eitaa logo
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
10هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
5.4هزار ویدیو
50 فایل
روزانه #تفسیری کوتاه از آیات کلام‌الله مجید رو باهم مرور میکنیم (به ترتیب از اول قرآن😍) ‌ ‌🟢 مجموعه تبلیغات بعثت👇 eitaa.com/joinchat/304153330C2ebf875a87 تبلیغات ارزان و پربازده👆👆 ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ازآیت الله العظمی بهجت پرسیدند: مردی که باموانع زیادی برخورد میکندو ازدواجش تاخیرمیافتد،چه ذکری بگوید⁉️ ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
💢 مروری کوتاه بر #نکات_تفسیری آیات سوره انبیاء ( آیات 23 . 24 ) 🌺🍃✨🌸✨🌺🍃 🕋 لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَ
💢 مروری کوتاه بر آیات سوره انبیاء ( آیات 25 . 26 . 27 ) 🌺🍃✨🌸✨🌺🍃 🕋وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ «25» 🦋🦋و پيش از تو هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آنكه به او وحى كرديم كه معبودى جز من نيست، پس (تنها) مرا بپرستيد. 📚جلد 5 - صفحه 440 📝نکته ها👇 🔷اگر چه خداوند در آيه‌ى 40 سوره احزاب بطور صريح مسأله‌ى خاتميّت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را مطرح فرموده كه‌ «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ» ولى باز به طرق مختلف بر آن اشاره كرده است. از آن جمله اينكه بيش از 30 مرتبه در عبارت‌هاى مختلف، كلمه‌ى‌ «مِنْ قَبْلِكَ» ذكر شده ولى حتّى براى يكبار هم كلمه‌ى‌ «مِنْ بَعْدِكَ» نيامده است. 📝پیام ها🔰 🔶1- رسالت، همراه با دريافت وحى است. ما أَرْسَلْنا ... مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ‌ 🔶2- توحيد در رأس برنامه همه‌ى انبياى الهى بوده است. ما أَرْسَلْنا ... إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا 🔶3- عمل بايد بر مبناى اعتقاد باشد، اوّل مَبنا، دوّم بِنا. (ابتدا توحيد در الوهيّت، سپس توحيد در عبادت) «لا إِلهَ إِلَّا أَنَا، فَاعْبُدُونِ» 🔶4- انحصار طلبى حقّ در قبال باطل، شعارى الهى است. «لا إِلهَ إِلَّا أَنَا» 💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟 🕋 وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ «26» 🦋🦋و (كفّار) گفتند: خداوند رحمان (فرشتگان را براى خود) فرزند گرفته است! منزّه است او، بلكه (فرشتگان) بندگانى گرامى هستند. 🕋 لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ «27» 🦋🦋(فرشتگان) در كلام بر او سبقت نمى‌گيرند و (تنها) به فرمان او عمل مى‌كنند. 📝نکته ها👇 🔷اين تفكّر كه فرشتگان، فرزندان خدا هستند، علاوه بر مشركين، در ميان يهود و نصارى نيز شايع بوده است. «1» 📚جلد 5 - صفحه 441 اطلاق كلمه‌ «مُكْرَمُونَ» بر فرشتگان از اين جهت است كه آنان اوّلًا بندگان خدا هستند و ثانياً اين بندگى همراه با اخلاص است. 🔷كلمه «رحمن» نزد مشركان نامى شناخته شده براى خداوند بوده است. «قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ» شرايط حاكم بر انسان، در باورها و قضاوت‌هاى او اثر مى‌گذارد. چون افراد بشر داراى جسم هستند و خودشان را نيازمند به فرزند مى‌بينند، درباره‌ى خداوند مبراى از جسمانيّت و نيازمندى نيز اينگونه فكر مى‌كنند. 📝پیام ها🔰 🔶1- به هنگام نقل سخن كفرآميز ديگران، خداوند را تنزيه كنيم. «وَلَداً سُبْحانَهُ» 🔶2- هرگاه به نقل انحرافات ديگران مى‌پردازيم، راه حقّ را نيز بيان كنيم. «وَ قالُوا- بَلْ» 🔶3- تسليم فرمان خدا بودن، رمز كرامت بنده است. «مُكْرَمُونَ‌- لا يَسْبِقُونَهُ» (آرى كسانى مورد كرامت واقع مى‌شوند كه نه در قول و نه در عمل، از دستور خدا پيشى نگيرند.) «مُكْرَمُونَ- لا يَسْبِقُونَهُ» 🔶 4- فرشتگان، مأموران الهى‌اند كه تنها به فرمان او عمل مى‌كنند و هيچگاه بر اوامر او پيشى نمى‌گيرند. «لا يَسْبِقُونَهُ‌- بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ» 📚«1». تفسير فرقان. ------------------------------------------------- 📚 برگرفته از تفسیرنور ❤️🍃 🆔 @QURAN_SOUND114 📎 با ما همراه باشید👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 فوق العاده ، روحبخش ✳ استاد محمد صدیق 💢قاف ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 💠 بوی گند رو با استغفار پاک کن ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
☘ #سلام_بر_ابراهیم ۱ ☘ 💥قسمت چهلم : چم امام حسن ✔️ راوی : حسین الله کرم 🔸براي اولين عملياتهاي نف
۱ ☘ 💥قسمت چهل و یکم : اسیر ✔️ راوی : مهدی فریدوند ، مرتضی پارسائیان 🔸از ويژگيهاي ابراهيم، احترام به ديگران، حتي به اسيران جنگي بود. هميشه اين حرف را از ابراهيم ميشنيديم كه: اكثر اين دشمنان ما انسانهاي و ناآگاه هستند. بايد واقعي را از ما ببيند. آن وقت خواهيد ديد كه آنها هم مخالف حزب بعث خواهند شد.لذا در بسياري از عملياتها قبل از شليك به سمت دشمن در فكر به اسارت درآوردن نيروهاي آنها بود. با اسير هم رفتار بسيار صحيحي داشت. 🔸سه عراقي را داخل شهر آوردند. هنوز محلي براي نگهداري آنها نبود. مسئوليت حفاظت آ نها را به ابراهيم سپرديم. هر چيزي كه از طرف تداركات براي ما مي آمد و يا هر چيزي كه ما ميخورديم. ابراهيم همان را بين اسرا توزيع ميكرد. همين باعث ميشد كه همه، حتي اسرا مجذوب رفتار او شوند.كمي هم عربي بلد بود. در اوقات بيكاري مينشست و با اسرا صحبت ميكرد. 🔸دو روز ابراهيم با آنها بود، تا اينكه خودرو حمل اسرا آمد. آنها از ابراهيم سؤال كردند: شما هم با ما مي آيي؟ وقتي جواب منفي شنيدند خيلي ناراحت شدند. آنها با گريه ميكردند و ميگفتند: ما را اينجا نگه دار، هر كاري بخواهي انجام ميدهيم. حتي حاضريم با بعثيها بجنگيم! ٭٭٭ 🔸عمليات بر روي ارتفاعات آغاز شد. ما دو نفر كمي به سمت بالای ارتفاعات رفتيم. از بچه هاي خودي دور شديم. به سنگري رسيديم که تعدادي عراقي در آن بودند. با اسلحه اشاره كردم که به سمت بيرون حركت كنيد. فكر نميكردم اينقدر زياد باشند! ما دو نفر و آنها پانزده نفر بودند. گفتم:حركت كنيد. اما آ نها هيچ حركتي نميكردند! 🔸طوري بين ما قرار گرفتند كه هر لحظه ممكن بود به هر دوي ما حمله كنند. شايد هم فكر نميكردند ما فقط دو نفر باشيم! دوباره داد زدم: حركت كنيد و با دست اشاره كردم ولي همه عراقيها به افسر درجه داري كه پشت سرشان بود نگاه ميكردند! 🔸افسر بعثي ابروهايش را بالا مي انداخت. يعني نرويد! خيلي ترسيدم، تا حالا در چنين موقعيتي قرار نگرفته بودم. دهانم از ترس تلخ شد. يك لحظه با خودم گفتم: همه را ببندم به رگبار، اما كار درستي نبود. هر لحظه ممكن بود اتفاق بدي رخ دهد. از ترس اسلحه را محكم گرفتم. از خدا خواستم كمكم كند. يكدفعه از پشت ابراهيم را ديديم. به سمت ما مي آمد. آرامش عجيبي پيدا كردم. تا رسيد، در حالي كه به اسرا نگاه ميكردم گفتم: آقا ابرام، كمك! پرسيد: چي شده؟! گفتم: مشكل اون افسر عراقيه. نميخواد اينها حركت كنند! بعد با دست، افسر را نشان دادم. لباس و درج هاش با بقيه فرق داشت و كاملاً مشخص بود. 🔸ابراهيم اسلحه اش را روي دوشش انداخت و جلو رفت. با يك دست يقه بعثي و با دست ديگر كمربند او را گرفت و در يك لحظه او را از جا بلند كرد! چند متر جلوتر او را جلوي پرتگاه آورد. تمامي عراقيها از ترس روي زمين نشستند و دستشان را بالا گرفتند. افسر بعثي مرتب به ابراهيم التماس ميكرد و ميگفت: الدخيل الدخيل، ارحم ارحم و همينطور ناله ميكرد. ذوق زده شده بودم، در پوست خودم نميگنجيدم، تمام ترس لحظات پيش من برطرف شده بود. افسر عراقي را به ميان اسرا برگرداند. آن روز خدا ابراهيم را به كمك ما فرستاد. بعد با هم، اسرا و افسر را به پايين ارتفاع انتقال داديم. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
۱ ☘ 💥قسمت چهل و دوم : نیمه شعبان ✔️ راوی : جمعی از دوستان شهید 🔸عصر روز نيمه شعبان ابراهيم وارد مقر شد. از نيمه شب خبري از او نبود. حالا هم كه آمده يك اسير عراقي را با خودش آورده! پرسيدم: آقا ابرام كجايي، اين اسيركيه!؟ گفت: نيمه شب رفته بودم سمت دشمن، كنار جاده مخفي شدم. به تردد خودروهاي عراقي دقت كردم. وقتي جاده خلوت شد يك جيپ عراقي را ديدم، با يك سرنشين به سمت من مي آمد. سريع رفتم وسط جاده، افسر عراقي را اسير گرفتم و برگشتم.بين راه با خودم گفتم: اين هم هدي ه ما براي امام زمان ولي بعد، از حرف خودم پشيمان شدم. گفتم: ما كجا و هديه براي امام زمان همان روز بچه ها دور هم جمع شديم. 🔸از هر موضوعی صحبتي به ميان آمد تا اينكه يكي از ابراهيم پرسيد: بهترين فرمانده هان در جبهه را چه كساني ميداني و چرا؟! ابراهيم كمي فكر كرد و گفت: تو بچه هاي سپاه هيچكس را مثل محمد بروجردي نميدانم. محمد كاري كرد كه تقريباً هيچكس فكرش را نميكرد. در كردستان با وجود آن همه مشكلات توانست گرو ههاي پي شمرگ كرد مسلمان را راه اندازي كند و از اين طريق كردستان را آرام كند. در فرمانده هان ارتش هم هيچكس مثل سرگرد علي صياد شيرازي نيست.ايشان از بچه هاي داوطلب ساده تر است. آقاي صياد قبل از نظامي بودن يك جوان حزب اللهي و مومن است. از نيروهاي هوانيروز، هر چه بگردي بهتر از سروان شيرودي پيدا نميكني، شيرودي در سرپل ذهاب با هل يكوپتر خودش جلوي چندين پاتك عراق را گرفت. با اينكه فرمانده پايگاه هوايي شده آنقدر ساده زندگي ميكند كه تعجب ميكنيد! وقتي هم از طرف سازمان تربيت بدني چند جفت كفش ورزشي آوردند يكي را دادم به شيرودي، با اينكه فرمانده بود اما كفش مناسبي نداشت. 🔸همان روز صحبت به اينجا رسيد كه آرزوي خودمان را بگوئيم. هر كسي چيزي گفت. بيشتر بچه ها آرزويشان شهادت بود. بعضيها مثل شهيد سيد ابوالفضل كاظمي به شوخي ميگفتند: خدا بنده هاي خوب و پاك را سوا ميكند. براي همين ما مرتب گناه ميكنيم كه ملائكه سراغ ما را نگيرند! ما ميخواهيم حالا حالاها زنده باشم. بچه ها خنديدند و بعد هم نوبت ابراهيم شد.همه منتظر آرزوي ابراهيم بودند. ابراهيم مكثي كرد وگفت: آرزوي من شهادت هست ولي حالا نه! من دوست دارم در نبرد با اسرائيل شهيد شوم! ٭٭٭ 🔸صبح زود بود. از سنگرهاي كمين به سمت گيلانغرب برگشتم. وارد مقر سپاه شدم. برخلاف هميشه هيچكس آنجا نبود. كمي گشتم ولي بيفايده بود. خيلي ترسيدم.نكند عراقيها شهر را تصرف كرده اند! داخل حياط فرياد زدم: كسي اينجا نيست؟! درب يكي از اطاقها باز شد. يكي از بچه ها اشاره كرد، بيا اينجا! 🔸وارد اتاق شدم. همه ساكت رو به قبله نشسته بودند! ابراهيم تنها، در اتاق مجاور نشسته بود و با صداي سوزناک مداحي ميكرد. براي دل خودش ميخواند. با اما مزمان نجوا ميكرد. آنقدر سوز عجيبي در صدايش بود كه همه اشك ميريختند. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گاهےدَرنَبودیِڪ‌نَفر، اِنگارجَہان‌بہ‌کلےخالےست..!"💔 "یاحمیدُبحقّ‌ِمحمّدعجّل‌لولیك‌الفرج..." السَّلامُ‌عَلَيْكَ‌يَاحُجَّةَ‌اللَّهِ‌فـٖے‌أَرْضِهِ.. ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞
هِجراטּبَس‌اَست‌اِی‌پســـــر‌فآطِمہ؛بیآ
شآیَدڪه‌مَرگ‌جِسمِ‌مَراسَهمِ‌گورڪرد:)

♥️¦⇠ 
‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
♨️ گناه با ما چه کرده است؟ 🔴 ما با گناه ، روح و قلب خود را خراب کرده ایم ، به حدی که دیگر عجائب عا
💖 محبت های ماندگار 📛 شدیدترین محبت ها به هر چیزی پس از دستیابی به آن کاهش پیدا می کند !! یادمان باشد که همه محبت ها به پایان خواهند رسید... 🔆 و تنها خاطره ای از دوران کودکانه ، "دوست داشتن" آنها برای ما باقی خواهد ماند . 💖 تنها محبتی که هر قدر به آن برسی ، شدیدتر می شود ؛ محبت به خدا و اولیاء خداست . 💌 🍃 شماره ۷۳۳ ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
4_5785067488806964219.mp3
13.39M
۵۳ 💫 مسیر *من* تا *خدا* ، را پیاده نمی‌شود رفت ! نیاز به وسیله دارد ... این را قرآن می‌گوید؛ وابتغوا إلیه الوسیله! ✧ مسیر *من* تا *خدا* را فقط کسانی می‌توانند شروع کنند و تا به آخر برسند که ؛ بزرگتر داشته باشند. اینجا بی‌ریشه‌ها و بی‌اصل و نسب‌ها راه ندارند! بی‌ریشه‌ها یعنی چه کسانی؟ بزرگتر داشتن یعنی چه؟ ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ تفاوت بهشت و جهنم برزخی با بهشت و جهنم قیامت چیست؟ 🎙 استاد ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
💢 مروری کوتاه بر #نکات_تفسیری آیات سوره انبیاء ( آیات 25 . 26 . 27 ) 🌺🍃✨🌸✨🌺🍃 🕋وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ
💢 مروری کوتاه بر آیات سوره انبیاء ( آیات 28 . 29 . 30 ) 🌺🍃✨🌸✨🌺🍃 🕋يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‌ وَ هُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ «28» 🦋🦋(خداوند) آنچه را كه در (آينده) پيش روى آنان و يا گذشته‌ى آنهاست مى‌داند و آنان (فرشتگان) جز براى كسى كه خداوند رضايت دهد، شفاعت نمى‌كنند واز ترس او (پروردگار) بيمناكند. 📚جلد 5 - صفحه 442 📝نکته ها👇 🔷«خوف» يعنى ترس از گناه، ولى «خشيت» به معناى ترس از عظمت الهى است، ترسى كه با تعظيم و احترام همراه باشد. 🔷در روايات آمده است كه مراد از «من‌ ارْتَضى‌» يعنى كسى كه دين او مورد رضايت است، هر چند گناهكار باشد، زيرا شخص با ايمان به خاطر توبه‌اى كه پس از گناه مى‌كند، مورد لطف قرار گرفته و مشمول شفاعت واقع مى‌شود. «1» 📝پیام ها🔰 🔶1- تسليم بى‌چون و چرا بودن، در برابر خدايى ارزش دارد كه به همه چيز آگاه است. «بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ‌ يَعْلَمُ» (توجّه به اينكه خداوند همه چيز را مى‌داند سبب تسليم همراه با خشيت مى‌شود.) 🔶2- علم خداوند نسبت به گذشته و آينده يكسان است، بخلاف علم انسان كه فقط نسبت به گذشته است. «يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ» 🔶3- بندگى و تسليم در برابر خداوند، سببِ داشتن مقام شفاعت است. «عِبادٌ مُكْرَمُونَ‌ لا يَسْبِقُونَهُ‌ يَشْفَعُونَ» 🔶4- فرشتگان نيز اهل شفاعت هستند. «لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‌» 🔶5- شفاعت، لياقت مى‌خواهد. كسانى مشمول شفاعت واقع مى‌شوند كه خداوند از دين آنها راضى باشد. «إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‌» 🔶 6- معرفت بيشتر به خداوند بايد سبب خشيت فزونتر باشد. «وَ هُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ» (مقام عصمت، مانع از خشيت از خداوند نيست.) 📚«1». تفاسير صافى و نورالثقلين؛ توحيد صدوق ص 408. 📚تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 443 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🕋 وَ مَنْ يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلهٌ مِنْ دُونِهِ فَذلِكَ نَجْزِيهِ جَهَنَّمَ كَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ «29» 🦋🦋و هر كه از آنها (فرشتگان) بگويد: من به جاى خداوند، معبود هستم، پس جزاى او را جهنّم قرار مى‌دهيم (و) ما اين‌گونه ستمكاران را كيفر خواهيم داد. 📝نکته ها👇 🔷شايد اين آيه، از اين باب باشد كه: به در بگو تا ديوار بشنود، يعنى مردم بدانيد هر كس حتّى اگر فرشتگان مكّرم (كه اين تصور در مورد آنها محال است) ديگران را به شرك دعوت كنند بايد منتظر كيفر دوزخ باشند. 📝پیام ها🔰 🔶1- ادّعاى شرك از هيچ موجودى قابل قبول و بخشش نيست. «وَ مَنْ يَقُلْ مِنْهُمْ» 🔶2- هر كس در برابر خداوند، قد علم و خود را به عنوان شريك مطرح كند، چه طرفدارى بيابد و چه نيابد، كيفر او جهنّم است. «إِنِّي إِلهٌ‌- نَجْزِيهِ جَهَنَّمَ» 🔶3- كيفرهاى الهى بر طبق يك سنت و قانون جاويد است. «كَذلِكَ» 🔶4- مشرك، ظالم است و كيفر ظلم جز دوزخ نيست. «نَجْزِي الظَّالِمِينَ» 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🕋 أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ‌ءٍ حَيٍّ أَ فَلا يُؤْمِنُونَ «30» 🦋🦋آيا كافران نمى‌بينند كه آسمان‌ها و زمين بهم بسته بودند، پس ما، آن دو را از يكديگر باز كرديم و هر چيز زنده را از آب پديد آورديم. آيا (با اين همه) باز ايمان نمى‌آورند؟ 📝نکته ها👇 🔷در اينكه مراد از بسته بودن‌ «رَتْقاً» و سپس باز شدن آسمان‌ها و زمين‌ «فَفَتَقْناهُما» چيست، اقوالى ذكر شده است: 📚جلد 5 - صفحه 444 ●الف: زمين و آسمان در آغاز خلقت، يك چيز بودند و آن، توده‌ى عظيمى از گازها بود، سپس بر اثر انفجارات درونى و حركت‌ها، تدريجاً از هم جدا شدند. ●ب: موادّ اصلى آسمان و زمين در ابتدا يكى بوده است، ولى با گذشت زمان، شكل جديدى پيدا كرده‌اند. ●ج: مراد از بسته بودن آسمان، نباريدن ومنظور از بسته بودن زمين، گياه نداشتن است، خداوند آنها را گشود، از آسمان باران نازل كرد واز زمين گياهان را روياند. «1» سرچشمه‌ى پيدايش انسان و حيوانات، آب است. 70% بدن انسان‌ها و حيوانات از آب است. حيات گياهان، وابسته به آب است. 📝پیام ها🔰 🔶1- مشاهده‌ى طبيعت با هدف، كليد كسب ايمان است. أَ وَ لَمْ يَرَ ... أَ فَلا يُؤْمِنُونَ‌ 🔶2- جهان طبيعت دوران‌هاى مختلفى داشته است. «كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما» 🔶3- در جمود و بسته بودن، خيرى نيست، باز شدن سرچشمه‌ى حيات است. «رَتْقاً فَفَتَقْناهُما» 🔶 4- سرچشمه‌ى همه موجودات زنده، از آب است. «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ‌ءٍ حَيٍّ» 📚«1». تفسير نمونه. ------------------------------------------------- 📚 برگرفته از تفسیرنور ❤️🍃 🆔 @QURAN_SOUND114 📎 با ما همراه باشید👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌فرازی نادر و شنیدنی ✳استاد انور 💢المائده ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❤️ خداوند بذر همۀ خیرات را در اعماق وجود ما افشانده؛ کمی توجه و مراقبت لازم است تا سبز شود و شکوفه به بارآورد. 📖انبیاء آیه ۷۳ ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توسل به امام زمان معجزه می‌کنه فقط باید باور کنی همه کاره عالم اوست. 👌بسیار شنیدنی حتما ببینید و نشردهید. ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
☘ #سلام_بر_ابراهیم ۱ ☘ 💥قسمت چهل و دوم : نیمه شعبان ✔️ راوی : جمعی از دوستان شهید 🔸عصر روز نيمه ش
۱ ☘ 💥قسمت چهل وسوم : جایزه ✔️ راوی : قاسم شبان 🔸يكي از عملياتهاي نفوذي ما در منطقه غرب به اتمام رسيد. بچه ها را فرستاديم عقب. پس از پايان عمليات، يك يك سنگرها را نگاه كرديم. كسي جا نمانده بود. ما آخرين نفراتي بوديم كه بر مي گشتيم. ساعت يك نيمه شب بود. ما پنج نفر مدتي راه رفتيم. به ابراهيم گفتم: آقا ابرام خيلي خسته ايم، اگه مشكلي نيست اينجا استراحت كنيم. ابراهيم موافقت كرد و در يك مكان مناسب مشغول استراحت شديم. 🔸هنوز چشمانم گرم نشده بود که احساس كردم از سمت دشمن كسي به ما نزديك مي شود! يكدفعه از جا پريدم. از گوشه ای نگاه كردم. درست فهميده بودم در زير نور ماه كاملاً مشخص بود. يك عراقي در حالي كه كسي را بر دوش حمل مي كرد به ما نزديك مي شد! 🔸خيلي آهسته ابراهيم را صدا زدم. اطراف را خوب نگاه كردم. كسي غير از آن عراقي نبود! وقتي خوب به ما نزديك شد از سنگر بيرون پريديم و در مقابل آن عراقي قرار گرفتيم. سرباز عراقي خيلي ترسيده بود. همانجا روي زمين نشست. يكدفعه متوجه شدم، روي دوش او يكي از بچه هاي بسيجي خودمان است! او مجروح شده و جامانده بود! 🔸خيلي تعجب كردم. اسلحه را روي كولم انداختم. با كمك بچه ها، مجروح را از روي دوش او برداشتيم. رضا از او پرسيد: تو كي هستي، اينجا چه ميكني!؟ سرباز عراقي گفت: بعد از رفتن شما من مشغول گشت زني در ميان سنگرها و مواضع شما بودم. يكدفعه با اين جوان برخورد كردم. اين رزمنده شما از درد به خود مي پيچيد و مولا اميرالمومنين و امام زمان را صدا مي زد. من با خودم گفتم: به خاطر مولا علي تا هوا تاريك است و بعثيها نيامده اند اين جوان را به نزديك سنگر ايراني ها برسانم و برگردم! 🔸بعد ادامه داد: شما حساب افسران بعثي را از حساب ما سربازان شيعه كه مجبوريم به جبهه بيائيم جدا كنيد.حسابي جاخوردم. ابراهيم به سرباز عراقي گفت: حالا اگر بخواهي مي تواني اينجا بماني و برنگردي. تو برادر شيعه ما هستي. سرباز عراقي عكسي را از جيب پيراهنش بيرون آورد وگفت: اينها خانواده من هستند. من اگر به نيروهاي شما ملحق شوم صدام آن ها را مي كشد. بعد با تعجب به چهره ابراهيم خيره شد! بعد از چند لحظه سكوت با لهجه عربي پرسيد: اَنت ابراهيم هادي!! 🔸همه ما ساكت شديم! باتعجب به يكديگر نگاه كرديم. اين جمله احتياج به ترجمه نداشت. ابراهيم با چشمان گرد شده و با لبخندي از سر تعجب پرسيد: اسم من رو از كجا ميدوني!؟ من به شوخي گفتم: داش ابرام، نگفته بودي تو عراقي ها هم رفيق داري! سرباز عراقي گفت: يك ماه قبل، تصوير شما و چند نفر ديگر از فرماندهان اين جبهه را براي همه يگان هاي نظامي ارسال كردند و گفتند: هركس سر اين فرماندهان ايراني را بياورد جايزه بزرگي از طرف صدام خواهد گرفت! 🔸در همان ايام خبر رسيد که از فرماندهي سپاه غرب، مسئولي براي گروه اندرزگو انتخاب شده و با حكم مسئوليت راهي گيلانغرب شده. ما هم منتظر شديم ولي خبري از فرمانده نشد. تا اينكه خبر رسيد، جمال تاجيك كه مدتي است به عنوان بسيجي در گروه فعاليت دارد همان فرمانده مورد نظر است! 🔸با ابراهيم وچند نفر ديگربه سراغ جمال رفتيم. از او پرسيديم: چرا خودت را معرفي نكردي؟! چرا نگفتي كه مسئول گروه هستي؟ جمال نگاهي به ما كرد و گفت: مسئوليت براي اين است كه كار انجام شود. خدا را شكر، اينجا كار به بهترين صورت انجام ميشود.من هم از اينكه بين شما هستم خيلي لذت ميبرم. از خدا هم به خاطر اينكه مرا با شما آشنا كرد ممنونم. شما هم به كسي حرفي نزنيد تا نگاه بچه ها به من تغيير نكند. جمال بعد از مدتي در عمليات مطلع الفجر در حالي كه فرمانده يكي از گردانهاي خط شكن بود به شهادت رسيد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
۱ ☘ 💥قسمت چهل و چهارم : ابوجعفر ( ۱ ) ✔️ راوی : حسین الله کرم ، فرج الله مرادیان 🔸روزهاي پاياني سال 1359 خبر رسيد بچه هاي رزمنده، عملياتي ديگري را بر روي ارتفاعات بازي دراز انجام داده اند. قرار شد هم زمان بچ ههاي اندرزگو، عمليات نفوذي در عمق مواضع دشمن انجام دهند. 🔸براي اين كار به جز ابراهيم، وهاب قنبري و رضا گوديني و من انتخاب شديم. شاهرخ نورايي و حشمت كوه پيكر نيز از ميان كردهاي محلي با ما همراه شدند. وسايل لازم كه مواد غذايي و سلاح و چندين مين ضد خودرو بود برداشتيم. 🔸با تاريك شدن هوا به سمت ارتفاعات حركت كرديم. با عبور از ارتفاعات، به منطقه دشت گيلان رسيديم. با روشن شدن هوا در محل مناسبي استقرار پيدا كرديم و خودمان را مخفي كرديم.در مدت روز، ضمن استراحت، به شناسايي مواضع دشمن و جاده هاي داخل دشت پرداختيم. از منطقه نفوذ دشمن نيز نقش هاي ترسيم كرديم. دشت روبروي ما دو جاده داشت كه يكي جاده آسفالته و ديگري جاده خاكي بود كه صرفاً جهت فعاليت نظامي از آن استفاده ميشد. 🔸فاصله بين اين دو جاده حدوداً پنج كيلومتر بود. يك گروهان عراقي با استقرار بر روي تپه ها و اطراف جاده ها امنيت آن را برعهده داشتند.با تاريك شدن هوا و پس از خواندن نماز حركت كرديم. من و رضا گوديني به سمت جاده آسفالته و بقيه بچه ها به سمت جاده خاكي رفتند. در اطراف جاده پناه گرفتيم. وقتي جاده خلوت شد به سرعت روي جاده رفتيم. دو عدد مين ضد خودرو را در داخل چاله هاي موجود كار گذاشتيم. روي آن را با كمي خاك پوشانديم و سريع به سمت جاده خاكي حركت كرديم. 🔸از نقل و انتقالات نيروهای دشمن معلوم بود كه عراقيها هنوز بر روي بازيدراز درگير هستند. بيشتر نيروها و خودروهاي عراقي به آن سمت ميرفتند. هنوز به جاده خاكي نرسيده بوديم كه صداي انفجار مهيبي از پشت سرمان شنيديم. ناگهان هر دوي ما نشستيم و به سمت عقب برگشتيم! يك تانك عراقي روي مين رفته بود و در حال سوختن بود. بعد از لحظاتي گلوله هاي داخل تانك نيز يكي پس از ديگري منفجر شد. تمام دشت از سوختن تانك روشن شده بود. ترس و دلهره عجيبي در دل عراقيها افتاده بود. به طوري كه اكثر نگهبانهاي عراقي بدون هدف شليك ميكردند. 🔸وقتي به ابراهيم و بچه ها رسيديم، آنها هم كار خودشان را انجام داده بودند. با هم به سمت ارتفاعات حركت كرديم. ابراهيم گفت: تا صبح وقت زيادي داريم. اسلحه و امكانات هم داريم، بياييد با كمين زدن، وحشت بيشتري در دل دشمن ايجاد كنيم. هنوز صحبتهاي ابراهيم تمام نشده بود که ناگهان صداي انفجاري از داخل جاده خاكي شنيده شد. يك خودرو عراقي روي مين رفت و منهدم شد. همه ما از اينكه عمليات موفق بود خوشحال شديم. صداي تيراندازي عراقيها بسيار زياد شد. آنها فهميده بودند كه نيروهاي ما در مواضع آ نها نفوذ كرد هاند براي همين شروع به شليك خمپاره و منور كردند. ما هم با عجله به سمت كوه رفتيم. روبروي ما يك تپه بود. يكدفعه يك جيپ عراقي از پشت آن به سمت ما  آمد. آنقدر نزديك بود كه فرصتي براي تصمي مگيري باقي نگذاشت! 🔸بچه ها سريع سنگر گرفتند و به سمت جيپ شليك كردند. بعد از لحظاتي به سمت خودرو عراقي حركت كرديم. يك افسر عالي رتبه عراقي و راننده او كشته شده بودند. فقط بيسي مچي آنها مجروح روي زمين افتاده بود. گلوله به پاي بيسيمچي عراقي خورده بود و مرتب آه و ناله ميكرد. 🔸يكي از بچه ها اسلحه اش را مسلح كرد و به سمت بيسيمچي رفت. جوان عراقي مرتب ميگفت: الامان الامان. ابراهيم ناخودآگاه داد زد: ميخواي چيكار كني؟! گفت: هيچي، ميخوام راحتش كنم. ابراهيم جواب داد: رفيق، تا وقتي تيراندازي ميكرديم او دشمن ما بود، اما حالا كه اومديم بالاي سرش، اون اسير ماست! بعد هم به سمت بيسيمچي عراقي آمد و او را از روي زمين برداشت. روي كولش گذاشت و حركت كرد. 🔸همه با تعجب به رفتار ابراهيم نگاه ميكرديم. يكي گفت: آقا ابرام، معلومه چي كار ميكني!؟ از اينجا تا مواضع خودي سيزده كيلومتر بايد توي كوه راه بريم. ابراهيم هم برگشت و گفت: اين بدن قوي رو خدا براي همين روزها گذاشته! بعد به سمت كوه راه افتاد. ما هم سريع وسايل داخل جيپ و دستگاه بيسيم عراقيها را برداشتيم و حركت كرديم. در پايين كوه كمي استراحت كرديم و زخم پاي مجروح عراقي را بستيم بعد دوباره به راهمان ادامه داديم. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😔میبینید چطوری هرروز ی جا رو به خاک و خون میکشن.. قدر مدافعان امنیت‌مون رو بدونیم🌱✨ برای سلامتی تمامی سربازان اسلام هدیه کنید🙏🌺 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا