eitaa logo
قول معروف | علیرضا رنجبر
225 دنبال‌کننده
121 عکس
38 ویدیو
5 فایل
به قول معروف «بپرس تا بدانی» 🌱 که آدمی از نپرسیدن در نادانی بماند... ✨اندیشیدن، برترین عبادت‌هاست✨ 🔹راه گفت‌وگو: 🆔 @Ali71R13 🔸پیام ناشناس: 💠 https://daigo.ir/secret/449727837 📜 احادیث روزانه: ♦️https://eitaa.com/Qmar71H
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹غلام جوانی در خانهٔ عباس عموی پیامبر مشغول خدمت بود که او را ابورافع صدا می‌زدند. مدتی گذشت و عباس او را به رسول خدا هدیه کرد. سرنوشت ابورافع که جوانمردی آزاده بود، با آوردن خبر آشکار شدن اسلام عباس، آزادی را برایش رقم زد که پیامبر به او بخشید؛ همین بود که ابورافع همیشه به این افتخار می‌کرد که آزادشدهٔ رسول خداست. 🔸ابورافع گرچه آزاد شده بود اما چنان اسیر محبت و ولایت پیامبر بود که حاضر نشد از ایشان جدا گردد. پیامبر هم کنیز خود به نام سلمی را به ازدواج او درآورد تا همین وصلت باعث شود یکی از خاندان‌های دانشمند و محب رسول خدا و اهل‌بیت ایشان، شکل بگیرد. 🔹او در جنگ‌های مختلف از خندق و خیبر گرفته تا جمل و صفین در رکاب پیامبر و امیرالمؤمنین حضور داشت و می‌جنگید. اما جهاد دیگر او در بیان روایات رسول و ولیّ خدا بود که ابورافع را در نگاه بسیاری از علما و مورخان، به عنوان نویسنده و دانشمندی شیعه که اولین کتاب فقهی را در اسلام نگارش کرده، قرار داده است. 🔸ابورافع که پیامبر او را امین جان خود و اهل‌بیتش به مردم معرفی کرد، در زمان امام علی هم امین بیت‌المال مسلمین شده بود و پسرانش هم از کاتبان حضرت بودند. همین انس و الفت و همراهی با مولا علی بود که ابورافع و خانواده و نسل وی را از شیعیان اهل‌بیت قرار داد. 🔹او در بسیاری از اتفاقات مهم تاریخی صدر اسلام حضور داشته و آنها را روایت کرده، که مهمترین آنها غدیر خم است. منابع: أسدالغابة، ج۵، ص۱۰۶؛ رجال نجاشی، ش۱. ۱ 🌱 دوستان خود را با اشتراک‌گذاری نوشته‌ها، مهمان کنید 🌙💫 🔸 💬 قول معروف | علیرضا رنجبر @Qmar71 🔸
قول معروف | علیرضا رنجبر
🔹غلام جوانی در خانهٔ عباس عموی پیامبر مشغول خدمت بود که او را ابورافع صدا می‌زدند. مدتی گذشت و عباس
🔸 ابورافع می‌گوید: روزی وارد اتاق پیامبر شدم و آن حضرت را در حالت وحی یا خواب دیدم. گوشه خانه هم ماری بود که اگر می‌خواستم آن را بکشم، ممکن بود پیامبر بیدار شود. پس میان پیامبر و مار خوابیدم تا اگر آزاری داشته باشد، تنها به من برسد. کمی بعد پیامبر برخاست و این آیه را تلاوت فرمود: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»[۱] و سپس فرمود: «خدا را سپاس که آنچه برای علی مقدّر کرده بود تکمیل نمود و آنچه او را بر دیگران برتری داد گوارایش باد». بعد که پیامبر متوجه حضور من شد فرمود: ابورافع! اینجا خوابیده‌ای! من ماجرای مار را تعریف کردم. فرمود: برخیز آن را بکش. بعد از اینکه مار را کشتم، پیامبر دستم را گرفت و فرمود: ای ابورافع! آنگاه که گروهی با علی بجنگند در حالی که او بر حق و آن گروه بر باطلند و جنگیدن با آنان سزاوار و مورد رضایت خداست، تو چه می‌‌کنی؟ گفتم: ای رسول خدا، برایم دعا کن اگر چنین موقعیتی را درک کردم خدا کمکم کند و مرا در جنگ با آنان نیرومند سازد. پیامبر دعایم کرد و فرمود: خدایا، اگر ابورافع آن گروه را درک کرد برای جنگیدن با آنان او را قدرت بده و یاور او باش. بعد با هم از خانه بیرون آمدیم و پیامبر به مردم فرمود: ای مردم، کسی که دوست دارد به امینِ جان من و اهل بیت من نگاه کند، به ابورافع نگاه کند که امینِ من است. 🔹 سال‌ها بعد از این ماجرا، هنگامی که مردم با امام علی(ع) بیعت کردند و طلحه و زبیر به بصره رفتند، ابورافع گفت: «این است آن‌چه پیامبر فرمود که به زودی جمعیتی با علی می‌جنگند و جنگیدن با آنان جهاد در راه خداست»؛ پس خانه و زمینی را که در خیبر داشت، فروخت و با آنکه پیر بود با مولا علی(ع) برای جنگ جمل حرکت کرد. [۱] ولیّ و سرپرست شما تنها خدا و رسول اوست و کسانی که ایمان آورده‌اند؛ همان‌ها که نماز را برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند. (سوره مائده: ۵۵) منابع: فضائل أمیرالمؤمنین(ع)، ص۱۸۷؛ سعد السعود، ص۹۶؛ وسائل الشیعة، ج‏۱۱، ص۵۳۶؛ کشف الیقین، ص۲۳۵. ۱ 🌱 دوستان خود را با اشتراک‌گذاری نوشته‌ها، مهمان کنید 🌙💫 🔸 💬 قول معروف | علیرضا رنجبر @Qmar71 🔸
🔸 جوانمردی آزاده بود و فطرت پاکی داشت. همین بود که تا خبر فرستادهٔ خدا به گوشش رسید، شوق دیدار در دلش شعله کشید و همراه عده‌ای از افراد قبیله‌اش به محضر رسول خدا(ص) آمد و مسلمان شد. 🔹 چنان شیفتهٔ پیامبر شد که دیگر دلش به بازگشت نبود؛ در کنار حضرت ماند و ذره‌ذره روحش را با ایمان و معرفتی که از ایشان می‌گرفت پرورش داد. 🔸 او جندب بن زهیر ازدی است که علاوه بر ایمان راسخ و پرهیزکاری، همیشه با قدرت و شجاعت، در راه اسلام وارد میدان‌های نبرد می‌شد و جانانه می‌جنگید. 🔹 به قول امروزی‌ها انقلابی هم بود؛ همراه دوستانش مثل مالک، چنان به فسادها و بی‌عدالتی‌های دوران خلافت عثمان و والیان حکومتش اعتراض می‌کرد که ابتدا به شام تبعید شد. 🔸 در شام هم مشغول جهاد تبیین بود؛ معارف اسلام ناب را که از محضر رسول خدا(ص) آموخته بود، به مردم عرضه می‌داشت. همین کار جندب، باعث ترس معاویه (والی شام) شد و به عثمان نامه نوشت که او و دوستانش را به کوفه برگرداند تا مردم کمتر آگاه شوند! منابع: طبقات، ج۱، ص۲۷۹؛ اعیان الشیعه، ج۴، ص۲۴۴؛ مروج الذهب، ج۲، ص۳۳۵؛ الغدیر، ج۹، ص۳۵. ادامه دارد... ۲ 🌱 دوستان خود را با اشتراک‌گذاری نوشته‌ها، در مهمان کنید 🌙💫 🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁 🔸 💬 قول معروف | علیرضا رنجبر @Qmar71 🔸
قول معروف | علیرضا رنجبر
🔸 جوانمردی آزاده بود و فطرت پاکی داشت. همین بود که تا خبر فرستادهٔ خدا به گوشش رسید، شوق دیدار در دل
🔸 جندب بن زهیر و همراهانش هنوز از تبعید شام به کوفه برنگشته بودند که دوباره انتقاد و اعتراض به ستمگری و فساد دستگاه حکومتی خلیفه را شروع کردند؛ این بار هم عثمان دستور داد آنها را به حمص تبعید کنند. 🔹 مدتی گذشت و اعتراضِ مخالفانِ خلیفه و والیانش، سبب قتل عثمان شد. جندب که در همان روزها در مدینه حاضر بود و آرزوی حکومتی همچون حکومت رسول خدا(ص) در دل داشت، در زمره اولین کسانی بود که با امیرالمؤمنین علی(ع) بیعت کرد. 🔸 او چنان بر عهدی که با مولا علی(ع) بسته بود ثابت‌قدم ماند که در جنگ جمل به فرماندهی بخشی از سواره‌نظام سپاه امیرالمؤمنین منصوب شد و از خود رشادت و شجاعتی بی‌نظیر نشان داد. 🔹 جندب که راه حق با علی(ع) بودن را دریافته بود، در نبرد صفین هم در لشکر امام حضور داشت و هیبت و قدرت او در جنگ جمل، باعث شده بود نامش همچون مالک اشتر لرزه بر پیکر لشکریان معاویه بیندازد. همین بود که یکی از یاران امام خطاب به سپاه معاویه فریاد زد که از مالک اشتر و جندب بن زهیر بترسید! که اشتر دامن زره خود را بالا زده و جندب از خشم و رشادت زره می‌درد تا شمشیر را بزند. 🔸 در صفین دلیرانه می‌جنگید و رجز می‌خواند و می‌گفت: این است علی که به راستی هدایت با اوست؛ بارالها او را حفظ کن و تباهش مدار؛ پروردگارا او فقط از تو می‌‏ترسد، پس مقامش را بلند دار؛ و ما در پیکاری که او می‌‏کند، وی را یارى می‌‏دهیم؛ او داماد پیامبر است که سر به فرمان او نهاد و نخستین کسى است که با او بیعت و از او پیروى کرد. 🔹 جندب پس از نبردی طوفانی و با وجود جراحتی که بر اثر نیزه دشمن بر او وارد شده بود، به جنگیدن و شمشیر زدن ادامه داد تا سرانجام در رکاب مولایش علی(ع) و بر هدایت او، به آرزوی همیشگی‌اش که شهادت در راه خدا بود، رسید. منابع: الغدیر، ج۹، ص۳۵؛ جمل (شیخ مفید)، ص۱۷۱ و۱۹۴؛ وقعة صفین، ص۲۰۵ و۲۶۲؛ اعیان الشیعه، ج۴، ص۲۴۴. . ۲ 🌱 دوستان خود را با اشتراک‌گذاری نوشته‌ها، در مهمان کنید 🌙💫 🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁 🔸 💬 قول معروف | علیرضا رنجبر @Qmar71 🔸
🔸 روزی جوان مسلمانی، پیامبر خدا(ص) را با آب یا شیر سیراب کرد و حضرت در حق او این‌گونه دعا فرمود که: «خدایا او را از جوانی‌اش برخوردار گردان!» او عمرو بن حمق خزاعی بود که تا هشتاد سالگی‌اش حتی یک تار موی سفید بر صورتش دیده نشد. 🔹 بعد از شهادت رسول خدا(ص)، از مدافعان حق ولایت امیرالمؤمنین(ع) بود و هرگز خلافت را شایسته دیگران ندانست. زبانش همیشه گویای فضایل و حقانیت مولایش علی(ع) حتی پس از شهادت ایشان بود؛ همین زبانِ سرخ او سبب شد تا دشمنان سر او را از تن جدا کنند، و این اولین سری بود که در اسلام بر نیزه زدند و شهربه‌شهر گرداندند تا نزد معاویه ببرند! 🔸 جایگاه عمرو بن حمق نزد مولایش علی(ع)، همچون سلمان برای رسول خدا(ص) بود. 🔹 از امام کاظم(ع) نقل شده که فرمود: «روز قیامت منادی ندا می‌دهد که حواریون علی بن ابی‌طالب - وصیّ رسول خدا محمد بن عبدالله - کجایند؟ عمرو بن حمق خزاعی، محمد بن ابی بکر، میثم تمار و اویس قرنی از جای برمی‏‌خیزند»؛ و اینها از جمله اولین پیروان و مقربان پیامبر و اهل بیت هستند که در قیامت پاداش می‌گیرند. منابع: اسدالغابه، ج۴، ص۱۰۰؛ تهذیب التهذیب، ج۶، ص۱۳۶؛ الإختصاص، ص۶۱؛ إختیار معرفة الرجال، ص۹. ادامه دارد... ۳ 🌱 دوستان خود را با اشتراک‌گذاری نوشته‌ها، در مهمان کنید 🌙💫 🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁 🔸 💬 قول معروف | علیرضا رنجبر @Qmar71 🔸
قول معروف | علیرضا رنجبر
🔸 روزی جوان مسلمانی، پیامبر خدا(ص) را با آب یا شیر سیراب کرد و حضرت در حق او این‌گونه دعا فرمود که:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمانی که سپاه امیرالمؤمنین در صفین آماده رویارویی با سپاه معاویه بود، عمرو بن حمق خزاعی در بیان اطاعت و فرمان‌برداری خود، به مولایش علی(ع) چنین گفت: ای امیرمؤمنان، به خدا سوگند، با تو بیعت کردم و دوستت دارم، نه بخاطر آنکه میان من و تو نزدیکی است، یا خواسته باشم مالی از تو به من برسد، یا قدرتی کسب کنم که موجب آوازه و شهرت من شود؛ بلکه شما را دوست دارم برای پنج ویژگی که در شما یافته‌ام که برای دیگران نیست: این‌که تو پسرعمو و وصیّ رسول خدایی؛ نخستین کسی هستی که به آن حضرت ایمان آوردی و از همه در اسلام آوردن پیشگام‌تری؛ همسر بهترین زنان امت یعنی فاطمه دخت پیامبری؛ پدرِ ذریه و فرزندزادگان رسول خدایی؛ و دیگر این‌که سهم تو در جهاد با دشمنان خدا، از همه بیشتر است. سپس در تکمیل ارادت خود عرضه داشت: یا علی، حتی اگر کوه‌ها را جابه‌جا کنم و آب دریاها را بکشم، تا آن‌که روزی دوست تو را تقویت و دشمن تو را خوار و زبون سازم، گمان می‌کنم هنوز نتوانسته‌ام تمام حقوق شما را که به گردن من است، ادا کرده باشم. امیرالمؤمنین(ع) چون سخنان گرم او را در دفاع از حریم ولایت شنید، در حقش دعا کرد و چنین فرمود: «پروردگارا، دل او را به نور تقوا روشن ساز، و او را همواره به راه راستت هدایت کن». آن‌گاه فرمود: «کاش در سپاهیانم صد نفر مثل تو داشتم». منابع: وقعة صفین، ص۱۰۳؛ شرح ابن أبی الحدید، ج‏۳، ص۱۸۲. . ۳ 🌱 دوستان خود را با اشتراک‌گذاری نوشته‌ها، در مهمان کنید 🌙💫 🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁 🔸 💬 قول معروف | علیرضا رنجبر @Qmar71 🔸
🔸 مگر می‌شود زنی را به جای شوهرش دو سال زندانی کرد؟! آن هم به جرم عشق علی(ع)! این کاری‌ست که معاویه و مزدورانش انجام دادند! وقتی نتوانستند بر عمرو بن حمق دست یابند، همسرش آمنه را که شیرزنی با فصاحت و بلاغت و شیعهٔ مولا علی(ع) بود، در کوفه دستگیر کرده و به شام بردند و زندانی کردند. 🔹 وقتی سر بریدهٔ عمرو بن حمق به دربار معاویه رسید، دستور داد تا آن سر مبارک را بر دامان همسرش آمنه بنت شرید بیندازند تا او را آزرده و امتحان کند. آمنه از دیدن سر بریده همسر خود بی‌تاب شد و از هوش رفت. وقتی به هوش آمد با ناله‌ای جانسوز گفت: «وا مصیبتا! از خواری دنیا و ظلم سلطان...». بعد به زندانبان گفت برو به معاویه بگو: «خدا فرزندانت را یتیم و خانه‌ات را ویران کند، خانواده‌ات را به وحشت اندازد و هرگز تو را نیامرزد». 🔸 معاویه که از نفرین آمنه باخبر شد او را احضار کرد و به او گفت: ای دشمن خدا، تو در حق ما چنین نفرین کرده‌ای؟ آمنه گفت: بله، من این کار را کردم، نه انکار و عذرخواهی می‌کنم، و نه دست برمی‌دارم؛ به جان خودم قسم، آنقدر تو را نفرین کرده‌ام تا در تو اثر کند؛ بدان که حق در پی مردان خداست و خداوند همیشه در کمین توست تا تو را کیفری سخت دهد. 🔹 سخنان شجاعانهٔ آمنه، چنان معاویه را برآشفته کرد که گفت: از شام خارج شو تا دیگر تو را نبینم و صدایت را نشنوم! منبع: اعیان الشیعه، ج۲، ص۹۵. ادامه دارد... ۴ 🌱 دوستان خود را با اشتراک‌گذاری نوشته‌ها، در مهمان کنید 🌙💫 🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁 🔸 💬 قول معروف | علیرضا رنجبر @Qmar71 🔸
قول معروف | علیرضا رنجبر
🔸 مگر می‌شود زنی را به جای شوهرش دو سال زندانی کرد؟! آن هم به جرم عشق علی(ع)! این کاری‌ست که معاویه
🔸 آمنه بنت شرید پس از آنکه معاویه او را از شام بیرون کرد، بلافاصله گفت: ای معاویه، به زودی خواهم رفت، چون به ماندن در شام علاقه‌ای ندارم و در اینجا روز خوش ندیدم و خبر خوشی نشنیدم و جز رنج چیزی نصیبم نشده؛ شام وطن من نیست و در آن فامیل و عشیره‌ای ندارم، در این شام ویران، بدهی‌هایم سنگین شده و دیدگانم به هیچ امری روشن نشده است. ای معاویه، مطمئن باش از اینجا می‌روم و هرگز برنمی‌گردم و هرجا که باشم از تو به بدی یاد می‌کنم. 🔹 آمنه که خواست خارج شود، معاویه با دست اشاره کرد که برو! آمنه گفت: آری، معاویه با دست اشاره می‌کند که بروم، ولی از ترسِ پاسخ تند من، زبانش را حرکت نمی‌دهد! ای معاویه، بدان اگر من هم سکوت کنم، فردای قیامت شوهرم [عمرو بن حمق] با زبانی که از شمشیر برنده‌تر و از افعی گزنده‌تر است با تو جدال خواهد کرد. 🔸 آمنه با دلی پر از آه و درد از معاویه، از شام بیرون رفت ولی در بین راه بود که فرستاده‌ای به دستور معاویه، هدیه‌ای برای آمنه آورد تا زبان او را از بدگویی به معاویه باز دارد! اما وقتی هدیه را به آمنه داد، او گفت: تعجب از معاویه است که شوهر مرا می‌کشد اما برای من جایزه می‌فرستد! او هدیه معاویه را نپذیرفت و رفت تا به شهر حمص رسید؛ ولی در آنجا به مرض طاعون مبتلا شد و همان‌جا با آن بیماری از دنیا رفت و به شوهر شهید خویش ملحق شد. 🔹 معاویه پس از شنیدن خبر وفات آمنه بنت شرید، خوشحال شد که او دیگر زنده نیست تا معاویه را نفرین و از او نزد مردم بدگویی کند. منابع: اعیان الشیعه، ج۲، ص۹۵؛ تراجم اعلام النساء، ج۱، ص۱۹۸. . ۴ 🌱 دوستان خود را با اشتراک‌گذاری نوشته‌ها، در مهمان کنید 🌙💫 🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁 🔸 💬 قول معروف | علیرضا رنجبر @Qmar71 🔸
🔸در یکی از روزهای جنگ صفین، پرچم‌داران سپاه امیرالمؤمنین علی(ع) یکی پس از دیگری به سمت لشکر شامیان حمله می‌کردند و در نبردی سخت به شهادت می‌رسیدند؛ تا آنکه پرچم به دست عبدالله بن کعب مرادی افتاد و به سمت دشمن حمله‌ور شد و شجاعانه جنگید تا به‌شدت مجروح شده و بر زمین افتاد. 🔹بعد از نبرد، یکی از یاران امام به نام اسود، در میان کشته‌ها جستجو می‌کرد تا به عبدالله بن کعب رسید که آخرین نفس‌های خود را می‌کشید. به او گفت: به خدا قسم، شهادت تو برایم ناگوار است، کاش موقع مبارزه کنار تو و مدافعت بودم و جانم را فدایت می‌کردم. سپس بالای سر عبدالله نشست و گفت: مرا وصیت کن. 🔸عبدالله گفت: تو را به تقوای الهی وصیت می‌کنم و اینکه خیرخواه امیرالمؤمنین باشی و با پیمان‌شکنان بجنگی تا حق ظاهر شود یا به خدا ملحق گردی. سلام مرا به مولایم علی(ع) برسان و بگو بجنگ و در میدان پیشروی کن تا معرکه نبرد را پشت سر قرار دهی؛ زیرا هر کس بجنگد و معرکه پشت سرش باشد، پیروزی برای اوست. عبدالله، پس از این سخنان جان به جان‌آفرین تسلیم کرد و بر ولایت و محبت علی(ع) به شهادت رسید. 🔹اسود به محضر امام(ع) آمد و سفارش عبدالله بن کعب را به عرض رسانید، حضرت فرمود: «رحمت خدا بر او، که در حال حیات همراه ما جنگید و هنگام وفات ناصح و خیرخواه ما بود». منابع: وقعة صفین، ص۴۵۷؛ اسدالغابه، ج۳، ص۲۴۹؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶. . ۵ 🌱 دوستان خود را با اشتراک‌گذاری نوشته‌ها، در مهمان کنید 🌙💫 🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁 🔸 💬 قول معروف | علیرضا رنجبر @Qmar71 🔸
🔸 زمانی که امیرالمؤمنین(ع) برای جنگ جمل آماده می‌شد، از بزرگان کوفه خواست تا سپاهی برای نبرد بفرستند؛ ولی حاکم کوفه و برخی دیگر، دعوت حضرت را اجابت نکردند. در آن هنگام شریح بن هانی حارثی گفت: «ای کوفیان! از دعوت علی سرپیچی نکنید که بخدا قسم اگر از ما کمک نمی‌خواست باز با عشق و علاقه یاری‌اش می‌کردیم». با سخنان گرم شریح، ۱۲هزار نیرو آماده شده و به سپاه حضرت پیوستند. 🔹 شریح در نبرد صفین هم فرماندهی بخشی از سپاه امام(ع) را برعهده داشت. پس از جریان حکمیت که عمروعاص با فریب دادنِ ابوموسی اشعری، معاویه را به خلافت بر مسلمین اعلام کرد، شریح با شلاق به عمروعاص که پیرمرد بود حمله کرد و او را کتک زد تا مردم به فریاد عمروعاص رسیدند و از دست شریح نجاتش دادند. پس از آن ماجرا شریح همیشه می‌گفت: «کاش به جای تازیانه با شمشیر به عمروعاص می‌زدم و هر چه می‌خواست بشود، می‌شد؛ افسوس که این کار را نکردم و برای هیچ چیزی این‌قدر افسوس نخورده‌ام». 🔸 شریح بعد از شهادت مولایش علی(ع) همچنان بر محبت و ولایت ایشان بود و همیشه از یاران و شیعیان حضرت دفاع می‌کرد. او کسی بود که با شجاعت، در دفاع از حجر بن عدی به معاویه نامه نوشت و با وجود احتمال خطر و تهدید از سوی معاویه، به ایمان حجر شهادت داد و تلاش کرد تا او را از مرگ تبرئه کند. منابع: الامامة والسیاسه، ج۱، ص۶۳؛ وقعة صفین، ص۵۴۴؛ کامل ابن‌اثیر، ج۲، ص۴۹۷. . ۶ 🌱 دوستان خود را با اشتراک‌گذاری نوشته‌ها، در مهمان کنید 🌙💫 🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁 🔸 💬 قول معروف | علیرضا رنجبر @Qmar71 🔸
🔸زمانی که معاویه برای سفر حج وارد مکه شد، سراغ زنی از شیعیان امیرالمؤمنین(ع) فرستاد که به محبت و ولایت علی(ع) و اهل بیت و به فصاحت و صراحت گفتار شناخته می‌شد و نامش دارِمیّه حَجونى بود که در منطقه حَجُون مکه زندگی می‌کرد. 🔹وقتی دارمیه را نزد معاویه آوردند، معاویه از او پرسید: «چرا علی را دوست داشتی و مرا بد می‌داشتی؟ و از او پیروی می‌کردی و با من دشمنی می‌ورزیدی؟» 🔸دارمیه گفت: من علی (ع) را دوست دارم چون با مردم به عدالت رفتار می‌کرد و بیت‌المال را به مساوات تقسیم می‌نمود؛ و تو را دشمن می‌دارم چون با کسی جنگیدی که در ولایت و حکومتداری از هر جهت از تو سزاوارتر بود! و به چیزی که حقت نبود، دست‌درازی کردی! و دوستی و تولّای من نسبت به علی(ع) بخاطر این است که رسول خدا(ص) او را به طور رسمی ولیّ و پیشوای مؤمنان قرار داد؛ و نیز او فقرا را دوست می‌داشت و اهل دین را بزرگ می‌شمرد؛ اما کینۀ من با تو بدین جهت است که خونریزی پیشۀ توست و در قضاوت ستم می‌کنی و از روی هوا و هوس حکم می‌رانی! 🔹معاویه از سخنان قاطع و شجاعانهٔ دارمیه برآشفته شد و به او توهین کرد؛ اما دارمیه باز هم بی‌پروا به او جواب داد و گفت: «ای معاویه! به خدا قسم، درباره اینها که به من نسبت دادی، در میان مردم به مادرت هند (جگرخوار) مَثَل می‌زنند!!». سخنان دارمیه نشانهٔ ایمان و شجاعت بی‌نظیر اوست. منبع: عقد الفرید، ج۲، ص۱۱۳. . ۷ 🌱 دوستان خود را با اشتراک‌گذاری نوشته‌ها، در مهمان کنید 🌙💫 🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁 🔸 💬 قول معروف | علیرضا رنجبر @Qmar71 🔸
🔸زمانی که سپاه امیرالمؤمنین(ع) در بصره مقابل اصحاب جمل قرار گرفت، حضرت علی(ع) برای اتمام حجت با آنان، به یاران خود فرمود: «کیست که این قرآن را برداشته و این قوم (اصحاب جمل) را به آنچه در آن است فراخواند؟ و در مقابل بهشت برای او خواهد بود». تازه‌جوانی به نام مسلم بن عبدالله مُجاشِعی برخاست. حضرت به او فرمود: «اگر این قرآن را مقابل آنها ببری، نخست دست راستت را قطع می‌کنند، باید آن را به دست چپ بدهی و آن هم قطع می‌شود، و سپس چندان شمشیر بر تو می‌زنند تا کشته شوی». مسلم گفت: «آنچه شما فرمودی، در راه خدا اندک است». سپس قرآن به دست مقابل دشمن آمد و فریاد زد: «ای مردم، این کتاب خدا میان ما و شما حَکَم و داور باشد». مردی بر او ضربه‌ای زد و دست راست او قطع شد. مسلم قرآن را با دست چپ برداشت و آنان را به پیروی از آن فراخواند؛ بلافاصله دست چپ او را هم قطع کردند. مسلم مقاومت کرد و با باقیمانده دست‌های قطع‌شده، قرآن را از روی زمین برداشت و به سینه چسباند و آنها را به اطاعت از آن دعوت کرد؛ ولی اصحاب جمل از هر طرف بر مسلم هجوم آوردند و همان‌طوری که امام(ع) به او خبر داده بود، مسلم را شهید و با شمشیر بدنش را قطعه قطعه کردند. 🔹مسلم بن عبدالله را اولین شهید جمل برشمرده‌اند که در راه دعوت به قرآن شهید شد و بنا بر وعدهٔ مولایش علی(ع) بهشت جایگاه اوست. منابع: تاریخ طبری، ج۴، ص۵۱۱؛ الجمل، ص۳۳۹. . ۸ 🌱 دوستان خود را با اشتراک‌گذاری نوشته‌ها، در مهمان کنید 🌙💫 🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁 🔸 💬 قول معروف | علیرضا رنجبر @qmar71 🔸
🔸یکی از فرماندهان شجاع و یاران باوفای امیرالمؤمنین(ع) و از پیش‌قراولان سپاه حضرت در جنگ صفین، زیاد بن نضر حارثی بود. 🔹زمانی که امام(ع)، زیاد را با توصیه‌هایی به شام اعزام فرمود، او ارادتش به مولا را چنین ابراز کرد: «ای امیرمؤمنان، مرا توصیه‌ای کامل فرمودی، من حافظ و عامل به سفارش‌های شما و متخلق به اخلاق شما خواهم بود. رشد و کمال بستگی به اجرای فرمان‌های شما دارد و تخلف از عهد و پیمان شما، تباهی و گمراهی را در پی خواهد داشت». زیاد در جنگ صفین شجاعانه به میدان می‌رفت و در رکاب مولای خود با سپاه معاویه و لشکر شام می‌جنگید. 🔸زیاد که در جنگ نهروان هم حضور فعال و چشم‌گیری داشت، در پی اهانتِ خوارج نسبت به امیرالمؤمنین(ع) و یارانش، به آنها چنین پاسخ داد: «به خدا قسم، علی دست خود را برای بیعت نگشوده و ما هم با او بیعت نکردیم جز برای عمل به قرآن و سنت پیامبر؛ این اشتباه شماست که ما را به یاران معاویه قیاس می‌کنید. اما اکنون که شما به مخالفت با علی برخاسته‌اید، شیعیان او دورش جمع شده و می‌گویند: ما دوستِ دوستانِ تو و دشمنِ دشمنانِ توایم، و ما نیز چنین هستیم؛ زیرا او بر حق و راهش راه هدایت و صراط مستقیم است و هر کسی با او مخالفت کند گمراه است و موجب گمراهی دیگران نیز می‌شود». سخنان زیاد گویای معرفت، ایمان و عشق او به مولا علی(ع) است. منابع: وقعة صفین، ص۱۲۱؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۳۹۳. . ۹ 🌱 دوستان خود را با اشتراک‌گذاری نوشته‌ها، در مهمان کنید 🌙💫 🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁 🔸 💬 قول معروف | علیرضا رنجبر @qmar71 🔸
🔸بعد از پیامبر(ص)، تنها عده کمی بر ولایت امیرالمؤمنین(ع) باقی ماندند؛ یکی از آنها سهل بن حنیف انصاری بود که خلافت ابوبکر را انکار کرد و خطاب به او گفت: شهادت می‌دهم که رسول خدا(ص) بر منبر فرمود: «امام شما پس از من، علی بن ابی‌طالب است و او برای امتم خیرخواه‌ترین مردم است». 🔹سهل که در بَدر و اُحُد و دیگر نبردهای اسلام، همراه با رسول خدا(ص) و حضرت علی(ع) جنگیده بود، همیشه مورد احترام و علاقهٔ امام قرار داشت. 🔸او از یاران ویژهٔ امام بود که در زمان جنگ جمل، جانشینی امام در مدینه و فرمانداری آنجا را بر عهده داشت؛ در جنگ صفین نیز همراه امام(ع) بود و بخشی از سپاه حضرت را فرماندهی می‌کرد. سهل در صفین خطاب به امام عرضه داشت: «یا امیر المؤمنین! نَحنُ سِلمٌ لِمَن سالَمتَ وَ حَربٌ لِمَن حارَبتَ»؛ ما در صلح و سازشیم با کسی که با شما در صلح است و در جنگیم با کسی که با شما بجنگد. 🔹زمانی که سهل بن حنیف از دنیا رفت، امیرالمؤمنین علی(ع) که سهل را بسیار دوست می‌داشت، در مرگ او بسیار بی‌تابی می‌کرد. حضرت با هر گروه که برای تشییع سهل می‌آمدند، یک مرتبه بر او نماز خواند تا پنج نوبت بر جنازه سهل نماز گزاردند. همچنین امام(ع) با دستان مبارکش عهده‌دار کفن و دفن سهل گردید تا یار باوفای خود را راهی دیار ابدیت سازد. منابع: الخصال، ج۲، ص۴۶۱؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۲؛ اعیان الشیعه، ج۷، ص۳۲۱؛ وقعه صفین، ص۹۳. . ۱۰ 🌱 دوستان خود را با اشتراک‌گذاری نوشته‌ها، در مهمان کنید 🌙💫 🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁 🔸 💬 قول معروف | علیرضا رنجبر @qmar71 🔸
🔸زمانی که طلحه و زبیر و عایشه و اصحاب جمل که بنای بیعت‌شکنی داشتند به بصره رسیدند، ابتدا با استاندار بصره قرارداد صلح امضا کردند تا قبل از رسیدن امیرالمؤمنین علی(ع) به آنجا، امور بصره را به عثمان بن حنیف (استاندار و کارگزار حضرت در بصره) واگذارند. 🔹اما در غفلت عثمان بن حنیف، بر او حمله کرده و اسیرش کردند و شکنجه‌وار موهای صورت و مژه و ابروی او را کندند!!! و به چشمانش آسیب زدند! همچنین به بیت‌المال و انبار ارزاق بصره حمله کردند و تعداد زیادی از نگهبانان را به شهادت رساندند. 🔸وقتی خبر این جنایت هولناک به حکیم بن جبله عبدی -از بزرگان بصره و از شیعیان مولا علی(ع)- رسید، همراه با جمعی از صالحان برای دست‌یابی به بیت‌المال و ارزاق مسلمانان و آزادسازی عثمان بن حنیف از چنگال طلحه و زبیر و عایشه، قیام کرد و با دلاوری و شجاعت در مقابل اصحاب جمل جنگید و به شهادت رسید. 🔹هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) از شهادت حکیم بن جبله و همراهانش باخبر شد، با حالتی بسیار اندوهگین در مدح دلاوری و شجاعت او و یارانش فرمود: «حکیم با دعوتی شنیدنی یاران را فراخواند و به مقام و منزلت والایی نایل شد». 🔸در برخی منابع تاریخی، قیام و جنگِ حکیم بن جبله را به نام جملِ اصغر روایت کرده‌اند. منابع: اعیان الشیعه، ج۶، ص۲۱۳؛ الغدیر، ج۹، ص۱۸۶؛ الاستیعاب، ج۱، ص۳۶۸. پ.ن: کلیپ بعدی را هم تماشا کنید. . ۱۱ 🌱 دوستان خود را با اشتراک‌گذاری نوشته‌ها، در مهمان کنید 🌙💫 🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁 🔸 💬 قول معروف | علیرضا رنجبر @qmar71 🔸