هدایت شده از سرباز کوچک(کتاب شهید pdf)
#پای_درس_مولا_علی 20
وصیت حضرت پس از ضربت خوردن. بخش اول:
وصیتت کنم ای حسن و همه فرزندانم را و خانواده ام را و آن که این نوشته ام به او رسد؛ به تقوای الهی نمیرید مگر آنکه مسلمان باشید و همگی به ریسمان خداوند چنگ زنید و پراکنده نشوید که همانا من شنیدم که رسول خدا می گوید:
"اصلاح میان افراد برتر است از سالی روزه و نماز؛ و همانا هلاک کننده از بین برنده دین تباه ساختن میان افراد است و نیست قوت و توانی مگر از خداوند بلند مرتبه بزرگ. "به خویشانتان بنگرید و با آنان پیوند برقرار سازید تا حساب بر شما آسان شود. خدا را خدا را در باره یتیمان، مبادا که دهانشان به جفای شما تغییر کند، و خدا را خدا را درباره همسایگان تان که همانا سفارش رسول خدا است.
پس پیوسته ما را بدانان سفارش می کرد چنان که گمان کردیم خدا برای آنان ارث قرار می دهد، و خدا را خدا را درباره قرآن مباد که غیر شما در عمل بدان بر شما پیشی گیرند. و خدا را خدا را درباره نماز که همانا ستون دین شماست، و خدا را خدا را درباره روزه ماه رمضان که همانا سپر آتش است.
شرح ابن ابی الحدید.🍃خطبه 69🍃
هدایت شده از دانشنامه قرآن کریم
📚تفسیر تمثیلی
👌استاد حجت الاسلام رنجبر
🍀سوره یوسف
#صوتی
♻️ دانشنامه قرآن کریم👇
eitaa.com/joinchat/3151953920C9ba2a2301d
#تفسیر_تمثیلی_سوره_یوسف 3⃣1⃣
برادران یوسف پیش یعقوب آمدند : "قالوا یا أبا نا مالک لا تأمنّا علی یوسف و إنّا له الناصحون "
چرا به ما اطمینان نمی کنی نسبت به یوسف ؟ یعقوب چه بگوید؟ بگوید اطمینان دارم یا ندارم ؟ بگوید اعتماد دارم ! دروغ گفته (هر راست نباید گفت) . بگوید اعتماد ندارم ! (هر راست نشاید گفت) لذا هم راست می گوید هم راستش را نمی گوید ، چه گفت ؟ " قال إنّی لیحزُننی أن تذهبوا به "
گفت : اگر یوسف را ببرید من نگران می شوم" راست گفت . خیلی به یوسف دلبسته بود . "و أخافُ أن یأ کله الذئب ُ" شما می دانید منطقه کنعان ؛ منطقه گرگ خیزی است ،به همین خاطر به آن مَذئبه یعنی محل گرگها . می ترسم گرگها برسند و اورا تکه تکه کنند "و انتم عنه غا فلون " کلامش را غربال می کند . نمی گوید گرگ ها بیآیند و شما نتوانید از او مراقبت کنید. چون آنها خودشان را آدمهای قدرتمندی می دانستند ، می گفتند :" نحن عصبة" کلامش را نرم کرد "و انتم عنه غافلون" شما سرگرم کار خودتان باشید و نسبت به اوحواستان جمع نباشد .
ببینید هم راست گفت وهم راستش را نگفت .نگفت شما می خواهید یوسف را درچاه بیاندازید وگرنه یعقوب می دانست ، این صریح آیه قران است : "سیر الله عملکم و رسوله " خدا کارهای شما را می بیند نه این که می داند ، اصلا جلو چشمش است که شما چکار می خواهید بکنید . "و رسوله " و پیامبر او هم می داند . کسی که پیامبر خدا می شود ،علم و آگاهی او همان علم و اگاهی الهی است .....
#بشنوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/3151953920C9ba2a2301d
هدایت شده از سرباز کوچک
داستان ازدواجی پرماجرا در قرآن.pdf
421.7K
داستان ازدواجی پر ماجرا در قرآن
@Qoranekarim
هدایت شده از سرباز کوچک(کتاب شهید pdf)
#پای_درس_مولا_علی 21
وصیت حضرت پس از ضربه خوردن. بخش دوم:
و خدا را خدا را درباره جهاد با مال ها و جان هایتان. و خدا را خدا را درباره زکات مال هایتان که همانا خشم پروردگارتان را خاموش گرداند. و خدا را خدا را درباره خاندان پیامبرتان مباد که میانتان مورد ستم قرار گیرند. و خدا را خدا را درباره فقیران و بیچارگان، آنان را در معیشت خویش شریک کنید.
در راه خدا از سرزنش سرزنش گران نترسید. به مردم سخن نیکو بگویید چنانکه خداوند شما را فرمان داده؛ و امر به معروف و نهی از منکر را وامگذارید که غیر از شما آن را انجام دهند. بر شما باد به فروتنی و بخشش به یکدیگر و نیکی به هم، بپرهیزید از بریدن و پراکندگی و پشت کردن به یکدیگر و بر نیکی و تقوا یکدیگر را یاری کنید و بر گناه و دشمنی یکدیگر را یاری مکنید. و تقوای خدا پیشه سازید همانا خداوند سخت کیفر است. خداوند شما خاندان را حفظ کند و پیامبرش را در شما حفظ کند. شما را به بهترین وداع، وداع گویم و بر شما باد سلام خدا و رحمت او...
شرح ابن ابی الحدید.🍃خطبه 69🍃
هدایت شده از دانشنامه قرآن کریم
📚تفسیر تمثیلی
👌استاد حجت الاسلام رنجبر
🍀سوره یوسف
#صوتی
♻️ دانشنامه قرآن کریم👇
eitaa.com/joinchat/3151953920C9ba2a2301d
#تفسیر_تمثیلی_سوره_یوسف 4⃣1⃣
... حسادت از کجا شروع می شود و به کجا ختم می شود. اینکه ازکجا شروع می شود ، گاهی ممکن است ازیک چیز بسیار ناچیز و غیر قابل توجه آغاز شود، یک چیز بسیار پوچ مثل حسادتی که برادران یوسف به یوسف پیدا کردند .
چرا حسادت کردند؟ چون پدر آنها ، یعقوب، به یوسف توجه و ا لتفات بیشتری می کرد . در حالی که حق هم همین بود . اولاً کوچکترین فرزند خانواده بود ، کوچکترها نیاز به توجه و محبت بیشتری دارند .
دوم اینکه از مادر دیگری بود و نسبت به آنها احساس تنهایی وغریبی می کرد ؛ طبیعی است که بایستی به او توجه و محبت بیشتری می شد اما همین ، با همه این دلایل حسادت برادرها را برانگیخت که چرا پدر ما به او محبت بیشتری می کند؟ حسادت از اینجا شروع شد اما به کجا ختم شد؟ به اینکه نشستند و نقشه قتل یوسف راکشیدند ، بعد کمی تخفیف دادند و به اتفاق نظر آنها قرار شد یوسف را به چاه بیاندازند ، همین کار را هم کردند و یوسف را به چاه انداختند ، بعد هم گذاشتند شب بشود ، شب که شد ، شبانه گریان آمدند "و جاءوا اباهم عشاء یبکون " برادران یوسف شبانه ، گریان نزد پدر آمدند .
چرا شبانه آمدند؟چون می خواستند نقش بازی کنند وشب فضای مناسب تری برای نقش بازی کردن .اگر روز می آمدند و با پدرروبرو می شدند " رنگ رخسار خبر می دهد از سر ضمیر "
فقط زبان نیست که حرف می زند ، چشم هم حرف می زند، نگاه هم حرف می زند ، صورتها هم حرف می زنند ، صادقانه هم حرف می زنند، آدمها ممکن است به شما دروغ بگویند اما نگاهشان به شما دروغ نمی گوید .....
#بشنوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/3151953920C9ba2a2301d
هدایت شده از سرباز کوچک
ranjbar14.mp3
5.38M
ابراهیم ۱- داستان یک ابر مرد.pdf
503.9K
#ابراهیم_خلیل_الله
♻️قسمت اول
🍀داستان یک ابرمرد
@Qoranekarim