eitaa logo
کانون قرآن و عترت دانشگاه زنجان
407 دنبال‌کننده
646 عکس
116 ویدیو
52 فایل
﷽ 🍃 وَلَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَىٰ عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ 🍃اعراف_۵۲ کانون قرآن و عترت دانشگاه زنجان تماس با ما: @Quranetrat_znu_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
حتی نگاه کردن به مصحف شریف بدون قرائت نیز عبادت شمرده می‌شود... @Quranetrat_znu
سرمازده حجت الاسلام محمد رضا رضایی پنجاه متر زمین داشتم تو کوي طلاب. سندش مشاع بود، ولی نمی گذاشتند بسازم. علناً می گفتند: « باید حق حساب بدي تا کارت راه بیفته.» تو دلم می گفتم: «هفتاد سال سیاه این کارو نمی کنم.» حتما باید خانه را می ساختم و آنها هم نمی گذاشتند. سردي هوا و چله زمستان هم مشکلم را بیشتر می کرد. بالأخره یک روز تصمیم گرفتم شبانه دور زمین را دیوار بکشم. رفتم پیش آقاي برونسی و جریان را بهش گفتم. گفت: « یک بناي دیگه هم می گم بیاد، خودتم کمک می کنی ان شاءالله یک شبه کلکش رو می کنیم.» فکر نمی کردم به این زودي قبول کند، آن هم تو هواي سرد زمستان. گفت:« فقط مصالح رو سریع باید جور کنیم.» شب نشده بود، مصالح را ردیف کردیم. بعد از نماز مغرب و عشاء با یکی دیگر آمد . سه تایی دست به کار شدیم. بهتر و محکم تر از همه او کار می کرد. خستگی انگار سرش نمی شد. به طرز کارش آشنا بودم. می دانستم براي معاش زن و بچه اش مثل مجاهد در راه خدا عرق می ریزد و زحمت می کشد. تو گرمترین روزهاي تابستان هم بنایی اش تعطیل نمی شد. شب از نیمه گذشته بود. من همینطور به اصطلاح «مالت» درست می کردم و می بردم. بخار سفید نفسهام تند و تند از دهانم می آمد بیرون. انگشتهاي دست و پام انگاه مال خودم نبود.گوشها و نوك بینی هم بدجوري یخ زده بود. یک بار گرم کار، چشمم افتاد به آن بناي دیگر. به نظر آمد دارد تلو تلو می خورد. یکهو مثل کنده ي خشک درختی که از زمین کنده شود، افتاد زمین! دویدم طرفش. عبدالحسین دست از کار کشید. آمد بالاسرش. «چیزي نیست، یه کم سرما زده شده.» شروع کرد به ماساژ بدنش، من هم کمکش. چند دقیقه بعد به حال آمد. کم کم نشست روي زمین. وقتی به خودش آمد، بلند شد. ناراحت و عصبی گفت:« من که دیگه نمی کشم. خداحافظ!» رفت؛ پشت سرش را هم نگاه نکرد. نگاه نگرانم را دوختم به صورت عبدالحسین. اگر او هم کار را نیمه تمام ول می کرد، من حسابی تو درد سر می افتادم. لبخندي زد. دست گذاشت روي شانه ام. «ناراحت نباش، به امید خدا خودم کار اونم می کنم.»... هر خانه اي که می ساخت، انگار براي خودش می ساخت. یعنی اصلا این براش یک عقیده بود،عقیده اي که با همه وجود بهش عمل می کرد.کارش کار بود، خانه اي هم که می ساخت، واقعاً خانه بود. کمتر کارگري باهاش دوام می آورد.همیشه می گفت:«نانی که می خورم باید حلال باشه!» می گفت: «روز قیامت، من باید از صاحبکار طلبکار باشم نه او از من. » براي همین هم زودتر از همه می آمد سر کار، دیرتر از همه می رفت؛ حسابی هم از کارگرها کار می کشید. آن شب تا نزدیک سحر بکوب کار کرد. چقدر هم قشنگ کار می کرد.دیگر رمقی نداشتم. عبدالحسین ولی مثل کسی که سرحال باشد، داشت می خندید. از خنده اش، خنده ام گرفت. حالا دیگر خیالم راحت شده بود. @Quranetrat_znu
10.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢حتماً شما هم این عبارت ها تا حالا به گوشتون خورده: 👈تمدن سازی اسلامی 👈اسلام اجتماعی/سیاسی 👈مبارزه با تمدن غرب 👈جنگ فرهنگی ❤️و احتمالاً دوست دارید درموردشون بدونید. خب این ماه رمضان وقتشه! ➕در بخش تمدن اسلامی طرح ، با رویکرد تمدنی، به قرآن نگاه خواهیم کرد. @Quranetrat_znu
خداوندا... خانه ی وجودم را با بخشیدن چراغ دانایی، روشن ساز و با آشنا ساختنم با امام عصر(عج)، عمرم را مفید قرار ده... @Quranetrat_znu
💢ثبت نام سی و هشتمین جشنواره سراسری قرآن و عترت 🖇در بخش‌های: پژوهشی، فناوری و تولیدات رسانه‌ای، هنری، ادبی، نهج‌البلاغه، صحیفه‌ی سجادیه و نوآفرینی قرآنی 📌هر دانشجو می‌تواند حداکثر در دو رشته غیر هم بخش شرکت نماید. 🎁همراه با جوایز ارزنده🎁 🗓مهلت تمدید شده ثبت‌نام : تا ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ 🔗ثبت نام از طریق سامانه به نشانی 🌐quran38.dmsrt.ir @Quranetrat_znu
02.Baqara.003.mp3
4.98M
🌸تفسیر آیه به آیه قرآن کریم🌸 📢حجةالاسلام قرائتی سوره مبارکه آیه @Quranetrat_znu ┅┅┅❀🦋❀┅┅┄
آن کس که شیرینی ذکرت را چشیده باشد، هرگز به شیرینی لذات دنیوی راضی نخواهد شد چشیدن این شیرینی را روزی ما بگردان... @Quranetrat_znu