eitaa logo
کانون قرآن و عترت دانشگاه زنجان
354 دنبال‌کننده
416 عکس
93 ویدیو
33 فایل
﷽ 🍃 وَلَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَىٰ عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ 🍃اعراف_۵۲ کانون قرآن و عترت دانشگاه زنجان تماس با ما: @Quranetrat_znu_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
باز هم آقاي غیاثی سند گذاشت و آزادش کردند. با آقاي رضایی و دو سه تا دیگر از طلبه ها آمد خانه. اول از همه سراغ نوارها را گرفت. گفتم: « لاي قالی رو بدین بالا.» داد بالا. وقتی نوارها را دیدند، همه شان مات و مبهوت ماندند. با تعجب گفت: «یعنی ساواکی ها اینا رو ندیدن؟!» گفتم:« اگه می دیدن که می بردن و شما هم الآن به آرزوت رسیده بودي.» خندید. سراغ نوارهاي حساس را گرفت.گفتم: « خودتون پیدا کنید.» کمی گشتند و چیزي دستگیرشان نشد. گفت: « اذیتمون نکن حاج خانم، بگو نوارها کجاست، می خوایم گوش بدیم.» متکا را آرودم. سرش را باز کردم. نوارها را که دیدند، گفتند: « یعنی اینا همین جوري اومدن و این نوارها رو ندیدن؟!» گفتم: « تازه قسمت مهمش تو زیر زمینه.» وقتی کتابها را تو قابلمه و چراغ خوراك پزي دیدند، از تعجب مانده بودند چکار کنند. چند روز بعد از آزاد شدنش، امام از پاریس آمدند. ٢٢ بهمن هم که انقلاب پیروز شد. همان روزها با آقاي غیاثی رفت دنبال سند خانه او. سند را رد کرده بودند تهران. با هم رفتند آنجا. وقتی بر گشتند، سند را آورده بودند. چند تا برگه دیگر هم دست عبدالحسین بود. خندید و آنها را داد دستم. پرسیدم: « چیه؟» همان طور که می خندید، گفت: «حکم اعدام منه.» چشمام گرد شد. سند را با پرونده هاي عبدالحسین فرستاده بودند تهران، دادگاه اعدام داده بود. به حساب آنها، پرونده او پرونده سنگینی بوده.لحظه هایی که حکم اعدام را می دیدم، ازته دل خدا را شکر می کردم که امام از پاریس برگشتند و انقلاب پیروز شد و گرنه چند روز بعدش، عبدالحسین را اعدام می کردند.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
~•~•~•~•~•~•~•~•~•~• - تو یه سااااله آدم نشدی، اونوقت الان میخوای ره صد ساله رو یه شبه طی کنی؟! + آره، خودش گفته { لَیلَهُ القَدرِ خَیرُ مِن اَلفِ شَهر } ~•~•~•~•~•~•~•~•~•~• @Quranetrat_znu
ای خدای من قلب مرا سرشار از عشق و محبت نسبت به ولی ات قرارده‌ و حسادت به او را از من دور کن به حق این لحظات عزیز درگاهت♡ @Quranetrat_znu
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
جزء نوزدهم استاد معتز آقائی ، تند خوانی؛
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم : قَد جاءَکُم شَهرٌ رَمضانَ، شَهرٌ مُبارکٌ... فِیهِ لَیلَةُ القَدرِ خَیرٌ مِن أَلفِ شَهرٍ، مَن حُرِمَها فَقد حُرِمَ. ماه رمضان بر شما فرا رسیده است، ماهی مبارک... در آن شب قدر است که بهتر از هزار ماه است. محروم (واقعی) کسی است که از آن شب، محروم بماند. 📚تهذیب الاحکام 152/4 @Quranetrat_znu
40.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم نماهنگ « نان خونین » به نیت فرج و رفع گرفتاری از تمام مسلمانان جهان کامنت « اللهم عجل لولیک الفرج » بگذارید. با نوای: حاج شاعر و نغمه سرا: امیرعلی شریفی تنظیم و میکس: تهیه و انتشار: قرارگاه رسانه شهید آوینی هیئت ثارالله علیه‌السلام زنجان [ @mahdirasuli_ir ] [ @sarallah_zanjan ]
میگن روزی یک سالمون توی این شب ها نوشته میشه خدایا میشه عبور از درب های بهشت در آخرت و عبور از باب القبله و باب الجواد رو توی این دنیا قسمتم کنی؟ @Quranetrat_znu
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
جزء بیستم استاد معتز آقائی ، تند خوانی؛
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
جزء بیست و یکم استاد معتز آقائی ، تند خوانی؛
ای مسجد! چگونه محراب خویش را از فواره فرق علی علیه ‏السلام رنگین یافتی و از پایه فرو نریختی؟! مروت از کاسه ‏های شیر باید آموخت که هنوز در برابر خانه خلیفه صف کشیده‏ اند؛ اگر چه نیک می‏ دانند که دیگر کار از کار گذشته است. بستر خالی، هنوز گرم وجود پر حرارتی است که دیگر به هیچ بستری نیاز ندارد؛ گرچه در تمام عمر نیز مردِ بستر نبوده است. باید دانست که در این «در سجده مردن» چه رازی نهفته است و در این ایستاده زیستن! باید پی به این راز برد که چرا کعبه زادگاه کسی می‏ شود و مسجد، شهادت‏گاهش؟ بی ‏شک آن‏که نخستین نفس را در خانه خدا خویش فرو دارد، آخرین را نیز شایسته است در خانه خدا بازدم کند؛ که این عین، رستگاری‏ست؛ پس حقیقت گفت که: فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه. و او رستگار شد اما… . بدا به حال قومی که بی ‏علی علیه ‏السلام شده ‏اند… وای بر قافله‏ های بی‏ قافله سالار! عنان کاروان آیا زین پس به دست چه کسی خواهد افتاد؟! وای بر همه یتیمانی که جز علی، پدری نمی‏ شناختند! زین پس آیا چه کسی نان و خرمایی بر ایشان خواهد آورد؟ وای بر همه چاه‏ هایی که زین پس، غریب می‏ شوند. خلیفه تنها و چاه های تنها، عمری باهم از تنهایی بیرون می‏ آمدند. زین پس خلیفه نیست؛ پس چاه‏ ها تنها مانده ‏اند. آیا چه کسی عطش آب‏ها را آبی خواهد نشاند؟!! تسلیت باد.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧حاج مهدی رسولی الا ایهاالناس امام کشته شد...
اِی بابِ شَهرِ عِلم♡ می‌شه توی این روزی که از پلیدی‌های دنیا راحت شدی، برامون دعا کنی که هدفمون از زندگی رو پیدا کنیم؟💔 _بدجوری گم شدیم... @Quranetrat_znu
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
جزء بیست و دوم استاد معتز آقائی ، تند خوانی؛
رفیقان میروند نوبت به نوبت...
20.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم إنّا أنزلناهُ فی لیلة‌القدر و ما أدراک ما لیلة‌القدر؟ لیلة‌القدر خیرٌ من ألفِ شهر... توصیه استاد پناهیان در شب ۲۳ ماه رمضان پیشنهاد آیت‌الله بهجت @Quranetrat_znu
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
جزء بیست و سوم استاد معتز آقائی ، تند خوانی؛
قرعه کشی سید کاظم حسینی جریان خلق کرد و حمله به شهر پاوه تازه پیش آمده بود. همان روز ها اولین نیروها را می خواستند اعزام کنند کردستان، از مشهد. تو بچه هاي عملیات سپاه، شور و هیجان دیگري بود. شادي و خوشحالی تو نگاه همه موج می زد.هیچ کس صحبت از ماندن نمی کرد. همه بدون استثنا حرف از رفتن می زدند. هر کس نگاه می کردي، رو لبش خنده بود. ناراحتی ها از وقتی شروع شد که رستمی(فرمانده وقت،سپاه مشهد) آمد پیش بچه ها وگفت: «متأسفانه ما بیست و پنج نفر سهمیه نداریم.» یک آن حال وهواي بچه ها، از این رو به آن رو شد. حالا تو هر نگاهی غم و تردید موج می زد. اینکه داوطلبها بخواهند بروند، حرفش را هم نمی شد زد؛ همه میخواستند بروند. قرار شده بچه ها خودشان با هم به توافق برسند و بیست و پنج نفر رامعرفی کنند. این هم به جایی نرسید. بالأخره آقاي رستمی گفت: «ما خودمون بیست و پنج نفر رو انتخاب می کنیم، یعنی براي این که حق کسی ضایع نشه، قرعه کشی می کنیم.» شروع کردند به نوشتن اسم بچه ها. من گوشه ي سالن، کنار عبدالحسین نشسته بودم. دیگر قید رفتن را زدم. از بین آن همه، اسم من بخواهد در بیاید، احتمالش خیلی ضعیف بود. یکدفعه شنیدن صداي گریه اي مرا به خود آورد. زود برگشتم طرف عبدالحسین. صورتش خیس اشک بود! چشمام گرد شد. «گریه براي چی؟!» همانطور که آهسته گریه می کرد، گفت:«می ترسم اسم من در نیاد و از جنگ با ضد انقلاب محروم بشم.» دست و پام را گم کردم. آن همه عشق و اخلاص، آدم را گیج می کرد به هر زحمتی بود به حرف آمدم و گفتم: «بالأخره اصل کار نیته. باید نیت انسان درست باشه، خدا خودش که شاهد قضیه هست.» گفت: «خدا شاهد قضیه هست، درست؛ الاعمال بالنیات، درست؛ ولی این که خداوند به آدم توفیق بده تو همچین کاري باشه، خودش یک چیز دیگه است.» آهسته گریه می کرد و آهسته حرف می زد. از جنگ بدر گفت و ادامه داد: « تا تاریخ هست و تا این دنیا هست، اونایی که توجنگ بدر بودن، با اونایی که نبودن فرق دارن.چه بسا بعضی ها دوست داشتن تو جنگ باشن ،ولی توفیق پیدا نکردن.حالا تو اون لحظه مدینه نبودن، یا مریض بودن، تب شدید داشتن، هرچی که بوده، نمی خواستن خلاف دستور پیغمبر (ص)عمل کنن.» ساکت شد. به صورتم نگاه کرد. با سوز دل گفت: «تو قیامت وقتی «بدریون» رو صدا می زنن، دیگه شامل اونایی که تو جنگ بدر نبودن،نمی شه، فقط اونایی می رن جلو که تو جنگ بدر شرکت کردن و علیه کفار و منافقین بدتر از کفار شمشیر زدن.»
یگانه معشوق عالم خودت در حدیث قدسی ات، مراحل عاشقِ شدن را یک به یک بیان کرده‌ای... در این ماه کمکم کن هر روز، بیش از پیش دوستت داشته باشم و آن کنم که تو می پسندی... @Quranetrat_znu
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
جزء بیست و چهارم استاد معتز آقائی ، تند خوانی؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظاتی از وداع خانواده محترم شهید القدس محسن صداقت با پیکر ایشان (شهید ساختمان کنسولگری ایران‌در دمشق سوریه) 📍امروز صبح، معراج شهدای تهران @Quranetrat_znu
چه هماهنگی عجیبی داره این روزِ برائت از ستمکارِ کودک کش با دعای روزش... •°|خداوندا مرا دشمن دشمنانت قرار ده|°• @Quranetrat_znu
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
جزء بیست و پنجم استاد معتز آقائی ، تند خوانی؛