eitaa logo
کانون قرآن و عترت دانشگاه زنجان
402 دنبال‌کننده
675 عکس
118 ویدیو
53 فایل
﷽ 🍃 وَلَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَىٰ عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ 🍃اعراف_۵۲ کانون قرآن و عترت دانشگاه زنجان تماس با ما: @Quranetrat_znu_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
qoran-29.mp3
4.08M
جزء بیست و نهم استاد معتز آقائی ، تند خوانی؛
qoran-30.mp3
4.12M
جزء سی‌ام استاد معتز آقائی ، تند خوانی؛
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت 🌸عید سعید فطر مبارک باد🌸 @Quranetrat_znu
خطبه های رهبری صبح امروز نماز عید فطر ✏️من بر «وحدت کلمه» تأکید میکنم. مردم عزیز، جوانان عزیز، فعّالان سیاسی، فعّالان اجتماعی، فعّالان رسانه‌ای! بدانید توفیق در توحید کلمه است، توفیق در وحدت کلمه‌ی ملّت ایران است. اختلاف نظر دارید، داشته باشید؛ اختلاف نظر سیاسی و غیر سیاسی اشکالی ندارد، امّا درگیری و یقه‌گیری و وحدت را شکستن و دودستگی‌ها و دو‌گروهی‌های جعلی درست کردن، به زیان کشور است، به زیان دین شما است، به زیان دنیای شما است، به زیان قوّت شما است. متن کامل👇 http://khl.ink/f/56025
فرشته واقعی همسر شهید هر وقت آن عکس را می بینم، یاد خاطره ي شیرینی می افتم. تو نگاه عبدالحسین، مهربانی موج می زند. دستهایش را انداخته دور گردن دو تا پسربچه کُرد.با یکی شان دارد صحبت می کند.دور و برشان همه یک گله گوسفند است. سردي هواي کردستان هم انگار توي عکس حس می شود. خاطره اش را خود عبدالحسین برام تعریف کرد: شب اولی که پسر بچه ها را دیدم، زیاد بهشان حساس نشدم. برام عجیب بود، ولی زیاد مشکوك نبود. بقیه بچه ها هم تعجب کرده بودند. «دوتا چوپان کوچولو، این موقع شب کجا می رن؟!» شب بعد، دوباره آمدند: دو تا پسر بچه، با یک گله گوسفند، و از همان راهی که دیشب آمده بودند! « باید کاسه اي زیر نیم کاسه باشد.» سابقه کومله ها را داشتیم، پیر و جوان و زن و بچه برایشان فرقی نمی کرد.همه را می کشیدند به نوکري خودشان، اکثراً هم با ترساندن و با زور و فشار. به قول معروف، پیچیدیم به عمل دو تا چوپان کوچولو. جلوشان را گرفتم. دقیق و موشکافانه نگاهشان کردم. چیز مشکوکی به نظرم نرسید. متوجه گوسفندها شدم.حرکتشان کمی غیر طبیعی بود. یکهو فکري مثل برق از ذهنم گذشت. نشستم به تماشاي زیر شکم گوسفندها. چیزي که نباید ببینم. دیدم: نارنجک! زیر شکم هر کدام از گوسفندها، یک نارنجک بسته بودند، ماهرانه و بادقت. دو تا بچه انگار میخ شده بودند به زمین. می گفتی که چشمهاشان می خواهد از کاسه بزند بیرون. اگر می خواستم از دست کسی عصبانی بشوم، از دست ضد انقلاب بود، آن اصل کاري ها، بهشان گفتم: «نترسید، ما باشما کاري نداریم.» نارنجکها را ضبط کردیم. آنها را تا صبح نگه داشتیم. صبح مثل اینکه بخواهم بچه هاي خودم را نصیحت کنم. دست انداختم دور گردنشان و شروع کردم به حرف زدن. یک ذره هم انتظار همچین برخوردي را نداشتند. دست آخر ازشون تعهد گرفتم، گفتم: « شما آزادید، می تونید برید.» مات و مبهوت نگاه می کردند. باورشان نمی شد. وقتی فهمیدند حرفم راست است، خداحافظی کردند و آهسته آهسته دور شدند. هرچند قدم که می رفتند،پشت سرشان را نگاه می کردند.معلوم بود هنوز گیج و منگ هستند. حق هم داشتند، غولهاي عجیب و غریبی که کومله ها، از بچه هاي سپاه تو ذهن آنها ساخته بودند، با چیزي که آنها دیدند، زمین تا آسمان فرق می کرد؛ غول خیالی کجا؟ فرشته واقعی کجا؟
‼️اطلاعیه مهم ‼️ 👈 زمان و نحوه برگزاري مرحله دانشگاهی آزمون رشـته هاي حفظ(۲۰،۱۰،۵جزء و کل) بخش معارفی، حفظ و معارف از بخش های نهج البلاغه و صحیفه سجادیه سی و هشـتمین جشنواره سراسري قرآن و عترت دانشجویان سراسر کشور به شرح ذیل اعلام می گردد. ✅ مجازي(تستی و آنلاین) ✅ سراسري و همزمان ✅ از سامانه quran.farnama.net ⌛ روزهاي دوشنبه و سه شنبه ۲۷ و ۲۸ فروردین ۱۴۰۳‌ ✅ آزمون رشـته هـاي(تفسـیر و ترجمه قرآن کریم، حفـظ و مفـاهیم قرآن کریم، حفظ و مفاهیم احادیث معصومین، سیره معصومین) روز دوشنبه ۱۴۰۳/۰۱/۲۷ از ساعت ۹ الی ۱۱ ✅ آزمون رشـته هاي(معـارف نهـج البلاغه، معارف صـحیفه سـجادیه، حفـظ فرازهاي نهج البلاغه، حفظ فرازهاي صحیفه سجادیه) روز دوشنبه ۱۴۰۳/۰۱/۲۷ از ساعت ۱۳ الی ۱۵ ✅ آزمون رشـته هاي(احکام، پرسمان معارفی، سبک زندگی ایرانی و اسـلامی، نماز) روز سه شنبه ۱۴۰۳/۰۱/۲۸ از ساعت ۹ الی ۱۱ ✅ آزمون رشته هاي(حفظ ۵، ۱۰، ۲۰جزء و کل قرآن کریم) روز سه شنبه ۱۴۰۳/۰۱/۲۸ از ساعت ۱۳ الی ۱۵ ‼️ نکات خیلی مهم؛ ✅ آزمون رشـته هاي فوق الذکر"صرفا" در بازه زمانی مذکور برگزار شـده و امکان برگزاري مجـدد نیست. ✅ این آزمون نمره منفی دارد. ✅ تهیه اینترنت با سرعت مطلوب ضروري است. 📱 جهت کسب اطلاعات بیشتر به آیدی ایتا @RH1394 پیام دهید.
با سلام خدمت فعالان قرآنی محفل قرآنی هفتگی هدی، برگزار نمی گردد اما تلاوت قرآن توسط خود دانشجویان برقرار است @Quranetrat_znu
29.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیامبر! به یهودی‌ها بگو: اگر واقعا عقیده دارید از نظر خدا، بهشت فقط و فقط مال شماست و نه مردم دیگر، پس چرا معطلید؟ اگر راست می‌گویید آرزوی مرگ کنید تا یک‌راست بروید بهشت... @Quranetrat_znu
خانه ي استثنایی همسر شهید سپاه که کم کم شکل گرفت، عبدالحسین دیگر وقت سرخاراندن هم پیدا نمی کرد. بیست و چهار ساعت سپاه بود، بیست و چهار ساعت خانه.خیلی وقتها هم دائماً سپاه بود. اولها حقوق نمی گرفت. بعد هم که به اصطلاح حقوق بگیر شد، حقوقش جواب خرج و مخارجمان را نمی داد. براي همین کار بنایی هم قبول می کرد. اکثرا شبها می رفت سرکار. آن وقتها خانه ي ما طلاب(نام یکی از محله های مشهد) بود.جان به جانش می کردي، چهل متر بیشتر نمی شد. چند دفعه بهش گفته بودم: «این خونه براي ما دست و پاش خیلی تنگه، ما الان پنج تا بچه داریم،باید کم کم فکر جاي دیگه اي باشیم.» هیچ وقت ولی مجال فکر کردنش هم پیش نمی آمد، تا چه برسد بخواهد جاي دیگري دست و پا کند. اول، چشم امیدم به آینده بود.ولی وقتی جنگ شروع شد، از او قطع امید کردم. دیگر نمی شد ازش توقع داشت. یک ماه رفت براي آموزش. خودم دست به کار شدم.خانه را فروختم و یک چهار راه بالاتر، خانه ي بزرگتري خریدم. خاطره ي آن روز، شیرینی خاصی برام دارد، همان روز که داشتیم اثاث کشی می کردیم. یادم هست که وسایل زیادي نداشتیم، همانها را با کمک بچه ها می گذاشتیم توي فرقون و می بردیم خانه ي جدید.یک بار وسط راه، چشمم افتاد به عبدالحسین. از نگاهش معلوم بود تعجب کرده.آمد جلو. یک ماه ندیده بودمش. سالم و احوالپرسی که کردیم، پرسید: «کجا می رین؟» چهار راه جلویی را نشان دادم. «اون جا یک خونه خریدم.» خندید. گفت: «حتماً بزرگتر از خونه ي قبلی هست؟» «آره.» باز خندید. «از کجا می خواین پول بیارین؟» گفتم: «هر کار باشه براي پولش می کنیم، خدا کریمه.» چیزي نگفت. یقین داشتم از کاري که کردم، ناراحت نمی شود. وقتی خانه ي جدید را دید، خوشحال هم شد. خانه خشتی بود و کف حیاطش موزائیک نداشت. دیوار دورش هم گلی بود. با دقت همه جا را نگاه کرد. گفت: «این براي بچه ها حرف نداره، دست و پاش هم خیلی بازه.» کار اثات کشی تمام شد. عبدالحسین، زودتر از آن که فکرش را می کردم، راهی جبهه شد.