eitaa logo
اندیشه های قرآنی
647 دنبال‌کننده
107 عکس
214 ویدیو
46 فایل
﷽ُ بخوان قرآن که دل آرام گیرد آیدی جهت ارتباط @Golyari
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺این مرد عراقی سال گذشته چندروز قبل هنگام پربایی موکب بین راهی اش که بین بصره و کربلا در مسیر مشایه است ۴فرندش را که فرشهای موکب را شسته بودند و درحال پهن کردن بالای پشت بام بودند بدلیل اتصال برق از دست میدهد و ۱ فرزندش هم که همسرش آنرا باردار بوده به دلیل ترس همسرش از دست میدهد یعنی: ۵ فرزندش در راه موکب شهید میشوند و اینجا از او میپرسند چه حالی داری؟ میگوید نگران خوب برپا شدن موکب هستم و بچه هایم هدیهٔ ای برای امام حسین هدیهٔ ای برای زهرا علیهما سلام الله اعتقادمون رو با همین نوکر محک بزنیم... کجای کاریم؟... https://eitaa.com/Qurankareem
🔷سوژه های عاشورایی استاد صفری: «از حجت شدن تا عبرت بودن» مردم هر عصری دو گروه می شوند: ✅عبرت ✅حجت در کربلا چه کسانی حجت شدند و چه گروهی عبرت چه کنیم ما هم در روزگار خود «حجت بر مسلمین» گردیم نه عبرت برای مسلمین. https://eitaa.com/Qurankareem
13.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الله اکبر از زیارت عاشورا آثار عجیب زیارت استاد موسوی مطلق
حاج آقا مجتبی تهرانی «ره» : های بزرگ خودتان را از آقازاده‌های کوچک امام حسین (حضرت علی اصغر و حضرت رقیه «علیهم السلام») بگیرید. ‌ ‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌https://eitaa.com/Qurankareem
13.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جواب به یک سؤال شاید بی‌ربط، جای ما رو در واقعهٔ‌ کربلا مشخص می‌کنه! در ویدئوی بالا، یه سؤال مطرح میشه که مثل یه ماشین زمان عمل می‌کنه و ما رو می‌بره به سال ۶۱ هجری قمری. ✘ و معلوم میشه اگر اون موقع بودیم، کجا بودیم! کنار امام یا روبروی امام. https://eitaa.com/Qurankareem
با حسین از یا حسین یك نقطه كم دارد ولی با حسین بودن كجا و یا حسین گفتن كجا؟ ان شاءالله با معرفت به مشرف بشویم🤲 https://eitaa.com/Qurankareem
هزار کلمه از قرآن.pdf
2.6M
هزار کلمه از قرآن با بررسی کتاب لغت قاموس قرآن، ۱۰۰۰ کلمه از آن انتخاب شد که با ترجمه و نمونه آیه در یک فایل جمع شد. تسلط بر این واژگان شما را به ترجمه قرآن مسلط می کند ان شاءالله 🤲 https://eitaa.com/Qurankareem
17.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این آقا را یادتان هست؟ Joram van Klaveren سناتور که از اسلام تنفر داشته و با اظهارات ضد اسلامی اش مشهور شده بوده و قصد داشته کتابی ضد اسلام بنویسد تا زمینه ای شود که اسلام و مسلمانان را از هلند حذف کند که طی تحقیق برای اطلاعات بیشتر در خصوص اسلام، با حقیقت اسلام و معارف نجات بخش آن آشنا می شود و خودش مسلمان می شود! این بخشی از مصاحبه اوست که باید خوب توجه شود. افراد خیلی زیادی هستند که حتی یک خط درباره اسلام نخوانده اند. یکبار قرآن را مطالعه نکرده اند و یا یک بار سیره و سبک زندگی مسلمانان واقعی که در جایگاه الگو برای ما هستند مانند رسول اعظم محمد مصطفی یا فرزندانش یکی پس از دیگری را نخوانده اند... ما باید افراد را با معرفی آثار خوب، به خواندن و تفکر کردن دعوت کنیم. خارج از کشور که هیچ، در کشورهای خودمان افراد بسیار زیادی هستند که همین وضعیت این آقا را دارند و شاید با خواندن و آموختن و تفکر کردن مسیر زندگیشان تغییر کند و متحول شوند. او می گوید: «بعد از مسلمان شدن شادتر شدم. بخاطر همین می خواهم همه شما را به مسلمان شدن دعوت کنم... اسلام روح و دلت را آرامش می بخشد. سعی کنید زندگی پیامبر را بخوانید و تحقیق کنید. سعی کنید بفهمید مسلمانان به چه چیزهایی اعتقاد دارند. اگر متن قرآن برایتان سنگین است زندگی پیامبر اسلام را بخوانید. او قرآن زنده است. باید رفع سوء تفاهم درباره اسلام شود. اطلاعات را به اشتراک بگذارید و چهره حقیقی اسلام را نشان دهید...» https://eitaa.com/Qurankareem
8.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیا زنها ناقص العقل هستند؟! پاسخ بسیار جالب حجت‌الاسلام والمسلمین به شبهه معروف درباره ناقص بودن عقل زنان. https://eitaa.com/Qurankareem
سليمان اعمش گفت: من در کوفه همسايه اي داشتم که گاهي شبها نزدش مي رفتم و با هم صحبت و اختلاط مي کرديم. يک شب، در ميان صبحت ها اتفاقا صحبت کربلا پيش آمد. الکلام يجر الکلام، حرف حرف را مي آورد! من از او سئوال کردم که عقيده ي تو درباره ي زيارت حضرت سيدالشهداء ابي عبدالله الحسين عليه السلام چيست؟ او گفت: زيارت حسين عليه السلام بدعت است و هر بدعتي گمراهي و ضلالت است و فرجام گمراهي نيز آتش جهنم است. من خيلي ناراحت و خشمگين شدم و از نزد او برخاستم و با خود گفتم: وقتي که سحر شد نزدش مي روم و شمه اي از فضائل حضرت سيدالشهداء عليه السلام را براي او نقل مي کنم و اگر او بر عناد و انکارش اصرار ورزيد، او را مي کشم. سليمان گفت: وقتي که سحر شد، پشت در خانه اش آمدم و دق الباب کردم. همسرش پشت در آمد. شوهرش را خواستم. زن گفت: از اول شب به زيارت حضرت سيدالشهداء عليه السلام رفته است. تعجب کنان از او خداحافظي کردم و به طرف کربلا رهسپار شدم. با خود گفتم: اولا زيارتي کنم و ثانيا دوستم را ببينم. وقتي که وارد حرم مطهر شدم، ديدم همسايه ام سر به سجده گذاشته است و پيوسته گريه مي کند و ار خدا طلب استغفار و توبه مي کند! بعد از مدت زيادي سر از سجده برداشت و مراد ديد نزد او رفتم، ديدم حالش منقلب است. پس به او گفتم: اي مرد، تو ديروز مي گفتي: زيارت حضرت امام حسين عليه السلام بدعت است و هر بدعتي گمراهي است و فرجام گمراهي آتش دوزخ است، اما امروز مي بينم براي زيارت آمده اي؟! گفت: اي سليمان، مرا سرزنش نکن! زيرا من قائل به امامت و ولايت اهل بيت عليهم السلام نبودم. تا اينکه امشب خوابم برد و خوابي ديدم که به وحشت افتادم! گفتم: چه خوابي ديدي؟ گفت: در عالم خواب ديدم مردي جليل القدر که نمي توانم وصف جمال و جلال و کمالش را بيان کنم، اطراف او را جمعيتي احاطه کرده بودند و در جلوي او سواري بود و آن سوار تاجي بر سر داشت و آن تاج داراي چهار رکن بود و بر هر رکن گوهري درخشان نصب شده بود که تا مسافت ها راه را روشن مي نمود! به يکي از خدمتگزاران آن حضرت گفتم: اين آقا کيست؟ گفت: حضرت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم هستند. گفتم: آنکه در پيش روي اوست کيست؟! گفت: آقا اميرالمؤمنين علي عليه السلام وصي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم هستند. بعد نگاه کردم، ديدم ناقه اي از نور پيدا شد و بر آن ناقه هودجي از نور بود و ناقه در ميان زمين و آسمان پرواز مي کرد! پرسيدم اين ناقه از کيست؟! گفت: از خديجه ي کبري و حضرت فاطمه ي زهرا سلام الله عليهما است. پرسيدم: اين جوان کيست؟! گفت: حضرت امام حسن عليه السلام هستند و همه ي آنها براي زيارت مظلوم کربلا حضرت سيدالشهداء عليه السلام مي روند. در اين هنگام متوجه هودج شدم و ديدم نوشته هايي از طرف آن بر زمين پخش مي شود. پرسيدم: اينها چيست؟ گفت: در اينها نوشته شده «امان من النار لزوار الحسين عليه السلام ليلة الجمعة» کساني که در شب جمعه به زيارت امام حسين عليه السلام مي آيند از آتش جهنم در امان هستند. من خواستم يکي از آنها را بردارم اما او گفت: تو مي گفتي: زيارت امام حسين عليه السلام بدعت است، اين نوشته بدست تو نمي رسد! مگر آنکه با اعتقاد به فضيلت و شرافت آن حضرت، ايشان را زيارت کني. با حالت جزع و گريه و ترس و وحشت، از خواب بيدار شدم و در همان ساعت به زيارت حضرت سيدالشهداء اباعبدالله الحسين عليه السلام مشرف شدم و توبه کردم. اي سليمان، به خدا قسم، من از قبر امام حسين عليه السلام جدا نمي شدم تا روح از بدنم جدا شود. 📚کرامات الحسينيه، ج 2، ص 152 https://eitaa.com/Qurankareem
ملاعباس چاوش با جمعی از جوانان شب جمعه به کربلا آمدند، از او خواستند تا برایشان مداحی کند،رسیدند بالای سر امام حسین(ع)، به خود گفت دفترچه شعرم را باز میکنم هر شعری آمد همان را میخوانم. دفترچه اش را باز کرد و اشعار علی اکبر(ع) آمد، و شروع کرد به خواندن. سفر اول کربلا و همه جوان، مجلس شوری بپا شد، ملا عباس گفت:بس است،دیگر برویم استراحت کنیم. در عالم خواب به او گفتند آماده شوید که امام حسین(ع) میخواهد به دیدارتان بیاید، او در عالم خواب همه را بیدار کرد و مودبانه نشستند تا آقا تشریف آوردند. امام حسین(ع) فرمود:ملا عباس! گفتم: بله آقا جان. فرمودند: می دانی چرا من امشب به اينجا آمدم؟! گفتم: نه آقاجان. فرمودند: من با شما سه كار داشتم. گفتم: آن سه كار چيست آقا جانم؟ فرمودند: اولا، بدان كه هر كس زائر ما باشد، به ديدنش می رويم! ثانيا، شبهای جمعه وقتی در مازندران هستی و جلسه داريد و دور هم می نشينيد، یک پيرمردی دم در می نشيند و كفش ها را درست می كند، سلام حسين را به او برسان! سپس فرمودند: ملا عباس! كار سوم هم اين است كه آمدم به تو بگويم كه اگر دفعه ی ديگر رفقا را در شب جمعه به حرم آوردی،... گفتم بله آقا؟ یک وقت ديدم بغض راه گلويشان را گرفت. گفتم: آقا چی شده؟فرمودند: ملا عباس اگر دو مرتبه رفقايت را شب جمعه به حرم آوردی و خواستی نوحه بخوانی، ديگر نوحه ی علی اكبر را نخوانی! گفتم: چرا نخوانم؟ مگر بد خواندم؟ غلط خواندم؟ !فرمودند: نه. گفتم پس چرا نخوانم؟! فرمودند: ملا عباس! مگر نمی دانی شبهای جمعه مادرم فاطمه زهرا(س) به كربلا می آيند؟! 📕کرامات الحسينيه،ج۲، ص۱۱ https://eitaa.com/Qurankareem