eitaa logo
اندیشه های قرآنی
625 دنبال‌کننده
103 عکس
206 ویدیو
46 فایل
﷽ُ بخوان قرآن که دل آرام گیرد آیدی جهت ارتباط @Golyari
مشاهده در ایتا
دانلود
من فقط به خاطر خدا نوشتم نوشتن يك كتاب زحمت زيادى دارد، چه شب هايى را بايد تا صبح بيدار باشى تا بتوانى كلمات را كنار هم بچينى و كتاب مفيدى براى مردم بنويسى. تو هم بعد از روزها تلاش، كتابى به نام منازل الآخرة را نوشتى. تو در كتاب خود تلاش كردى تا مردم سفر قيامت را به ياد آورند و براى آن آماده شوند. خدا را شكر كه كتاب تو چاپ شد و در دسترس مردم قرار گرفت. پدر كه خيلى به تو علاقه دارد، روزها به حرم حضرت معصومه (س) مى رود و بعد از نماز به سخنرانى‌ها گوش مى دهد. تو در اتاق مطالعه خود مشغول فيش بردارى براى كتاب بعدى خود هستى كه درِ خانه به صدا در مى آيد. از جا برمى خيزى، مى روى و در خانه را باز مى كنى. فكر مى كنى چه كسى به ديدنت آمده است؟ پدر آمده است. خيلى خوشحال مى شوى، كتاب هايى كه در اتاق پخش شده است را جمع و جور مى كنى و از پدر مى خواهى بنشيند. مى روى يك سينى چاى مى آورى و در مقابل پدر، دو زانو مى نشينى. منتظر هستى تا پدر سخن خويش را آغاز كند، پدر نگاهى به تو مى كند و مى گويد: عباس! امروز در حرم حضرت معصومه (س) بودم، سخنران كتابى را در دست گرفته بود و از آن خيلى تعريف مى كرد، فكر مى كنم اسم آن منازل الآخرة بود. آن سخنران از روى اين كتاب براى ما حديث هم خواند. پسرم، كاش تو هم در جايى سخنرانى مى كردى و براى مردم حديث مى خواندى! تا كى مى خواهى گوشه اين خانه بنشينى؟ و تو سر خود را پايين مى گيرى، مى خواهى بگويى كه پدر جان! كتابى كه صفحه اى از آن را برايت خوانده اند، كتابِ پسرت است. من نويسنده آن كتاب هستم؛ امّا ديدى اين طورى ريا مى شود، درست نيست از خودت تعريف كنى، تو اين كتاب را براى خدا نوشته اى، نه اين كه نزد پدر خويش به آن افتخار كنى. سرانجام رو به پدر مى كنى و مى گويى: پدر جان، اين كارها توفيق مى خواهد، دعا كن خدا به من هم توفيق انجام اين كارهاى خوب را بدهد. پدر هم در حقّ تو دعا مى كند. تو كسى هستى كه كارت را فقط به خاطر خدا انجام دادى. تو به دنبال اين نبودى كه خودت را مطرح كنى يا خودت را بزرگ نشان بدهى. تو قرآن را خوب فهميده بودى. و خدا هم تو را عزيز كرد و تو را با كتاب «مفاتيح الجنان» كه با زحمت زياد نوشتى، مشهور ساخت. و امروز در همه خانه ها، كتاب تو كنار قرآن است. قرآن مى گويد: (تِلْكَ الدَّارُ الْأَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِى الْأَرْضِ وَلاَ فَسَادًا). ما سراىِ آخرت را براى كسانى قرار مى دهيم كه در دنيا خواستار برترى و فساد نيستند. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
زمانی این ها دوباره بیدار می شوند که در تنگنا قرار بگیرند و و ، فقط و را می طلبند، چرا که به اصلشان بازگشته أند و فطرتشان بیدار شده أست. «دَعَوُا اللَّهَ مخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ» خدا را از روى اخلاص مى خوانند. و باز اگر مسیر فطرت را بعد از برطرف شدن تنگناها و سختی ها و ادامه دهند، جای بسی شکر باقی است، اما اگر آخر مسیر باشد، دیگر این دعاها و استغاثه ها فایدهای ندارد. چون با اختیار حرکت به سوی او ثمره و نتیجه خوب دارد و الا اگر اختیاری نباشد، چه فایده؟ همانطور که برای فرعون فایدهای نداشت. «وَ جَوَزْنَا بِبَنى إِسرءِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْياً وَ عَدْواً حَتى إِذَا أَدْرَكهُ الْغَرَقُ قَالَ ءَامَنت أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا الَّذِى ءَامَنَت بِهِ بَنُوا إِسرءِيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسلِمِينَ» (سرانجام) بنى اسرائيل را از دريا [= رود عظيم نيل] عبور داديم؛ و فرعون و لشكرش از سر ظلم و تجاوز، به دنبال آنها رفتند؛ هنگامى كه غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «ايمان آوردم كه هيچ معبودى، جز كسى كه بنى اسرائيل به او ايمان آوردهاند، وجود ندارد؛ و من از مسلمين هستم!» به ، قبل از اینکه کار از کار بگذرد، لجام بزنیم و آن را اهلی کنیم. طبق فطرت خداجو به سمت نور برویم. با فطرت توحیدی که خدا در درون ما نهاده که «کل مولود یولد علی الفطرة» خدا باور بمانیم. حال تفکر کنیم که: فطرتمان با صحّت و سلامت به کارش ادامه می دهد یا در زیر خروارها خاک شده است؟ قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d