eitaa logo
اندیشه های قرآنی
623 دنبال‌کننده
103 عکس
206 ویدیو
46 فایل
﷽ُ بخوان قرآن که دل آرام گیرد آیدی جهت ارتباط @Golyari
مشاهده در ایتا
دانلود
مردم «أحسب النّاس أن یترکوا أن یقولوا ءَامنّا و هم لا یفتنون» (عنکبوت، ۲) امام معصوم علیه السلام می‌فرماید: مردم آزمایش می‌شوند همان گونه که طلا در کوره آزمایش می شود و خالص می‌شوند، همان گونه که فشار آتش ناخالصی‌های طلا را از میان می‌برد و آن را خالص می‌کند؛ «یفتنون کما یفتن الذّهب ثمّ قال یخلصون کما یخلص الذّهب». نور الثقلین / ج ۴ / ص ۱۴۸ قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
و ، دو ابزار خداوند متعال انسان‌ها را به نعمت و نقمت، نیکی و بدی، خیر و شر می‌آزماید؛ «و بلوناهم بالحسنات و السّیّئات»، (اعراف، ۱۶۸) «و نبلوکم بالشرّ و الخیر فتنة». (انبیا، ۱۳۵) بنا بر این، کسانی که نعمت‌های الهی را نشانه ی تکریم، و نقمت‌های او را نشانه ی توهین به خود می‌دانند، در اشتباه هستند و قرآن کریم این تحلیل را مردود می‌داند؛ «فأمّا الإنسان إذا ما ابتلیه ربّه فأکرمه و نعّمه فیقول ربّی أکرمن * و أمّا إذا ما ابتلیه فقدر علیه رزقه فیقول ربّی أهانن». (فجر، ۱۵ و ۱۶) قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
از دیدگاه موحّد و مشرک خداوند حکومت مصر را به دو نفر عطا کرد: و . وقتی حکومت مصر را به فرعون دادند، به خود اضافه کرد و گفت: «ألیس لی ملک مصر» [زخرف، ۵۱] و در نتیجه خوار و ذلیل گشت، اما حضرت یوسف علیه السلام ملک مصر را به خداوند اضافه کرد و گفت: «ربّ قد ءاتیتنی من الملک» [یوسف، ۱٠۱] و در نتیجه عزیز گشت. (کشف الاسرار / ج ۵ / ص ۱۵۱.) قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
اطلاق مُلک شامل هر مُلکی اعم از حق یا باطل می‌شود و تمام اقسام آن به خداوند مستند است؛ «قل اللّهمّ مالک الملک تعطی الملک من تشاء و تنزع الملک ممّن تشاء». [آل عمران، ۲۶] ملک فی حد نفسه، موهبتی از مواهب الهیه و نعمتی از نعم اوست که می‌توان به وسیله ی آن، آثار نیکویی در اجتماع انسانی پدید آورد و خداوند متعال گرایش به آن را در انسان‌ها قرار داده است. از طرفی هم می‌توان گفت: ملکی که نا اهلان دارند، ذاتاً مذموم نیست، بلکه خود آن‌ها مذموم هستند که حکومت را وسیله ی ستم قرار داده اند. بدین جهت، حضرت یوسف علیه السلام در برابر نعمت ملک و سلطنت، از خداوند فرجام نیکو تقاضا می‌کند؛ «ربّ قد ءاتیتنی من الملک... توفّنی مسلماً» [یوسف، ۱٠۱]، اما هنگامی که خداوند به نمرود سلطنت عطا می‌کند، وی در برابر حضرت ابراهیم علیه السلام می‌ایستد و مبارزه می‌کند؛ «ألم تر إلی الّذی حاجّ إبراهیم فی ربّه أن ءَاتیه اللّه الملک». ( بقره / ۲۵۸ ؛ المیزان / ج ۳ / ص ۱۳۱.) قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
و ، زندگی انسان‌ها را احاطه کرده است. دلدادگی به معشوق‌های آنی و فانی، دل‌ها را اسیر خویش ساخته، خدا و توجّه به آن، غریب ترین چیزی است که انسان به دنبالش بگردد. غرب در اوهام ترقی و پیشرفت، معنویت را قربانی کرده و مسلمانان هم، به ظاهرِ غرب فریفته شده هر روز در فکر الگوگیری غلط از غرب افتاده اند. ادامه این راه، چیزی نیست جز رفتن در منجلاب فساد و غفلت از مسائل معنوی و انسانی. خداوند متعال که همیشه انسان‌ها را به ذکر و یاد خویش دعوت نموده است و در میان مخلوقاتش، بنده ای را قرار داده که دائماً به ذکر او مشغول است، هدفش دوری انسان‌ها از غفلت و بیراهه روی بوده است. یاد خدا، آرامش دل هاست و انسان‌ها همه به دنبال آرامش هستند، امّا راه را کج رفته اند و خویش را با معبودهای ساختگی، تسکین موقت داده اند. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
آرامش واقعی در پرتو یاد و توجّه واقعی خدای عالمیان حاصل می‌شود و به خاطر همین است که خداوند در قرآن کریم، کثرت هیچ امری را نخواسته است؛ جز ذکر و یاد خودش. برای معبود واقعی، انجام دادن اعمال خوب تر از زیاد انجام دادن آن است. لذا فرمود: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیوةَ لِیبْلُوَکُمْ أَیکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» [۱] نفرمودعلیهم السلام اکثر عملاً، چرا که روح عمل و اثرات مثبتی که از توجّه و قصد قربت حاصل می‌شود، می‌تواند ما را به جایی برساند. امّا در مورد یاد محبوب و ذکر شیرینش، به کثرت روی آورد و ذکر کثیر را خواسته است. «یاأَیها الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً» [۲] و تنهایی این مورد و حصرش در کثرت در روایات هم تذکّر داده شده است. امام صادق علیه السلام فرمود: هر چیزی حدّ دارد که در آنجا به پایان می‌رسد؛ مگر یاد خدا که آن را حدّی پایان پذیر نیست. [۳] از این رو در قرآن کریم امر کرده است به یاد خودش: «اُذْکُرُونِی»؛ «مرا یاد کنید». ---------- [۱]: ۱. سوره ملک، آیه ۲. [۲]: ۲. سوره احزاب، آیه ۴۱. [۳]: ۳. ترجمه میزان الحکمه، ج ۴، ص ۱۸۴۰. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
مطلب بالا از این کتاب گرفته شده است. کتابی خواندنی و عمل کردنی است.
السلام علیک ایها الکاظم ﻭﻗﺘﯽ ﺯﺑﺎﻥ ﻋﺎﻃﻔﻪ ﻫﺎ ﻻﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﯾﻨﻪ ﺍﺕ ﺑﺎﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﻓﺼﻞ ﮔﻞ ﺑﻬﺎﺭ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺷﺎﺧﻪ ﻣﯿﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﭘﺎﻣﺎﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺴﯽ ﺯ ﻧﺎﻟﻪ ﺍﺕ ﺁﻫﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﺸﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﯿﺎه چاﻝ ﺻﺪﺍ ﭼﺎﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺁﻗﺎ ﺳﻨﺎﻥ ﺳﺒﺰ ﺳﯿﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﺗﻮﺳﺖ ﻏﻞ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺷﺎﻧﻪ ﺗﺎن ﺷﺎﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﺮﺩ، ﺯﯾﻨﺘﺶ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﺖ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﻫﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﺧﻠﺨﺎﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﻃﺮﺡ ﺩﺭ ﺩﻭ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ : ﺍﻭﻝ ﺑﻪ ﺷﺄﻥ ﺷﺎﻣﺨﺖ ﺷﻼﻕ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ ﺩیگر ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﺘﮏ ﺗﻮ ﻓﻌﺎﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺷﻌﺮﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﺫﮐﺮ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﺣﺎﻻ ﮔﺮﯾﺰ ﺭﻭﺿﻪ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺩﻋﻮﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺯﺭﻩ ﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﻭ ﺳﺮﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻌﺮﮐﻪ ﺟﻨﺠﺎﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ شهادت حضرتش تسلیت باد http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
دل بسپار به: آتشی ک نمی‌سوزاند «ابراهیم» را، و دریایی ک غرق نمی‌کند «موسی» را؛ کودکی ک مادرش او را به دست موج‌های «نیل» می‌سپارد، تا برسد به خانه‌ی فرعونِ تشنه به خونَش؛ دیگری را برادرانش به چاه می‌اندازند، سر از خانه‌ی عزیز مصر در می‌آورد! مکر زلیخا زندانی اش می‌کند، اما عاقبت بر تخت ملک می‌نشیند... از این «قصص» قرآنی هنوز هم نیاموختیم!؟ که اگر همه‌ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند، و خدا نخواهد؛ نمی‌توانند ... او که یگانه تکیه گاه من و توست! پس؛ به «تدبیرش» اعتماد کن، به «حکمتش» دل بسپار، به او «توکل» کن؛ و به سمت او «قدمی بردار»... تا ده قدم آمدنش به سوی خود را به تماشا بنشینی... قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
الهی فرزانه تر از دیوانه تو کیست؟ علامه حسن زاده #عشق_واقعی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
راه بى پايان تو را مى خواند آيا تا به حال احساس كرده اى كه عاشق نيستى؟ خيلى سخت است كه احساس عشق را از دست بدهى. ديگر زندگى براى تو بى معنا مى شود و نمى توانى زيبايى هاى زندگى را درك كنى. مگر بيشتر وقت ها، سراسر عشق و شور نيستى؟ مگر براى رسيدن به ثروت تلاش نمى كنى؟ آيا ديده اى عدّه اى را كه چقدر براى جمع كردن مال دنيا تلاش مى كنند؟ آنها شب و شوند و براى رسيدن به آن تلاش زيادى مى كنند، بعضى‌ها به دنبال رياست هستند و در طلب آن بيقرارند. پس شور و عشق، هميشه در وجود ما هست، همه ما عاشق آفريده شده ايم، فقط معشوق‌ها مختلف اند. وقت آن رسيده است كه در مورد معشوق هاى خود فكر كنيم. وقتى معشوق ما عوض شود، ما نيز دچار تغيير بزرگى مى شويم. هر چه معشوق تو بزرگتر شود، تو بزرگتر مى گردى. اگر معشوق تو پايان داشته باشد، تو هم پايان خواهى داشت. خوشا به حال كسى كه معشوقى دارد بى پايان! چنين كسى هرگز تمام نمى شود. رفيقى داشتم كه خيلى ثروتمند بود و عمر خود را در راه كسب ثروت صرف كرده بود، لحظه هاى پايانى عمرش بود كه من به كنارش رفتم، اشك در چشمانش حلقه زده بود. او گريه مى كرد و همه اطرافيان او نگران بودند، آنها نمى دانستند راز اين گريه او چيست. من خيلى زود فهميدم كه گريه او، گريه عاشق دلسوخته است، عاشقى كه تا ساعتى ديگر براى هميشه از معشوق خود جدا مى شد. من آن روز درس بزرگى گرفتم، انسان بايد معشوقى را انتخاب كند كه پايان ندارد. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
حضرت آيا قصه حضرت ابراهيم (ع) را شنيده اى؟ وقتى به سرزمين كفر رفت، مردمانى را ديد كه ستاره اى را مى پرستيدند، صبر كرد تا آن ستاره غروب كرد، رو به آنان نمود و چنين گفت: «من چيزى را كه غروب مى كند دوست ندارم». او مى خواست به ما بگويد: اى انسان نامتناهى! نبايد گرفتار چيزى شوى كه پايان دارد. و حكايت آن مردمان، حكايت امروز من وتوست. افسوس كه ما عاشق چيزهايى شده ايم كه پايان دارند. خوشا به حال آنانى كه بى پايان شدند! قرآن در مورد ابراهيم (ع) مى گويد: (فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ الَّيْلُ رَأى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّى فَلَمَّآ أَفَلَ قَالَ لاَ أُحِبُّ الْأَفِلِينَ). و چون شب فرا رسيد او ستاره اى را ديد وگفت: «اين خداى من است»، امّا وقتى آن ستاره غروب كرد گفت: «من چيزى كه غروب مى كند را دوست ندارم». تدبّرى در آيه: در زبان عربى براى «ناپديد شدن» معمولاً دو واژه استفاده مى شود: «غروب» و «أفول». تفاوت دقيقى بين اين دو واژه در زبان عربى وجود دارد: وقتى كه منظور ما فقط پنهان شدن چيزى باشد از واژه «غروب» استفاده مى كنيم؛ امّا هرگاه سخن از پنهان شدن چيزى باشد و بخواهيم به عدم ثبات آن اشاره كنيم از واژه «أفول» استفاده مى كنيم. به بيان ديگر اگر بگوييم «ستاره غروب كرد»، يعنى ستاره ناپديد شد؛ امّا اگر بگوييم «ستاره أفول كرد»، يعنى ستاره اى ناپديد شد كه معلوم بود روشنايى آن هميشگى نيست. قرآن در ماجراى حضرت ابراهيم (ع) از واژه «أفول» استفاده مى كند و در واقع مى خواهد اين پيام را به ما رساند كه ناپديد شدن ستاره چيزى بوده كه از اوّل مورد توجّه ابراهيم (ع) بوده است. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
ملت #عشق از همه دین ها جداست عاشقان را ملت و مذهب خداست http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلی الله علیک یا صاحب الزمان #شوخی با امام زمان حجت الاسلام عالی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
مرا سوار قطار خودت كن! قطار به سوى مشهد در حركت بود و من روى صندلى خود نشسته بودم و مطالعه مى كردم. وقتى كتاب تمام شد از كوپه بيرون آمدم تا به ساير كوپه‌ها سر بزنم. مى خواستم با مردم گفتگو كنم و نكاتى را بياموزم. بعد از ظهر جالبى بود. با افراد زيادى گفتگو كردم، فضاى هر كوپه با ديگرى فرق داشت. مثلاً در يك كوپه بحث داغ سياسى بود و در كوپه ديگر، سخن از بازى فوتبال بود. در كوپه اى هم عدّه اى مشغول ديدن فيلم بودند و در جاى ديگر، گروهى مباحث دينى داشتند. تقريباً به حدود ده كوپه سر زدم. به آخرين كوپه كه رسيدم ديدم آنها همه در خواب خوش هستند! نگاه به ساعتم كردم فهميدم كه حدود سه ساعت است در ميان مسافران پرسه زده‌ام و اكنون ديگر بايد به كوپه خود بازگردم. وقتى به كوپه خود آمدم، كنار پنجره نشستم و به فكر فرو رفتم. هر كدام از مسافران كارى مى كردند؛ امّا در عين حال، آنها همه به سوى هدف خود در حركت بودند. مقصد ما مشهد بود و هر لحظه به مقصد خود نزديك تر مى شديم، مهم اين نبود كه چه مى كرديم، مهم اين بود؛ همه ما در قطارى بوديم كه به مشهد مى رفت. در آن لحظه بود كه فهميدم چرا خدا از ما خواسته تا در هر نماز بگوييم: «ما را به راه راست هدايت كن». در نماز از خدا توفيق عبادت نمى خواهيم، بلكه از او مى خواهيم ما را در مسيرى درست هدايت فرمايد. ساده تر بگويم: ما از خدا مى خواهيم ما را سوار قطار خودش كند كه اگر در اين قطار باشيم خواب ما، تفريح ما، غذا خوردن ما، استراحت ما، زيبا است. امّا واى از آن روزى كه ما سوار قطارى شويم و آن قطار به سوى خدا نرود! اگر در آن قطار، تمام شبانه روز هم مشغول عبادت باشيم فايده اى ندارد. حتماً ديده اى افرادى كه يك مشت ريش دارند و هميشه تسبيح به دست هستند؛ امّا وقتى به آنها نزديك مى شوى مى بينى كه بعضى از آنها براى ريا و رياست دنيا اين كار را مى كنند. آنها سوار قطار مكر و خودپرستى شده اند و اين قطار هيچ گاه آنها را به مقصد بهشت نمى رساند. شيطان هيچ كارى به نماز و عبادت آنها ندارد، چرا كه آنها در قطار شيطان هستند، هر كارى بكنند سرانجام آنها، رضايت خدا نخواهد بود. در ايستگاه دنيا قطارهاى بسيارى شبيه به هم وجود دارد، هر كدام فرياد مى زنند: ما شما را به شهر سعادت مى بريم! و چه بسا ما ندانيم كدام راست مى گويند و كدام دروغ! بعضى از اين قطارها آن قدر زيبا و دل فريب است كه دل هر كسى را مى ربايد، شعارهاى تبليغاتى بعضى از آنها چنين است: «پيش به سوى سعادت! » قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
امّا وقتى سوار مى شوى و مقدارى راه مى روى، تازه مى فهمى كه اين قطار به شهر سعادت نمى رود و فريب خورده اى! پس چه كسى مى تواند تو را در انتخاب قطار واقعى يارى كند؟ همان كسى كه از تو خواسته تا هر روز در نماز بگويى: «مرا به راه راست هدايت كن». اگر ما سوار قطار خدا شويم حتماً به سعادت و خوشبختى خواهيم رسيد. آن روز من فهميدم كه اين دعا چقدر مهم است، افسوس با آن كه يك عمر نماز خوانده ام؛ امّا نفهميدم كه با خداى خود چه گفته ام! قرآن دعاى بندگان را چنين بيان مى كند: (اهْدِنَا الصِّرَ طَ الْمُسْتَقِيمَ). بار خدايا، ما را به راه راست هدايت نما. تدبّرى در آيه: در زبان عربى، واژه هاى «طريق» و «صراط»، به معناى «راه» است. وقتى ما بخواهيم از راهى سخن بگوييم كه اصلى و وسيع است، از واژه «صراط» استفاده مى كنيم؛ امّا وقتى بخواهيم به مسيرى اشاره كنيم كه پيمودن آن با سختى همراه است از واژه «طريق» استفاده مى كنيم. پس واژه «صراط» به وسيع بودن راه و راحت بودن سفر در آن اشاره دارد. اگر در بزرگراه به سوى مشهد در حركت باشى، مى توانى بگويى من در صراط مشهد هستم. ولى اگر در جاده اى كم عرض به سوى مشهد در حركت باشى و سختى بكشى، بايد بگويى من در طريق مشهد هستم. قرآن در اين آيه به ما مى آموزد كه از خدا بخواهيم ما را به صراط درست هدايت كند. راهى كه وسيع و واضح است و در آن هيچ ابهام و مشكلى نيست. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
امام علی علیه السلام ای مردم در راه راست، به دلیل شمار اندک رهروان آن، احساس تنهایی نکنید؛ زیرا مردم بر سفره ای گرد آمده اند که سیری آن کوتاه مدت و گرسنگی اش طولانی است. میزان الحکمه، ج۱، ص٤۶۵ قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
در این هیاهو و مشغله های جدید و در برخی موارد سر در گمی هایی که در آن غرق می شویم، گاهی باید خلوت کرد. تنها شد. فکر کرد. در گذشته ها پرسه زد. که تا اینجای مسیر زندگیم چه به دست آوردم و چه از دست داده ام؟ چه فرصت هایی ساخته و چه موقعیت هایی را سوزانده ام؟ چون ممکن است این خلوت ها و تفکرات و محاسبه نفس ها جرقه ای برای شروعی دوباره باشد تا بتوانم دو باره آغاز شوم. آغازی پر قدرت آغازی پر نشاط آغازی پر امید محاسباتی اینچنین انسان را از غده ای سرطانی و بد خیم که به حلقوم بسیاری از مردم چنگ زده، نجات می دهد. دردِ مرگ آوری که نامش روزمرّگی یا روزْ مرگی است. بسیاری از ما خیال زندگی داریم ولی با مرور چند روز گذشته می فهمیم که خبری از زندگی در زندگیِ خیالی ما نیست. چرا؟ مفهوم زندگی شاید از مفاهیمی باشد که با تعداد افراد، معانی متفاوتی پیدا می کند، شاید به این خاطر که اهداف فرق دارند یا مسیر ها متفاوتند بهترین زندگی که نیاز به صحت سنجی آن با آزمون و خطا های متعدد و طاقت فرسا ندارد، زندگی قرآنی است. مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ(نحل، ۹۷) ﻫﺮ ﻛﺲ ـ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﻳﺎ ﺯﻥ ـ ﻛﺎﺭﻱ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ، ﻗﻄﻌﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻴﺎﺗﻲ ﭘﺎﻙ ﺯﻧﺪﻩ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺑﺮ ﭘﺎﻳﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻛﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻲ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺩﺍﺩ. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و حجت الاسلام قرائتی فیلم حضرت عیسی علیه السلام و اللهم صل علی محمد و آل محمد قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
چند دقیقه برای پروازمان وقت بگذاریم علامه حسن زاده آملی بارها می فرمودند: ما ابد در پیش داریم قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
سفر بى پايانم آرزوست تو سرمايه بزرگى دارى و بايد تا فرصت دارى با اين سرمايه تجارت خوبى را انجام دهى. تو بايد بهترين بازار و بهترين خريدار را بشناسى و از تجارتى كه با ضرر همراه است دورى كنى. تو بايد توشه اى براى سفر ابدى خويش تهيّه كنى زيرا كه راه بسيار طولانى است! دقيقه‌ها كه سرمايه زندگى تو هستند، كم و كمتر مى شوند، در واقع، عمر تو دارد لحظه به لحظه كم مى شود. چرا براى خودت فكرى نمى كنى؟ تا كى مى خواهى در فكر دنيا و آب و خاك باشى؟ ارزش عمر تو از همه اين‌ها بالاتر است تو بايد عمر خود را صرف چيزى كنى كه بى نهايت باشد. آيا سخن مولايت را شنيدى كه گفت: آه از توشه كم و راه دور و طولانى! اگر هدف على (ع)، بهشت بود پس چرا اين چنين سخن مى گويد؟ او توشه بهشت را داشت. او مى خواست به ما ياد بدهد كه بهشت مقصد ما نيست، بهشت يك منزل است، راه ما بى پايان است و براى همين هر چه توشه برداريم، باز هم كم خواهد بود. هر چيز در مقابل اين سفر بى پايان، كم بها و بى ارزش است. تو بايد متوجّه اين راه طولانى بشوى كه پيش روى توست، تو بايد از آن استعداد بزرگى كه خدا به تو داده است، باخبر شوى. تو بايد كارى كنى كه همه لحظات عمر تو مفيد باشد، خوابيدن، خوردن، رفتن و آمدنت، همه بايد حركت و عبادت باشد. پاى تو همواره بايد پاىِ رفتن باشد. اگر فرياد على (ع) را شنيدى ديگر فرصت ندارى بازى كنى، فقط كسانى به بازىِ دنيا مشغول مى شوند كه هدفى آسمانى ندارند. يادت هست وقتى بچه بودى به بازى مى رفتى، چگونه براى عروسكى يا توپى گريه مى كردى. وقتى بزرگتر شدى ديگر به عروسك و توپ وابستگى نداشتى. زيرا هدفِ والاترى را پيدا كرده بودى و به دنبال آن بودى. وقتى هدف تو تغيير كرد ديگر توپ و عروسك براى تو جاذبه نداشت. خوب نگاه كن، بعضى‌ها با اين كه بزرگ شده اند به توپ بزرگترى مشغول شده اند، اگر چه اين توپ به بزرگى كره زمين باشد! گروه ديگر اسير اين توپ بزرگ نشده اند زيرا مى دانند كه اين توپى بيش نيست و هدف آنان نمى باشد. تو كار بزرگى دارى، بايد زاد و توشه براى خودت فراهم كنى، تو سفرى به طول ابديّت در پيش دارى. سرگرمى و بازى براى كسى است كه كارى ندارد، هدفى و انگيزه اى ندارد، تو كه به ضيافتى بزرگ و ابدى دعوت شده اى، بايد به فكر آنجا باشى. راه را نگاه كن، نگاهى هم به خود بيانداز، برخيز، بايد شب و روز تلاش كنى. کتاب یک سبد آرامش قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
قرآن مى گويد: (تَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى). براى خود زاد و توشه تهيّه كنيد و بدانيد كه بهترين توشه، تقوا است. تدبّرى در آيه: بهترين زاد و توشه براى روز قيامت چيست؟ نماز، روزه، حج، كار خير، كمك كردن به ديگران، ساختن مسجد و مدرسه. جالب است قرآن در اين آيه فقط تقوا را بهترين توشه مى داند. به راستى چه رمز و رازى در تقوا است كه قرآن روى آن تأكيد مى كند. من مدّتى به دنبال جواب اين سؤل بودم. سرانجام به اين نتيجه رسيدم كه تقوا، گوهرى ارزشمند است. كسى كه ماشينش با سرعت زياد راه نمى رود، اگر در جاده به خاطر سرعت جريمه نشود هنرى نمى كند. هنر اين است كه بهترين ماشين را داشته باشى و بتوانى با سرعت بالايى رانندگى كنى، ولى اين كار را نكنى! افسوس كه ما تقوا را هم بد فهميديم! يادم نمى رود جوانى را مى شناختم كه مؤن و با استعداد بود. او دانشجوى حقوق بود. مى خواستند او را بورسيه كنند تا در آينده قاضى بشود؛ امّا او قبول نكرد. پدرش وقتى اين موضوع را فهميد خيلى افتخار مى كرد كه ببين چه پسرى تربيت كردم كه از مقام قضاوت گذشت! اكنون در كارخانه اى مشغول به كار است، ليسانس حقوق دارد و در جايگاه اصلى خود نمى باشد. آيا اين تقوا است؟ هنر اين بود كه او قاضى مى شد و استعداد خود را در قضاوت به كار مى گرفت ولى هرگز رشوه نمى گرفت! تو بايد در جامعه باشى و كارى انجام دهى، بايد مواظب باشى كه گناه و خطا نكنى. اين است هنر تقوا كه بهترين توشه است. پيرمردى كه ديگر سن و سالى از او گذشته اگر تمام شبانه روز در كنج مسجد نماز بخواند و از اين راه، براى خودش توشه اى تهيّه كند؛ قرآن توشه او را بهترين توشه نمى داند؛ امّا جوانى كه در اوج شهوت است، اگر گناه نكرد، بهترين توشه را براى سراى ديگر خود تهيه نموده است. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
حفظ دین و مؤمن بودن در عصر غیبت امری دشوار ومهم است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز در مدح و فضیلت انتظار فرج و مدح شیعیان در زمان غیبت و آنچه که شایسته است در آن زمان انجام داده شود، به اصحابش فرمود: پروردگارا برادرانم را به من بنمایان. اصحاب عرضه داشتند: مگرما برادران شما نیستیم؟ حضرت فرمود: نه! شما اصحاب من هستید، برادران من مردمی در آخرالزمان هستند که به من ایمان می‌آورند، با اینکه مرا ندیده اند. خداوند آنها را با نام و نام پدرانشان، پیش از آنکه از صلب پدران و رحم مادرانشان بیرون بیایند، به من شناسانده است. ثابت ماندن یکی از آنها بر دین خود، از صاف کردن درخت خاردار (قتاد) با دست در شب ظلمانی، دشوارتر است. و یا مانند کسی است که پاره ای از آتش چوب درخت «غضا» را در دست نگاهدارد. [۱] «غضا» نام درختی است که بسیار محکم و آتش آن سوزان و ذغالش خیلی با دوام است. این نوع تمثیل در چندین روایت دیگر هم آمده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: زمانی برای مردم فرا می‌رسد که شخص پایدار بر دین خود مانند کسی می‌شود که آتش به دست گیرد. [۲] عناصری که در این تمثیل باید مورد دقت قرار گیرد، عبارت است از: ۱. تراشیدن خار با دست که بسیار سخت و طاقت فرساست و همراه با مجروح شدن است یا نگه داشتن آتش در کف دست؛ ۲. ظرف این عمل که در شب است و موجب سخت تر شدن آن می‌شود. ---------- [۱]: بحار الأنوار، ج ۲، ص۱۲۴: اللَّهُمَّ لَقِّنِی إِخْوَانِی مَرَّتَیْنِ فَقَالَ مَنْ حَوْلَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ أَمَا نَحْنُ إِخْوَانَکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَا إِنَّکُمْ أَصْحَابِی وَ إِخْوَانِی قَوْمٌ فِی آخِرِالزَّمَانِ آمَنُوا وَ لَمْ یَرَوْنِی لَقَدْ عَرَّفَنِیهِمُ اللَّهُ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُخْرِجَهُمْ مِنْ أَصْلَابِ آبَائِهِمْ وَ أَرْحَامِ أُمَّهَاتِهِمْ لَأَحَدُهُمْ أَشَدُّ بَقِیَّةً عَلَی دِینِهِ مِنْ خَرْطِ الْقَتَادِ فِی اللَّیْلَةِ الظَّلْمَاءِ أَوْ کَالْقَابِضِ عَلَی جَمْرِ الْغَضَا أُولَئِکَ مَصَابِیحُ الدُّجَی یُنْجِیهِمُ اللَّهُ مِنْ کُلِّ فِتْنَةٍ غَبْرَاءَ مُظْلِمَةٍ. [۲]: معجم احادیث الامام المهدی، ج۱، ص۳۲۶، ح۱۶۷و۲۰۱. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
فقط به سوى خانه تو مى آيم شرمنده زن و بچه خود شده اى. چند روز است كه نتوانسته اى براى آنها غذا و پوشاك مناسبى تهيّه كنى. از هر كسى كه مى شناختى، پول قرض گرفته اى و ديگر نمى دانى چه كنى. يادت مى آيد كه با فرماندار مدينه آشنا هستى و براى همين با خود مى گويى خوب است بروم و شرح حال خود را براى او بگويم، شايد او بتواند كمكى كند. امّا فرماندار كه دست نشانده حكومت طاغوت (بنى أميّه) است و دستش به خون شيعيان و فرزندان حضرت زهرا (س) آلوده است، آيا درست است از او تقاضاى كمك كنى؟ بر سر دو راهى گير كرده اى و نمى دانى چه بايد كنى. وقتى امروز نگاهت به چهره زرد و رنگ پريده كودكانت مى افتد، تصميم خود را مى گيرى و به سوى فرماندارى مدينه حركت مى كنى. ديوارهاى فرماندارى مدينه را مى بينى، خوب است زود وارد فرماندارى شوى، چون هر لحظه ممكن است يكى از دوستانت از اينجا عبور كند و تو را ببيند. او كيست كه به اين سمت مى آيد؟ نكند او تو را بشناسد؟ واى، او پسر عموى امام صادق (ع) است! او بارها تو را در خانه آن حضرت ديده است. او اين وقت روز، اينجا چه مى كند؟ حالا چه بايد بكنى؟ اگر بپرسد كه اينجا چه مى كنى چه جوابى خواهى داد؟ ولى هيچ چيز بهتر از راستگويى نيست! او جلو مى آيد و بعد از سلام، با تو دست مى دهد. كجا مى روى؟ داشتم نزد فرماندار مى رفتم. براى چه؟ فقر و ندارى، تمام زندگى مرا گرفته است، براى تقاضاى كمك نزد او مى روم. بدان كه اميد تو نا اميد خواهد شد زيرا به در خانه غير خدا مى روى، تو بايد به درِ خانه كسى بروى كه اميدت را نا اميد نمى كند و كرمش بيش از همه است، آيا مى خواهى حديثى را كه از امام صادق (ع) شنيده‌ام برايت بگويم؟ بله. يك روز كه خدمت آن حضرت بودم، ايشان فرمودند: «خداوند به يكى از پيامبران خود اين چنين وحى كرد: من اميد هر كس را كه به غير من اميد داشته باشد نا اميد مى كنم. چگونه است كه بنده من در سختى‌ها به كس ديگرى اميد مى بندد؟ مگر درِ خانه من به روى كسى كه مرا بخواند بسته است؟ من آن خدايى هستم كه قبل از آنكه بندگانم مرا بخوانند به آنها كرم و مهربانى مى كنم، آيا اكنون كه مرا صدا مى زنند آنها را نا اميد مى كنم؟ »؛ اكنون اختيار با خودت است، مى خواهى به فرماندار طاغوت پناه ببر و يا اينكه به خدا توكّل كن. تو در فكر فرو مى روى. اين سخن تو را به فكر فرو مى برد. دوست دارى بار ديگر اين سخن را بشنوى. از دوستت مى خواهى تا يك بار ديگر اين سخن را برايت تكرار كند. او هم قبول مى كند و براى بار دوم اين حديث را براى تو نقل مى كند و تو با دقّت تمام به حديث گوش فرا مى دهى. بعد از شنيدن اين سخن، با خود عهد مى كنى كه ديگر از مردم چيزى نخواهى و براى همين از رفتن به فرماندارى، خوددارى مى كنى. مدّتى نمى گذرد كه خداوند به وعده خود وفا مى كند و از جايى كه باور نمى كردى پول زيادى به دستت مى رساند و تو از فقر نجات پيدا مى كنى، و اين نتيجه توكّل به خداست. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
قرآن مى گويد: (وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ). از خدا پروا كنيد و مؤنان فقط بر خدا توكّل مى كنند. تدبّرى در آيه: در سخنان و احاديث اهل بيت (ع) به آثار توكّل به خدا اشاره زيادى شده است و از مهمّترين نشانه هاى ايمان شمرده شده است. كسانى كه در كارهاى خود به خدا توكّل داشته باشند به موفّقيت هاى بزرگ مى رسند. آنها هيچ گاه نااميد نمى شوند و از آماده نبودن مقدّمات كار، دلسرد نمى گردند. آنها صبر نمى كنند تا شرايط مناسبى برايشان فراهم شود. آنها با توكّل به خدا، شرايط مناسب را براى خود فراهم مى سازند. آنها نياز به تشويق ديگران ندارند و هيچ وقت سرزنش مردم آنها را از هدفى كه دارند باز نمى دارد. توكّل باعث مى شود تا وقتى با خدا هستى از هيچ چيز و هيچ كس نترسى و با آرامش به سوى هدف خويش پيش بروى. آنانى كه از بزرگى هدف مى ترسند بايد بدانند با توكّل مى توان به همه هدف هاى بزرگ رسيد. توكّل راز موفّقيت مردان بزرگ است كه تاريخ را از آنِ خود ساختند. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
هر كه در اين بزم مقرب تر است به كارگاه آجرپزى رفته بودم تا يكى از دوستانم را ببينم. در آنجا بود كه با توليد آجر بيشتر آشنا شدم. من هميشه خيال مى كردم كه براى تهيّه آجر، ماده اى مثل چسب به خاك اضافه مى كنند تا آجر محكم شود. در آنجا ديدم كه كارگران خاك را فقط با آب مخلوط مى كنند تا گل درست شود. بعد آن گل را قالب مى گيرند و به شكل آجر درمى آورند و سپس آن را در آفتاب قرار مى دهند تا خشك شود. اين آجرها بسيار سست بودند و حتّى اگر باران بر روى آنها مى باريد شكل خود را از دست مى دادند و دوباره به همان خاك تبديل مى شدند. دوستم براى من توضيح داد كه همين آتشِ داغ باعث مى شود تا اين آجرها محكم و بادوام شوند، در واقع ارزشى كه آجر دارد به خاطر همين آتش است. آن روز متوجّه شدم هر آجرى كه به شعله آتش نزديك تر باشد محكم تر مى شود و هر آجرى كه از آتش دور باشد سست است. يكى از كارگرها آجرى را به من نشان داد و گفت: اگر بتوانى اين آجر را با كلنگ بشكنى به تو جايزه مى دهم! اين آجر از بتن و سيمان، محكم تر است زيرا بسيار نزديك آتش بوده است. آن روز من به فكر فرو رفتم و به ياد بلاها و سختى هايى كه در زندگى پيش مى آيد افتادم. به راستى، اين مشكلات هستند كه انسان را مى سازند و محكم مى كنند. آيا شنيده اى كه خدا هر كس را بيشتر دوست دارد بلاى بيشترى براى او مى فرستد؟ بلا و سختى‌ها همان آتشى است كه باعث مى شود ما قيمت پيدا كنيم، ارزش پيدا كنيم و ساخته بشويم. روح انسان فقط در كوره بلا است كه مى تواند از ضعف‌ها و كاستى هاى خود آگاه شود و به اصلاح آنها بپردازد. پس بلا چيز بدى نيست، بلا باعث مى شود تا از دنيا دل بكنيم و بيشتر به ياد خدا باشيم و به درگاه او رو آورده و تضرّع كنيم. اگر بلا نباشد دل ما براى هميشه اسير دنيا مى شود، ارزش ما كم و كم تر مى شود، اين بلاست كه دل هاى ما را آسمانى مى كند. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
قرآن مى گويد: (فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَآءِ وَالضَّرَّآءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ). آنان را به رنج و بلا وسختى گرفتار كرديم تا به درگاه ما تضرّع و زارى كنند. تدبّرى در آيه: آيا مى دانى چه تفاوتى ميان واژه «دعا» و «تضرّع» وجود دارد؟ «دعا» همان سخن گفتن با خدا و خواندن او مى باشد. گاه حاجتى دارى و از خدا مى خواهى تا تو را به آرزويت برساند و براى همين دعا مى كنى، گاه از روى عادت دعا مى خوانى و هيچ توجّه قلبى ندارى، امّا موقعى كه شرايط بر تو سخت شده باشد، احساس مى كنى كه دنيا برايت كوچك شده است، سختى و مشكلات فشار آورده است و غوغايى در درونت بر پا شده است. اينجا ديگر با تمام وجود خدا را صدا مى زنى و از او مى خواهى تو را نجات بدهد. به اين حالت تو، «تضرّع» مى گويند. پس «دعا»، خواندن خداوند در همه حالت‌ها است؛ امّا «تضرّع» وقتى است كه تو خدا را با تمام وجودت صدا مى زنى زيرا بلا و سختى به سويت هجوم آورده است و تو هيچ پناهگاهى جز خداى خودت ندارى. قرآن مى گويد كه خدا بندگان خود را به بلا گرفتار مى كند تا آنها تضرّع كنند و وقتى آن حالت تضرّع براى انسان پيش مى آيد، او ارزش پيدا مى كند، زيرا او از دنيا دل بريده و رو به خدا آورده است. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
و کنید طی شد این عمر تو دانی به چه سان؟ پوچ و بس تند چنان باد دمان همه تقصیر من است این و خودم می دانم که نکردم فکری، که تأمّل ننمودم روزی، ساعتی یا آنی که چه سان می گذرد عمر گران؟ کودکی رفت به بازی،بفراغت،به نشاط فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات همه گفتند:کنون تا بچه است بگذارید بخندد شادان که پس از این دگرش فرصت خندیدن نیست، بایدش نالیدن من نپرسیدم هیچ که پس از این ز چه رو نتوان خندیدن؟ نتوان فارغ و وارسته ز غم همه شادی دیدن؟ همچو مرغی آزاد هر زمان بال گشادن؟ سر هر بام که شد خوابیدن؟ من نپرسیدم هیچ که پس از این ز چه رو بایدم نالیدن؟ هیچ کس نیز نگفت:زندگی چیست،چرا می آییم………؟ بعد از چند صباح به چه سان باید رفت؟ به کجا باید رفت؟ با کدامین توشه به سفر باید رفت؟ من نپرسیدم هیچ،هیچکس نیز به من هیچ نگفت. نوجوانی سپری گشت به بازی،به فراغت،به نشاط. فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات بعد از آن باز نفهمیدم من،که چه سان عمر گذشت؟ لیک گفتند همه که جوانست هنوز، بگذارید جوانی بکند، بهره از عمر بَرَد کامروایی بکند. بگذارید که خوش باشد و مست، بعد از این باز ورا عمری هست یک نفر بانگ بر آورد که او از هم اکنون باید فکر آینده کند. دیگری آوا داد: که چو فردا بشود فکر فردا بکند. سومی گفت:همانگونه که دیروزش رفت، بگذرد امروزش، همچنین فردایش با همه این احوال من نپرسیدم هیچ که چه سان دی بگذشت؟ آن همه قدرت و نیروی عظیم به چه ره مصرف گشت؟ نه تفکّر، نه تعمّق و نه اندیشه دمی، عمر بگذشت به بی حاصلی و مسخرگی. چه توانی که زکف دادم مفت، من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت. قدرت عهد شباب،می توانست مرا تا به خدا پیش بَرَد، لیک بیهوده تلف گشت جوانی هیهات آن کسانی که نمی دانستند زندگی یعنی چه رهنمایم بودند، عمرشان طی می گشت بیخود و بیهوده، ومرا می گفتند که چو آن ها باشم، که چو آنها دایم فکر خوردن باشم،فکر گشتن باشم،فکر تأمین معاش، فکر ثروت باشم،فکر یک زندگی بی جنجال ،فکر همسر باشم. کس مرا هیچ نگفت زندگی ثروت نیست، زندگی داشتن همسر نیست، زندگانی کردن فکر خود بودن و غافل ز جهان بودن نیست، من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت. ای صد افسوس که چون عمر گذشت معنیش می فهمم. حال می پندارم هدف از زیستن این است رفیق: من شدم خلق که با عزمی جزم پای از بند هواها گُسَلَم گام در راه حقایق بنهم با دلی آسوده فارغ از شهوت و آز وحسد و کینه و بخل، مملو از عشق و جوانمردی و زهد در ره کشف حقایق کوشم، شربت جرأت و امّید و شهامت نوشم، زره جنگ برای بد و نا حق پوشم ره حق پویم و حق جویم و پس حق گویم آنچه آموخته ام بر دگران نیز نکو آموزم شمع راه دگران گردم و با شعله ی خویش، ره نمایم به همه گر چه سرا پا سوزم. من شدم خلق که مثمر باشم، نه چنین زائد و بی جوش و خروش، عمر بر باد و به حسرت خاموش ای صد افسوس که چون عمر گذشت معنیش می فهمم کاین سه روز از عمرم به چه ترتیب گذشت: کودکی بی حاصل،نوجوانی باطل، وقت پیری غافل به زبانی دیگر: کودکی در غفلت ،نوجوانی شهوت، در کهولت حسرت. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
عصر در دوران طلایی ظهور و حاکمیت معصوم همه دنیا به اهل بیت روی می‌آورد که امیرالمؤمنین علیه السلام در این باره این گونه بیان فرموده اند: دنیا بر ما روی می‌آورد مانند روی آوردن ماده شتر به بچه اش. [۱] آنگاه قرائت کرد: وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ. روی آوردن مادر به فرزند از اشتیاق، مهربانی و هرگونه درخدمت بودن حکایت می‌کند. در روایت دیگری ابوسعیدخدری از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده که فرمود: امت مهدی علیه السلام آن چنان به سوی او جمع می‌شوند که زنبور عسل به دور پادشاه خود جمع شود. [۲] ---------- [۱]: نهج البلاغه، ح۲۰۹: لَیَعْطِفَنَّ عَلَیْنَا [الدُّنْیَا] عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَی وَلَدِهَا. ثُمَّ قَرَأَ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ. [۲]: الملاحم و الفتن، ص۶۹؛ معجم احادیث الامام المهدی، ج ۱، ص۲۵۷: «ان الأمة تأوی الیه کالنحل إلی یعسوبها». قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
حضرت مهدی علیه السلام و حیات معنوی انسان ها «قل أرأیتم ان أصبح ماؤکم غوراً فمن یأتیکم بماء معین» [۱] امام باقرعلیه السلام در تفسیر این آیه می‌فرماید: «نزلت فی الإمام القائم؛ یقول: ان أصبح امامکم غائباً عنکم لا تدرون أین هو، فمن یأتیکم بامام ظاهر یأتیکم بأخبار السّموات و الأرض و حلال اللّه و حرامه؟ ثم قال: و اللّه! ما جاء تأویل هذه الآیة و لابدّ أن یجی ء تأویلها»؛ آیه ی شریفه در باره ی حضرت مهدی علیه السلام نازل شده و معنایش این است: اگر امام شما پنهان گردد و ندانید که او کجاست، پس چه کسی برای شما امامی می‌آورد که از اخبار آسمان‌ها و زمین شما را مطلع ساخته و حلال و حرام الهی را بیان کند؟ آنگاه فرمود: سوگند به خداوند تأویل این آیه هنوز نیامده و ناگزیر خواهد آمد. [۲] این روایت و مانند آن از قبیل تطبیق است؛ یعنی آیه ی شریفه مربوط به آب جاری است که مایه ی حیات موجودات زنده است و باطن آن مربوط به امام و علم و عدالتِ جهان گستر اوست که آن نیز مایه ی پیدایش حیات معنوی جامعه ی انسانی است. [۳] سرّ این که عصر ظهور حضرت مهدی علیه السلام را به آب حیات بخش تشبیه کرده، شاید به دلیل امور زیر باشد: ۱ - همان گونه که نزول آب از عالم بالاست، موضوع امامت حضرت مهدی علیه السلام و ظهور آن بزرگوار نیز امر آسمانی است. ۲ - آب منشأ حیات موجودات است؛ «و جعلنا من الماء کلّ شی ء حیّ»، حکومت حضرت مهدی علیه السلام نیز مایه ی حیات فکری و معنوی مسلمانان است. ۳ - آب مایه ی پاکیزگی و رفع آلودگی هاست. حکومت حضرت مهدی علیه السلام نیز مایه ی پاکیزگی و طهارت دلهاست. ۴ - سرسبزی و طراوت گیاهان و درختان به دلیل آب است، طراوت و شادابی مؤمنان نیز در زمان حکومت حضرت مهدی علیه السلام خواهد بود. ---------- [۱]: ملک / ۳۰. [۲]: نور الثقلین / ج ۵ / ص ۳۸۷. [۳]: المیزان / ج ۱۹ / ص ۳۴۹ ؛ نمونه / ج ۲۴ / ص ۳۶۰. http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d