eitaa logo
فادیا🕊🌱
165 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
9 فایل
♡فادیا♡ رسانه ای برای پرواز افکارمان🕊 به مدد مهدیِ فاطمه(علیهم السلام)💚 حرفی سخنی نقدی پیشنهادی راجب کار گروهیمون داشتیم در خدمتم👇 @nooro_sama
مشاهده در ایتا
دانلود
20.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صوت و تصویر سوره مبارکه واقعه کوتاه و سریع✨🌱✨🌱✨🌱✨ با فقط ۵ دقیقه هرشب خیر دنیا و آخرت را نصیب خود کنیم💚🌼💚🌼💚🌼💚 @RESANE_FADIYA به رسانه فادیا بپیوندید🙏✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
***نیاز ما به قرآن چیست؟ حرف صریح قرآن چیست؟ گرفتاری های امروز بشر ناشی از چیست؟ 💚🌸💚🌸💚🌸💚🌸💚🌸 @RESANE_FADOYA
✨✨✨ گمراه نشود آنکه تپش های دلش، ☆♡《 حب علی》♡☆ است ♥️♥️♥️🌕🌕🌕 @RESANE_FADIYA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«گول نخوری»⛔️ برای تشکیل حکومت امام زمان حتما امتحان می‌شیم، حتی سخت‌تر از کوفی‌ها... @RESANE_FADIYA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
***بانوان قدرتمند و با شکوه ایران زمین💪💪 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 بانوان ارتشی ✌️✌️✌️
💯مسابقات امداد پزشکی بانوان اداره بهداشت و درمان نیروی زمینی ارتش😎🤩✌️✌️✌️ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @RESANE_FADIYA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عبور از گردنه ی سخت صعب اقتصادی پ ن: این کیلیپ رو تو صفحات خودتون به اشتراک بذازید @RESANE_FADIYA
راز دست و انگشتر سالم حاج قاسم به روایت خود حاج قاسم ✅ بعد شهادت حاج قاسم ایشون رو ملاقات کردند و ازشون پرسیدن که لحظه انفجار و شهادتون رو شرح بدید؟ حاج قاسم در جواب گفت : وقتی سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم رایحه ایی بهشتی و بسیار خوش بویی رو حس کردم!! دنبال منشاء بو می گشتم که برگشتم پشت و دیدم حضرت علی (ع) عقب هستند و دستشون رو به طرف من دراز کردند و منم دستشون رو گرفتم و دیدم تو نجف هستیم و از اونجا به چشم دیدم که ماشین هایمان منفجر شدند و آتش بلند شد. اری ؛ دستی که تو دست مولا باشه سالم میمونه حتی انگشتر و انگشت انگشتر🌱💚🌱 🌠@RESANE_FADIYA🌠
🌸پیامبر مهربانی(ص): بهترین زنان شما زنی است که برای شوهرش آرایش و خودنمایی کند، اما خود را از نامحرم بپوشاند. 📗بحار؛ ۱۰۳:۲۳ @RESANE_FADIYA
13.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
منافقین چگونه کودک 2 ساله را در اتوبوسی در شیراز زنده زنده سوزاندند! بعید نیست کار مسمومیت از طرف موجودات کثیف و بی شرفی مثل شماها باشد..... @RESANE_FADIYA
آموزش خودکشی و روانپریش کردنِ کودکان دبستانی؟! آیا آموزش و پرورش نظارتی بر کتاب‌های کمک‌آموزشی توزیع شده در مدارس دارد؟ 📝مجتبی نریمان @RESANE_FADIYA
هرشب فقط ۵ دقیقه 😍😍برای دوستی با امیرالمؤمنین💚 و آنکه هرگز فقیر نشویم وقت بگذاریم✨✨ با خواندن سوره پرفیض🌼 واقعه🌼 روایت است هرکس هرشب قبل از خواب سوره واقعه را بخواند درحالی خدارا دیدار میکند که چهره اش مانند ماه شب چهارده میدرخشد🌕 @RESANE_FADIYA
20.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صوت و تصویر سوره مبارکه واقعه کوتاه و سریع✨🌱✨🌱✨🌱✨ با فقط ۵ دقیقه هرشب خیر دنیا و آخرت را نصیب خود کنیم💚🌼💚🌼💚🌼💚 @RESANE_FADIYA به رسانه فادیا بپیوندید🙏✅
* ؟ توبه نصوح(توبه واقعی) 🔶 نصوح مردی بود شبیه زنها، صدایش نازک بود، صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت. او با سوء استفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی میکرد و کسی از وضع او خبر نداشت. او از این راه، هم امرار معاش میکرد و هم برایش لذت بخش بود. گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست. 🔷 روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد. از قضا گوهر گرانبهایش همانجا مفقود شد. دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند. 🔶 وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی، خود را در خزینه حمام پنهان کرد. 🔷 وقتی دید مأمورین برای گرفتن او به خزینه آمدند، به خدای تعالی رو آورد و از روی اخلاص و به صورت قلبی همانجا توبه کرد. 🔶 ناگهان از بیرون حمام آوازی بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد و مأموران او را رها کردند. 🔷 و نصوح خسته و نالان شکر خدا را به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت. او عنایت پروردگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و از گناه کناره گرفت. 🔶 چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد و نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم و دیگر هم به حمام نرفت. 🔷 هر مقدار مالی که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهی که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید. 🔶 در یکی از روزها همانطور که مشغول کار بود، چشمش به میشی افتاد که در آن کوه چرا میکرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از آن کیست؟ عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعا از شبانی فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستی من از آن نگهداری کنم تا صاحبش پیدا شود. لذا آن میش را گرفت و نگهداری نمود، پس از مدتی میش زاد و ولد کرد و نصوح از شیر آنها بهره مند میشد. 🔷 روزی کاروانی راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگی مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جای آب به آنها شیر داد، به طوری که همگی سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند. او راهی نزدیک به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانی کردند و او در آنجا قلعه ای بنا کرده و چاه آبی حفر نمود و کم کم آنجا منازلی ساخته و شهرکی بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا می آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگی به چشم بزرگی به او می نگریستند. 🔶 رفته رفته آوازه خوبی و حسن تدبیر او به گوش پادشاه رسید که پدر همان دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وی را از طرف او به دربار دعوت کنند. 🔷 همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیزفت و گفت: من کاری دارم و از رفتن به نزد سلطان عذر خواست. مأمورین چون این سخن را به شاه رساندند، بسیار تعجب کرد و اظهار داشت: حال که او نزد ما نمی آید ما میرویم او را ببینیم. 🔶 با درباریانش به سوی نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد. 🔷 بنا بر رسم آن روزگار و به خاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح، نصوح را بر تخت سلطنت بنشاندند. 🔶 نصوح چون به پادشاهی رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و با همان دختر پادشاه ازدواج کرد. 🔷 روزی در بارگاهش نشسته بود، شخصی بر او وارد شد و گفت: چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم. نصوح گفت: میش تو پیش من است و هر چه دارم از آن میش توست. وی دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند. 🕊 آن شخص به دستور خدا گفت: بدان ای نصوح! نه من شبانم و نه آن، یک میش بوده است، بلکه ما دو فرشته، برای آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت، اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد. و از نظر غایب شد. ⚪️ به همین دلیل به توبه واقعی و راستین، (توبه نصوح) گویند. ‌ منبع:خلاصه شده از کتاب انوار المجالس، صفحه 432 📒اصول کافی جلد 4 صفحه @RESANE_FADIYA ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
「💌🕊」 ‹ إِلهِی‌وأَلْهِمنِی‌وَلَهابِذِکرِکَ‌ › +خدایا، شیفتگى‌به‌ذکرت‏‌راپیوسته‌به‌من‌ الهام فرما..♥️ 🌱 @RESANE_FADIYA
12.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قیمت های نجومی بعضی از کافه ها!!😳