eitaa logo
کانال کمیل
283 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
5هزار ویدیو
71 فایل
سفیرعشق شهیداست و ارباب عشق حسین‌علیه‌السلام وادی عشاق کربلاجایی که ارباب عشق سربه‌باد می‌دهدتا اسرارعشاق را بازگوکند که‌برای عشاق راهی‌جز ازکربلا گذشتن نیست🌷 کپی باذکرصلوات برمهدی عج eitaa.com/joinchat/2239103046Cd559387bf0
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام شبتون بخیر ✋ همه لحظاتتون پر از نگاه خداوند💖🦋 انشاء الله هر هفته بازخوانی وصیت نامه شهدا با هشتک و با نوای دکتر میثم مطیعی خدمتتون ارسال میشه 🍃🍃🍃🍃 انشاءالله مورد رضایت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ؛ شهدا و همه شما همراهان همیشگی قرار بگیره یا علی .....
1_421338535.mp3
2.34M
💠 🔹 بازخوانی وصیت نامه‌های شهدا 🎙 بانوای: 🔸 شماره یک: توصیه‌ امام خامنه ای به مطالعه وصیت نامه شهدا اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
زهراضحی عزیز (دختر شهید حسین جوینده) یکی از شهدای مدافع حرم گیلان 🔸 خودش را بر سر مزار پدر گرفت🔸 و «کربلایی عبدالحسین شفیع پور» بعد از دیدن این عکس پر از معنا و مفهوم شعر زیر را سرود: 💔حس و حال عجیبی داره این شعر💔 ─┅═ঊঈঊঈ═┅─ جشن تکلیفمو بابا کنار شما گرفتم پای هرقطره خونت،بخدا حیا گرفتم بعد رفتنت بابایی، غصه‌ها شدن رفیقم کی می‌دونه چه شبایی، برا تو عزا گرفتم؟ 💠💠💠 نور ایمان تو بافته چادرِ روی سرم رو هدیه‌کن به بی‌بی زینب اشک چشمای ترم رو من کنار اون قدم‌هات تا خود خدا رسیدم یادته باهم می‌رفتیم، پاپیاده تا حرم رو؟... 💠💠💠 چِقَده جوینده بودی، تا به اربابت رسیدی؟ فدای چشای نازت، چجوری خدا رو دیدی؟ تو شدی معلم عشق، واسه سربازای زینب وجودت رو هدیه کردی، برا من حیا خریدی 💠💠💠 خیالت راحت بابایی، چادرم عین چشامه دارمش محکمِ محکم، چون سفارش بابامه حالا یه‌خواهشی‌دارم بسپارم به دست بی‌بی بگو به مادر عالم، بی‌بی این زهرا ضحی مه... اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
برخی آدم‌ها با دیگران متفاوت هستند و همین تفاوت‌ها از آن‌ها آدم‌هایی خاص می‌سازد؛ آدم‌هایی که حتی پس از شهادت هم زنده هستند و تاریخ به دنبال شناساندن آنها به نسل‌های بعدی است شهید مسلم خیزاب سال ۱۳۵۹ در اصفهان دیده به جهان گشود و در تاریخ ۲۰ مهر ۹۴ ساعت ۵ و بیست دقیقه بعد از ظهر در سوریه و در نبرد با تکفیری‌های داعش شجاعانه به درجه رفیع شهادت نائل آمد و طبق وصیت نامه‌اش در گلستان شهدا اصفهان قطعه شهدای مدافع حرم فاطمیون به خاک سپرده شد. شهید مسلم خیزاب مدافع حرم اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
شهید مسلم خیزاب سال 1359 دیده به جهان گشود و 26 مهر 1394 در سوریه در نبرد با تروریست‌های داعش به شهادت رسید؛ پس از شهادتش بود که برخی از زوایای زندگی او و آرزوی شهادتش بر مردم آشکار شد و جزء آن دسته از شهدایی شد که بسیاری از مردم به سمت شناخت او گرایش پیدا کردند. اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
ورود شهید خیزاب به سپاه؛ «من یک بال را از سپاه گرفتم» بعد از گذراندن دوران دبیرستان یکی از دوستان آقا مسلم سر مزار شهید خرازی به ایشان پیشنهاد می‌دهد که من می‌خواهم برای عضویت در سپاه اقدام کنم و شما هم اگر دفترچه می‌خواهید بگیرید و درنهایت با هماهنگی یکدیگر دفترچه می‌گیرند. سپس شهید خیزاب به تهران منتقل می‌شوند و 4 سال دوره دانشگاهشان را در تهران سپری می‌کنند. سپس بلافاصله بعد از اتمام دوران دانشگاهشان در 23 سالگی به خواستگاری من آمدند و ازدواج کردیم، بعد از به دنیا آمدن محمدمهدی هم در مقطع فوق لیسانس که در کشور نفر اول شدند مجدداً از دانشگاه امام حسین(ع) تهران فارغ التحصیل شده و به نوعی در این مسیر بزرگ می‌شوند. روای همسرشهید اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
ایشان در روز خواستگاری به من گفتند: «من یک بال را از سپاه گرفتم و منتظر یک بال دیگرم برای پرواز» و من فکر می‌کنم قرار گرفتنشان در این مسیر هم به خاطر فعالیتشان در بسیج و سپاه باشد. یک بار هم از شهید خیزاب پرسیدم چه چیزی باعث شده شما آنقدر زیاد به حضرت آقا علاقه داشته باشید و ایشان پاسخ دادند: «اگر من در مسیر سپاه قرار نمی‌گرفتم هرگز نمی‌توانستم عاشق ولایت شوم». این مسئله بسیار مهمی است. روای همسر شهید اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
علاقه شدید شهید خیزاب به رهبر معظم انقلاب شهید خیزاب علاقه بسیاری به رهبر انقلاب داشتند و قبل از شهادتشان به من سفارش کرده بودند: «اگر من شهید شدم و از شما پرسیدند چه چیزی می‌خواهید، بگویید دیدار حضرت آقا». ایشان بارها تأکید کرده بودند «اگر من در مسیر سپاه نبودم نمی‌توانستم به چنین درکی از ولایت برسم» و این حرف نشان دهنده این است که ایشان با قرار گرفتن در این مسیر به حقایق رسیدند و ولایت را با اعماق وجودشان پذیرفتند. روای همسر شهید اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
شهید خیزاب هر شب صد آیه از قرآن را در خانه تلاوت می‌کرد و می‌گفت که می‌خواهم نور شود به در و دیوار خانه بتابد برای زمان‌هایی که من نیستم، تا از شما مراقبت کند. راوی همسر شهید اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
دیداری که ما را به آرامش رساند دیدار فرزندش با مقام معظم رهبری و انگشتری که از ایشان هدیه گرفتند، گفت: حجت‌الاسلام علی شیرازی نماینده مقام معظم رهبری؛ بعد از شهادت همسرم به دیدار ما آمدند و سلام حضرت آقا و پیام تبریک و تسلیت ایشان را برای ما آوردند و از محمدمهدی پرسیدند دوست داری چه چیزی به شما بدهیم که فرزندم گفت می‌خواهم به دیدار رهبر معظم انقلاب بروم و شاید در کمتر از 2 هفته هماهنگی‌ها انجام شد و نخستین دیدار را محمدمهدی داشتند و در آنجا صحبتی با رهبر انقلاب داشت و گفته بود «لبیک یا خامنه‌ای.. .جانم فدای رهبر... برای سلامتی آقا مسلم صلوات.. برای سلامتی رهبر معظم و دوستشون آقای شیرازی بلندتر صلوات» چون این دیدار را مدیون ایشان می‌دانست و رهبر انقلاب هم در پاسخ به محمدمهدی گفته بودند «جناب خیزاب.. سرهنگ من.. ان‌شاالله از سربازان آقا امام زمان(عج) باشی.» روای همسر شهید اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
تنها چیزی که بعد از شهادت همسرم توانست محمدمهدی را خوشحال کند دیدار با مقام معظم رهبری بود و می‌توانم بگویم در این چند سال زندگی که با شهید خیزاب داشتم هیچ چیز نتوانست من را خیلی ناراحت یا خیلی خوشحال کند اما روزی که قرار بود به دیدار امام خامنه‌ای برویم و مراحل قانونی آن طی می‌شد به مشکل خوردیم و گفتند نمی‌شود، احساس کردم دوباره شهید خیزاب را از دست داده‌ام و شروع کردم به گریه کردن که خودشان زمینه‌اش را فراهم کردند و دیدار میسر شد. تنها چیزی که توانست من و محمدمهدی را بعد از شهادت همسرم بسیار خرسند کند دیدار با رهبر معظم انقلاب بود. راوی همسر شهید اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
ایشان به یک نکته اشاره کردند و تاکید داشتند روی سنگ قبرشان هم نوشته شود این است که: «بر روی سنگ قبرم بنویسید تشنه نابودی صهیونیست‌ها بوده و هستم و بهترین روزم، روز نابودی صهیونیست‌هاست» و من فکر می‌کنم نکته کلیدی وصیت‌نامه شهید خیزاب همین باشد. قسمت کلیدی وصیت شهید مسلم خیزاب روای همسر شهید اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
جواز شهادتش را از شهدای غواص گرفت مراسم تشییع شهدای غواص و بازگشت پرستوهای مهاجر به وطن، شهید خیزاب را برای پیوستن به کاروان شهدا هوایی کرده و لحظه‌شماری می‌کرد تا به یاران شهیدش بپیوندد. بعد از مراسم تشییع شهدای غواص که وی ساعت‌ها در کنار آن‌ها بود، گفت: اول شهادت و بعد سلامتی خانواده را از شهدای غواص خواستم و به هر دو خواسته نیز خواهم رسید. وی همواره می‌گفت آرزو دارم با گلوله مستقیم دشمن شهید شوم و به من نیز تاکید کرد اگر دیدی سر بر تن من نیست، گلوگاهم را ببوس و بگو خدایا این قربانی را از ما بپذیر. روای همسر شهید اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
سفارش شهید خیزاب به شهید خرازی شهید خیزاب در آخرین حضورش در گلستان شهدا سفارش محمدمهدی را به شهید خرازی کرده است. من نمی‌دانستم که شهید خرازی پسری به نام محمدمهدی دارد اما شنیدم که همسرم سفارش پسرمان را به شهید خرازی کرد و گفت که وی نیز پسری همنام فرزند ما دارد. در این لحظه به وی گفتم چرا می‌خواهی ما را تنها بگذاری که وی جواب داد: شما خدا را دارید و تنها نخواهید بود؛ شما که بالاتر از حضرت زینب (س) و خانواده امام حسین (ع) نیستید که در صحرای کربلا تنها مانده بودند. شهید خیزاب از من خواست که پس از شهادتش، بی‌تابی و گریه و زاری نکنم تا ترحم کسی برای ما جلب نشود. اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی شهید مسلم خیزاب بین لشکر فاطمیون روحشان شاد راهشان پر رهرو اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
... زندگی کردن با راه و روش شما معنا پیدا میکند...❣ وقتی زندگی خود را به شهدا گره بزنی... گویی در آغوش امن خدا زندگی میکنی...
لبیک یا خامنه ای رهبر لبیک یا حسین است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیکر شهیدی که شب‌ها قرآن می‌خواند/ راز رجعت شهید زرگوشی به آغوش مادر بعد از ۳۰ سال! هر وقت به بهشت رضا(ع) می‌روم، کسی که مسئولیت رسیدگی به فضای سبز آن منطقه را برعهده دارد نزد من می‌آید و می‌گوید: دیشب مانند هرشب به مزار شهدای گمنام آمدم، صدای قرآن از اینجا (قبر شهید زرگوشی) در ساعت سه بامداد تا اذان صبح می‌آید و تمام دشت را منور می‌کند، مگر این آقا کیست؟ # اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
صفحات تاریخ اسلام و انقلاب پر از نقشینه های بی بدیل از مشارکت زنان در جبهه جهاد و مقاومت است، در این میان جانفشانی مادران نسوه شهدا به زمان و مکانی خاص محدود نمی شود؛ چه بسا اگر پشتوانه ایشان نبود وقایعی مانند قیام کربلا یا جنگ هشت ساله ۴۰ کشور علیه جمهوری اسلامی ایران به پیروزی حق منجر نمی شد. اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
پیش از حمله عراق به ایران در مهران زندگی می کردیم، خانه، زمین، احشام و امنیت داشتیم، بعد از ازدواجم با مرحوم ابراهیم زرگوشی، خداوند نجیمه را به عنوان اولین فرزندم به ما داد، چند سال بعد، حمید به عنوان نور چشمی و هدیه الهی به دنیا آمد، در همان کودکی نسبت به هم سن و سال هایش متمایز بود. وابستگیاش به من بهانه ای برای نرفتنش به مدرسه شد، هفت سال داشت که برایش یک کت کوچک زیبا گرفتم و او را راهی مدرسه کردم، مگر راضی به جدایی میشد؟ من هم برای اینکه دلش را به دست بیاورم و به درس خوندن تشویقش کنم خودش را بر دوش و کیفش را به دست می گرفتم با هم به مدرسه می رفتیم، ظهر نیز به دنبالش می شتافتم این کار تا وقتی کلاس پنجم رفت، ادامه داشت، برای اینکه پاهای کوچکش خسته نشوند، تمام این پنج سال او را در آغوش می کشیدم و راه مدرسه به خانه و برعکس را می پیمودیم. اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
یازده ساله که شد با دوستانش به مدرسه می رفت، از ترس اینکه مبادا حمیدم به زمین بخورد، بچه ها اذیتش کنند یا در هنگام تردد مشکلی برایش پیش آید، در نیمه راه یا در جلو درب خانه به پیشوازش می رفتم، تازه داشت الفبای مستقل شدن را یاد می گرفت که آواره شدیم. مسئولیت پذیر و دانا بود، از همان کودکی اهل رفیق بازی و تلف کردن وقت با هر وسیله ای نبود، ۹ برادر و خواهر قد و نیم قد داشت که برایشان پدری می کرد. اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
حمید با وجود فشار مشکلات اقتصادی، آوارگی، جنگ و شلوغی خانواده به خوبی درس می خواند، تمام نمره هایش عالی بودند، نگران درس خواندن حمید نبودم؛ چرا که باهوش و زرنگ بود، هم سن و سال هایش که دیپلم می گرفتند یک شغل آزاد برای خودشان دست و پا می کردند، زن می گرفتند، صاحب زندگی می شدند؛ اما حمید عاشق شغل آموزگاری بود. اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
کلاس ۱۲ که شد برای تامین مخارج تحصیل و مایحتاج خانواده به عنوان کارگر به شهرستان های اطراف می رفت، زمان ماندنش از سه روز تا یک ماه متمایز بود، هنگام کنکور که رسید به ایلام بازگشت، امتحانش را داد و دوباره رفت، جواب کنکور را که دادند، دیدم اسم پسرم در میان ذخیره هاست، از کارگری که آمد گفتم: تربیت معلم کرمانشاه قبول شده ای. خندید و شکر خدا را به جا آورد. اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
برایش ساک می خریدیم، وسیله می گذاشتیم، لباس می گرفتیم، دومین هفته از مهرماه بود که به کرمانشاه رفت، دلم برایش شور می زد، در ماه دو بار می آمد به ما سر می زد، دلم برای غریبی اش می سوخت، اولین بار که بعد از قبول شدنش در کرمانشاه به ایلام آمد برایم یک ساعت از جنس گل هدیه آورد و گفت: این یادگاری را از پسرت قبول کن. اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
آبان ماه سال ۶۴ که برای صله رحم خدمت برادرم رفتم از او شنیدم که حمید گفته، فرم پر کرده ام تا به جبهه عازم شوم، از شدت ناراحتی و ترس بدنم به لرزه افتاد، هر چقدر قرآن و نماز می خواندم دلم آرام نمی شد، به همه سفارش می کردم که حمید را از رفتن منصرف کنند، قلبم گواهی بد می داد، وقتی فهمیدم که شناسنامه حمید در خانه نیست، متوجه شدم که کار از کار گذشته است، اولین نامه که از پسرم آمد انگار روحم قبضه شد، نوشته بود: مادر جان بی تابی نکن، ۴۰ روز دیگر برمیگردم. ۴۰ روز بعد از اولین نامه ای که به دستمان رسید همان غذایی که حمید دوست داشت را پختم، با وجود برف بی امانی که می بارید در جلوی درب خانه نشستم و به انتهای خیابان چشم دوختم، تا ۹ شب از سر جایم تکان نخوردم؛ اما حمید نیامد. اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs