رفقا امشب ساعت 21:00میخام مهمان شهید حمید سیاهکالی مرادی بشیم
با خودتون 👇
هندزفری هم بیاریید..🙂
امشب قراره مهمون شهید سیاهڪالۍ باشیم
شهید مدافعحرم حمید سیاهڪالۍمرادۍ
شاید ب وابسته ڪتاب یادتباشد
خیلیۍهاتون این شهید عزیز رو بشناسید
امشب شهید سیاهڪالۍ بهمون نگاه ڪردند
شهیدۍ ڪہ وقتۍ مادرش تماس مۍگرفته
با وجود آسیبۍ ڪه پاشون دیده بود
اگه دراز ڪشیده بودن مۍ نشستن
اگه نشسته بودن مۍایستادن
و مۍگفتن درسته ڪه مادرم نیست و نمۍبینه
اما خدا ڪه هسټ و مۍبینه
شهیدۍ ڪه صبحها
موټورش رو تا سر ڪوچه روشن نمیڪرده
ټا مبادا صداۍ موټور همسایهها رو اذیٺ نڪنه
شهیدۍ ڪه هروقټ از سرڪوچه رد میشده
به پیرمردۍ ڪه آلزایمر داشټه و مټوجه نبوده
سلام مۍڪرده و احوالش رو مۍپرسیده
خانومشون گفټن
حمید ایشون ڪه مټوجه نمیشن
شهید هم گفتن فرزانه یه روزۍ میفهمۍ
بعد روز شهادت شهید این پیرمرد فقط گریه مۍ ڪرده
شهیدۍ ڪه مےتونسٺ یه خونه بزرگ و راحٺ
براۍ زندگۍ مشټرڪش ٺهیه ڪنه اما با رضایٺ
و اجازه همسرش پول خونه رو نصف ڪرد و
به دوسټ نیازمندش داد و خونهی ڪوچیڪ و
نقلۍترۍ تهیه ڪرد
آره رُفقا
از مرام و معرفٺ شهدا هرچقد بگیم ڪم گفتیم
آخه ٺو وصف ما نیسٺ
شهدا رو خدا خریده
ما هنوز نمیدونیم کۍ هسټیم
چۍ هسټیم
شاید خودمون هنوز توصیفۍ از خودمون نداریم
با هر بادۍ مۍلرزیم
تو گرما گرم میشیم و تو سرما لرز مۍکنیم
در حالۍ ڪه اعتقاد و اراده محڪم برا بچهشیعهسٺ
موتورش رو روشن نمۍڪرده ٺا همسایه اذیٺ نشه
پیرمردۍ ڪه آلزایمر داشٺه سلام مۍڪرده
خونه ڪوچیڪ رو ترجیح داده تا دوسٺش هم
خونه داشٺه باشه
اما ما چۍ..؟!
فقط دل شڪسٺیم
دل خدا، دل بقیةالله، دل مامان و بابا
دل آدما رو شڪسٺیم
به نیازمند ڪمڪ نڪردیم و اصلا برامون مهم نبود
سلام نڪردیم و گفٺیم نمیفهمه ڪه
رُفقا..!
زندگینامه شهدا رو بخونید
ببینید اینا چۍ بودن
چیڪار ڪردن ڪه شهید شدن
فقط بخون ببین چجورۍ زندگۍ ڪرده
بچهها..!
ب دوٺا برادر گفٺن
ب دوٺا گلزار رفٺن
ب دوٺا خادم شدن نیسٺ
ب شبیهشون شدنه
مثل شهدا زندگی ڪردنه
صراط مسٺقیم جسٺنه
دیر نشده
از #شهید_حمیدسیاهڪالۍمرادۍ مدد بگیریم
بگیم داداش حمید میشه یه نگاهی به من ڪنۍ
من گم شدم خسٺه شدم
میخام راه رو پیدا ڪنم
رُفقا..!
شهدا دسٺ خالۍ ردٺ نمیڪنن
یادٺ باشه همیشه دوسټ دارن
یادټ باشه دوسټ داره که دعوټټ ڪرده
مهمونش شدۍ و قطرهاۍ از زندگیش رو خوندۍ
یادٺ باشه خدا هنوز منٺظره تا برگردۍ
برۍ بغلش و بندگۍ ڪنۍ
یادټ باشه دل امامزمان به من و ټو خوشه
نذاریم دلش بشڪنه و برامون اشڪ بریزه
برامون دعا ڪن رفیق
برای ظهور آقا براۍ سلامټۍ رهبر
براۍ بهبودۍ همه عزیزایۍ ڪه درگیر ڪرونا هستن
و براۍهرڪسۍ ڪہ محتاج دعاۍ قشنگته..:)
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#خاطرات_ناب
#باولایت_تاشهادت
اینجـا کانال شهـداست✌️👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
@RMartyrs
خیلی یواشکی هایمان عوض شده است”… دروغ چرا؟ بعضی ها جوان که بودند یواشکی یک کارهایی می کردند! یواشکی ساکشان را می بستند و بدون این که پدر و مادر بفهمند با خودشان بیرون می بردند و به بهانۀ مدرسه، جیم می زدند و می رفتند جبهه. قبلش یواشکی دست برده بودند توی شناسنامه و سن شان را تغییر داده بودند. بعضی ها یواشکی دار و ندارشان را می دادند به فقرا یا کمک می کردند به جبهه. شب ها یواشکی از چادر یا اتاق یا سنگر می زدند بیرون و نماز شب می خواندند. یواشکی های شان هم عالمی داشت. * شهدا! شماکه صدایتان به خدا میرسد! به او بگویید خلوت های ما را نگاه نکند… “خیلی یواشکی هایمان عوض شده است”.
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#خاطرات_ناب
#باولایت_تاشهادت
اینجـا کانال شهـداست✌️👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
@RMartyrs
تو نه آنی که توان کرد فراموش تو را✨
هوای خواب ندارد #دلی که کرده هوایت✨
در اندرون من جای خیال دیگری✨
جای کسی کجا بود چون همه جا گرفته ای✨
#شهید_مجتبی_محمدی_دارانی
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#خاطرات_ناب
#باولایت_تاشهادت
اینجـا کانال شهـداست✌️👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
@RMartyrs
بسم رب #الشهدا و الصدیقین
قرار عاشقی⏰
سلام رفقا✋ مجتبی محمدی دارانی هستم
تهران
1344/6/3
1362/12/11
از همان اوایل کودکی دارای استعداد خارق العاده ای بودم
طی 12 سال تحصیلیم ✍ جزء شاگردان ممتاز کلاس بودم بعد از اخذ دیپلم در دبیرستان سحاب یک سال تا خدمت سربازی فرصت داشتم در این مدت نتونستم بیکار بنشینم و به استخدام آموزش و پرورش در اومدم و در قسمت امور تربیتی شروع به کار کردم
فعالیتم در مدرسه ی میثم در منطقه ی مجیدیه ی تهران بود و همچنان به کار خودم #عشق می ورزیدم ✨
مرداد ماه 62 بود که به عضویت سپاه در اومدم و در 18 بهمن 62 به ندای خمینی کبیر لبیک گفتم و قدم در جبهه های نور ✨ علیه ظلمت گذاشتم ☺️
در دانشگاه جبهه به رتبه ی خوبی پذیرفته شدم
از جمله وقایع زندگیم سفری بود که در 9 سالگی به همراه خانواده به شیراز داشتم از اون جایی که پدرم معمار بود من هم در کنار پدر مشغول به کار شدم و در حین کار از ساختمانی سقوط کردم اما خوشبختانه سونوشت بهتری برام رقم خورده بود و شهادت نصیبم شد ☺️
در عملیات خیبر در منطقه ی طلاییه و جزایر مجنون که عظیم ترین عملیات تاریخ 8 سال دفاع مقدس بود شرکت کردم
در همین عملیات عظیم و مهم دعوت حق رو لبیک گفتم و با غلطیدن در خون خویش، اسلام رو زنده نگه داشتم..☺️
پیکر من بعد از 13 سال دوری از وطن در محرم 1375 به میهن بازگشت ✨
اینم قسمتی از وصیت نامه ام
مگر نه این است که ما خود را پیرو #شهیدان کربلا و حسین بن علی (ع) می دانیم پس چرا سخن لا اری الموت الا السعاده او را نشنیده می گیریم و تن به ظلم و جور می دهیم؟
من نیز با مختصر آگاهی که در این مورد داشتم و می خواستم باری از دوش انقلاب برداشته باشم راه خود را انتخاب کردم و امیدوارم که خداوند متعال این تحفه ی ناقابل را به درگاهش بپذیرد✨
#شهادت با بصیرت رزقتون
شادی ارواح طیبه ی #شهدا صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
التماس دعای فرج
یا علی✋
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#خاطرات_ناب
#باولایت_تاشهادت
اینجـا کانال شهـداست✌️👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
@RMartyrs