علاقه شهید آبشناسان به امام رضا(ع)
بسم رب الشهدا و الصدیقین
سربازی در لشگر بود که صدای خوبی برای مداحی و خواندن دعا داشت. یک بار شهید آبشناسان صدای او را شنید و گفت: «ترتیبی بده که این سرباز بیاید به سوله فرماندهی. می خواهم این سرباز در اختیار خودم باشد.» از آن پس هر چند وقت آن سرباز را صدا می زد و می خواست ذکر مصیبت بخواند. خودش هم می نشست یک گوشه و دست راستش را مشت کرده می گذاشت روی صورتش. آن قدر اشک می ریخت که سر آستین لباس نظامی اش کاملاً خیس می شد.
ارادت عجیبی به حضرت امام رضا(ع) داشت. قبل از هر کار مهمی که می خواست به انجام برساند، می گفت: «باید بروم از آقا اجازه بگیرم.» و بعد به همراه خانواده اش عازم مشهد می شد. نمی دانم در مشهد بین او و امام رضا (ع) چه می گذشت که می نشست در گوشه ای از حرم راز و نیاز می کرد. بی سر و صدا سر در گریبان خود فرو می برد و مدت ها همان طور می نشست. زمانی هم که فرماندهی لشگر نوهد به او پیشنهاد شد، گفت: «تا اجازه نگیرم، چیزی نمی گویم.» و راهی شد...
خاطرات شهید حسن آبشناسان🌱
تکاوری که در همه چیز نمونه بود
بسم رب الشهدا و الصدیقین
آدم غریبی بود؛ آرام، کم حرف و همواره در حال تفکر یا مطالعه. از نظر بدنی هم بسیار ورزیده و توانمند بود. دوره های عالی تکاوری را پیش از انقلاب با موفقیت کامل و نمرات عالی پشت سر گذاشته بود. سر نترسی داشت. این که می گویم سر نترسی داشت، اغراق نیست. سرهنگ نیروی مخصوص، کم آدمی نبود. همه گونه امکانات امنیتی و رفاهی می توانست داشته باشد.
اصلا احتیاجی نبود که شخصاً وارد عرصه نبرد شود، اما سرهنگ آبشناسان، به هیچ وجه زیر بار چنین قید و بندهایی نمی رفت. هر جا آتش بود و خطر، بدون تامل خود را به قلب آن می رساند.
بارها به او گفتیم: «این کار شما آگاهانه به درون آتش رفتن است. آخر نیازی نیست که شما شخصاً خود را به خطر بیندازید. شما فرمانده هستید، اگر کشته یا اسیر شوید، خیلی به ارتش و حیثیت آن لطمه می خورد.» اما گوشش بدهکار این حرف ها نبود
و همیشه جواب می داد: «مگر حضرت ابراهیم پا در میان آتش ننهاد؟ مگر من از او بزرگ تر و بهترم؟» سپس این روایت از امیرالمؤمنین (ع) را به ما یادآور می شد: «در آن روزی که مرگ برای انسان مقدر است، اگر در اعماق دریاها و بالای ابرهای انبوه مقام کند، بالاخره جهان را بدرود خواهد گفت و در صورتی که لحظه ای از عمر بر قرار باشد، اگر در میان آتش سوزان درافتد یا به کام گرداب های ژرف و عمیق رود، رشته عمرش گسیخته نخواهد شد. بنابراین هرگز از میدان جنگ و مبارزه ترس و اندیشه نداشته باشیم.»
خاطرات شهید حسن آبشناسان🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_شهدایی ۲
🌸 بیاناتی بینظیر و تامل برانگیز از شهید حسن باقری با صدای دلنشین خودش...
#با_دقت_بشنو
#با_جدیت_منتشر_کن
#حرفقشنگ 🌷
دوستش میگفتـــــ :
توی مدتۍ ڪہ عراق بود
وقتی میخواست بہ ڪربلا بره
روی صورتش چفیہ میانداختـــــ
و میگفتـــــ :
اگر بہ نامحرم نگاه ڪنی؛راه شھادتـــــ بستہ میشہ...
#شھیدهادیذوالفقاری🌷
َاَللٰهُمَ ؏َجَّل لِوَلیِک اَلفَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راهے جز این براے ما نیست....!