من اعتقاد داشتم که هیچچیز، هیچوقت قرار نیست به دست نیاد؛ و این تفکر همیشه نجاتم میداد.
چیزی جز نفرت وجود نداشت؛ چون بعد مدت ها فهمیده بودم اگر اون هیچ وقت زندگی نمیکرد، نیازی نبود من برای یه عمر طولانی به خاطر رفتارای چندشش اذیت بشم.
بار سنگین گذشته بود که آدما رو خسته کرد؛ وگرنه قبلا که گذشتهای وجود نداشت، شاد بودیم.
چرا من و تو به قدری کوریم که نمیبینیم تنها کسایی که داریم بهشون آسیب میزنیم خودمونیم؟
احتمالا تا اخر عمرت هم نفهمی؛ کلماتی که با بیفکری بیان میشن میتونن چه اتفاقات بزرگی رو رقم بزنن.