؛
ما که خود را به یَمِ عشق تو انداختهایم
دل به یک تارِ نخِ پرچم تو باختهایم
روزها چای زغالی تو را لب زدهایم
سرِ شب کوچهای از سینهزنی ساختهایم
دم به دم هر دممان "فاطمه یا فاطمه" است
عمر را در طلب عشق تو پرداختهایم
بُلبُلان در هوس عیش مداماند ولی
ما در این روضه ، عزادار چونان فاختهایم
مادری گفت که عُشّاق! بیایید به کار
سوی این قافله با شور و شَرَر تاختهایم
باز توفیق شد و خادمِ این خیمه شدیم
لطف زهراست که این خیمه برافراختهایم :)
[ عرشیارزاق ]
- رادیوماھِحرم .
[ پدری که فرزندش را ندید . ] ــــــــــــــــــــ ـ ـ ـ کاری از بروبچِ پشتصحنهی رادیوماھِحرم
؛
روایت دختری که پدر قهرمانش را جز در
قاب عکس و خاطرات دیگران نخواهد دید .
[ امروز فرزند شهید انواری متولد شد 🤍 ]