eitaa logo
رادیو اسرار🎤📻
449 دنبال‌کننده
126 عکس
36 ویدیو
8 فایل
سلام به همگی قراره اینجا پادکستها، رمان،معرفی کتاب و داستان های جذابی براتون باشتراک بذاریم👀 🔎زیر مجموعه اسرار رسانه ما رو به دوستانت معرفی کن🥰 در ایتا با ذکر آدرس یا فوروارد لطفا 🎈راه ارتباطی با ما: @MRZ_135
مشاهده در ایتا
دانلود
18.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیاییم شادی های واقعی را برای خودمان خلق کنیم @Radio_asrar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تطهیربا جاری قرآن|استاد صفائی حائری🌿.mp3
1.84M
باید خودت را زياد كنى، بايد سينه‌ات را گسترده كنى. آن‌وقت غم‌هاى بزرگ در اين سينه‌ى بزرگتر از هستى و عظيم‌تر از دريا هيچ طوفانى🌪 نمى‌آورند و هيچ بحرانى نمى‌زايند.🤍 گوینده : آفتاب روشنگر 🌅 📚معرفی کتاب : تطهیر با جاری قرآن جلد دوم | ص ۸۰ نویسنده : استاد صفائی حائری 🌱 @Radio_asrar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
430.5K
از کنار کعبه آن ماه دل آرا می رسد. محض دیدارش، چه بی صبرانه عیسی می رسد 🌙🕋💫 پس بگو«لبیک یا مهدی» ..... گوینده: نارسیس @Radio_Asrar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان حضرت نوح و سفال.mp3
2.38M
داستان: حضرت نوح و کوزه های سفالی🏺⚱ با رادیو اسرار همراه شوید. @Radio_Asrar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز میخوایم یه شعر نو که سروده ی یکی از دوستان عزیزمون هست رو بشنویم 😉🌱👇
شبی که ایستگاه قطار بارانی بود|کیهان🌿.mp3
2.23M
اے بــاران عزیـــز از حالــــت بگــو، در آن لحظـــاتـــــ آن نیــــ🌱ـــمه شب در ایستــــگــاه قطـــ🤍ـــار گوینــده:کیهـــ🌿ـان @Radio_asrar
🌱ای ابر نقره فام من اینجایَم تا تورا بشنوم پس بگو! چرا؟چرا؟چرا؟ چرا اشک میریزی...؟ و باگریستنت صورت دیگری را نمناک میکنی؟ ای باران! تو چرا؟ تو چرا عزم کرده ای تا اشک های ابر باشی...؟ ای باران عزیز از حالت بگو،در آن لحظات آن نیمه شب در ایستگاه قطار همان موقع که قطار ایستاده بود... ایستاده بود برای نماز بامداد ای قطره ی نَمسار من! ای اشک ابر! وصف احوالت را بگو در آن دم، که چگونه بود...؟ از شور و شعف قلبت بگو! ای مهربانْ باران:) از آدم هایی که با عجله و بی توجه به تو از کنارت گذر کردند بگو! از دختری که سر به سوی عرش بلند کرد تا تو آرام گونه هایش را نوازش کنی... و با تبسمی عمیق ستاره های تابان خدا را به تماشا نشست و عظمت نورشان را نگریست نوری که از اوست... آن جان آفرین! که نور آفاق از اوست کیهان از اوست که نور دلها از اوست... ای باران من! بگو ازاو... بگو! آنچه را نگفتم... _شبی که ایستگاه قطار بارانی بود|کیـهـ🌿ـان @Radio_asrar