مرسیی 💗

اگه فردا تعطیل شد من دیگه میخوابم حوصله کلاس مجازی هم ندارم

روز بیستم:منو نزنید ولی من حتی زیاد سلبریتی موردعلاقه که فنش باشم هم ندارم 😂😂😂

تنها خبری که میتونست خوشحالم کنه این بود که فردا حضوریه

ببخشید چون خیلی کم تو ناشناسم پیام میاد دیر دیدم شرمنده ولی آره متاسفانه خبرش رو شنیدم و واقعااااااااااا این دردناکه

خیلی موقع ها مهم نیست که چقدر دورت شلوغه مهم اینه که حتی تو اونجا هم حس تنهایی میکنی

مرور امتحان فارسی❌ رقصیدن✅

تو مدرسه از بدن درد داشتم میمردم اومدم خونه 2 کیلومتر فقط دویدم الان قابلیت راه رفتنم هم احساس میکنم دارم از دست میدم 😂😂

وارد دسامبر شدیم، سه روز برای sweater گرفتن فرصته.

ولی من کاش بعضی موقع ها یسری حرفارو نمیزدم جلوی پرحرفیم رو میگرفتم کاش اونموقع لال میشدم

روز بیست و یکم:راستش بنظرم یه حسی هست که آدم اگه تجربش کنه براش با همه حس ها فرق میکنه و حس غریبی داخلش داره انگار که وارد یه دنیا دیگه شده با قوانین دیگه آدم های دیگه احساسات دیگه و بخاطر همین حس غریب بودن میده ولی کم کم آشنا میشی با اون قوانین جدید آدم های جدید احساسات جدید این حس بنظر من همیشه قرار نیست خوشایند باشه شاید میتونه ترس باشه اظطراب باشه یا صرفا همون چیزی نباشه که تو فیلما نشون میدن شاید یه حسیه که حاضری بخاطرش تموم دنیا رو کنار بزاری فقط برای یک نفر، اونم بی اهمیت از همه چیز امیدوارم آدمی بیاد تو زندگیتون که بتونید عشق رو باهاش تجربه کنید و باهاش زندگی کنید زندگی رو، عشقی که بهتون حس آزادی بده نه زندان حس امنیت بده نه ترس بهتون آرامش بده نه اظطراب از نظر من عشقی که توش فقط فقط سردرگمی ترس و استرس هست اون عشق نیست اون چیز دیگه ای شاید کسی اصلا من رو درک نکنه و قبولم نداشته باشه ولی اینم نظر من بود خب

از تمام وجودم به کمک نیاز دارم و فقط دلم میخواد بگم کمک یکی بیاد منو از این باتلاق بکشه بیرون