eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
6.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
209 ویدیو
51 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔لطفا مواردی از باب کرامت امام موسی کاظم در رابطه با باب الحوائج بودن بصورت مصداقی بیان فرمائید ❗️❗️ 💠💠 👌امام کاظم علیه السلام با لقب باب الحوائج شناخته می شوند ، چرا که ایشان چه در هنگام حیات و چه پس از ممات ، همواره دستگیری می کردند از نیازمندان و حاجتمندان که ذیلا به مواردی اشاره می شود ؛ 1⃣عيسى بن محمّد گوید ؛ « يك سال در جوانيه (محلى است نزديك مدينه) خربزه و خيار و كدو كاشته بودم كنار چاهى بنام ام عظام. همين كه نزديك برداشت محصول شد و زراعت آماده گرديد ملخ آمد تمام زراعت را از بين برد. صد و بيست دينار و بهاى دو شتر را خرج آن زراعت كرده بودم. يك روز ناراحت نشسته بودم كه موسى بن جعفر عليه السّلام آمد سلام كرده فرمود ؛ « حالت چطور است؟ گفتم: مثل آدمهاى مردنى هستم ملخ تمام زراعتم را خورد. فرمود: چقدر زيان ديده ‏اى؟ عرض كردم: صد و بيست دينار باضافه بهاى دو شتر. فرمود: عرفه! به ابو الغيث صد و پنجاه دينار و دو شتر بده سى دينار اضافه از مخارجى كه كرده. عرض كردم: اگر دعائى بفرمائيد خداوند بركت عنايت كند، داخل مزرعه شد و دعا كرد و از پيغمبر اكرم نقل كرد كه فرموده است هنگام گرفتار شدن بمصائب و ناراحتى‏ ها شكيبا باشيد و اندوه و جزع نداشته باشيد آن دو شتر را بكار بستم و زراعت را آب دادم خداوند چنان بركت داد و زراعت نمو كرد كه محصول آن را ده هزار (درهم) فروختم » 📚کشف الغمه ج 2 ص 217 2⃣پسر بطائنى از پدرش نقل كرد كه گفت ؛ « وارد مدينه شدم سخت مريض بودم بطورى كه هر كس مى‏ آمد نميشناختم به علت تب شديدى كه داشتم حواس خود را از دست داده بودم اسحاق بن عمار گفت سه روز در مدينه ماندم يقين داشتم كه تو ميميرى خواستم در نماز و دفنت شركت كنم ولى بعد از رفتن او من بهوش آمدم به دوستانم گفتم كيسه پولم را بگشائيد و صد دينار بيرون آوريد بين دوستان تقسيم كنيد حضرت موسى بن جعفر برايم ظرف آبى فرستاد. آورنده ظرف گفت حضرت موسى بن جعفر فرموده اين آب شفاى تو است ان شاء اللَّه بياشام همين كه آب را آشاميدم حالم خوب شد و آن ناراحتى معده كه داشتم برطرف گرديد » 📚دلائل الامامه ص 334 3⃣سليمان بن عبد اللَّه گوید ؛ « در خدمت موسى بن جعفر نشسته بودم كه زنى را آوردند صورتش به پشت برگشته بود امام فرمود ؛ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ م بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ » و صورتش را بحالت اول برگرداند فرمود: مبادا چنين كارى را دو مرتبه بكنى. عرض كردند: آقا مگر چه كرده؟ فرمود: بايد خودش بگويد. از خودش پرسيدند گفت: من ، هوویی داشتم مشغول نماز بودم خيال كردم شوهرم با او است صورت برگرداندم تا آنها را تماشا كنم ديدم آن زن تنها نشسته شوهرم آنجا نيست صورتم به مان حالت ماند.» 📚تفسیر عیاشی ج 2 ص 205 4⃣عثمان بن عيسى گوید ؛ «به حضرت موسى بن جعفر عرضذكردم حسن بن محمّد برادرش پدرى دارد كه بچه برايش متولد مى‏ شود ميميرد دعا بفرمائيد بچه ‏اش بماند. فرمود حاجتش برآورده شد. براى او دو پسر متولد و زنده ماند » 📚قرب الاسناد ص 305 5⃣عثمان بن عيسى گوید ؛ « در مدينه خدمت امام کاظم علیه السلام رسيدم فرمود: كجا خانه گرفته ‏اى؟ گفتم: با رفيقم در خانه فلان كس مى‏ نشينيم، فرمود: فورى برويد لباسهاى خود را برداريد هم اكنون . گفت من با عجله رفتم لباسهايم را برداشته بيرون آوردم همين كه از خانه خارج شديم خانه فرو ريخت و خراب شد » 📚اثباه الهداه ج4 ص 254 6⃣حماد بن عيسى گوید ؛ « خدمت حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام رسيدم در بصره، عرض كردم: آقا فدايت شوم از خدا بخواه بمن منزلى و همسرى و فرزند و خدمتكار عنايت كند و هر سال موفق بزيارت خانه خدا شوم امام عليه السّلام دست خود را بلند نموده گفت:«اللهم صل على محمّد و آل محمّد» خدايا حماد بن عيسى را منزل و همسر و فرزند و خادمى با پنجاه سال حج خانه خود روزى فرما ، همان شد که امام دعا کرده بود » 📚اثباه الهداه ج 4 ص 252 7⃣على بن مغيره گوید ؛ « حضرت موسى بن جعفر بر زنى گذشت در منى كه گريه ميكرد بچه‏ هايش نيز اشك ميريختند اطراف گاو مرده ‏اى ايستاده بودند، نزديك شده فرمود: بنده ‏ى خدا چرا گريه ميكنى؟ عرض كرد: چند بچه يتيم دارم كه گذران ما از شير همين گاو بود اكنون مرده است من و بچه ‏هايم بيچاره‏ شده ‏ايم. فرمود: ميل دارى گاو را برايت زنده كنم. گفت: آرى. امام بگوشه ‏اى رفت دو ركعت نماز خواند و دستهاى خود را بلند نمود دعا كرد، بعد از جاى حركت نمود كنار گاو ايستاد و با پا او را تكان داد از جاى حركت كرده ايستاد و همين كه چشم آن زن به گاوش افتاد كه زنده شد فرياد زد: بخداى كعبه عيسى بن مريم است اين شخص. امام در ميان جمعيت داخل شده رفت‏ » 📚بحار الانوار ج 48 ص 55 🔸ادامه 👇