🔸#ادامه 👇
👌حاكم راهب را احضار نموده به او گفت: چون اعدام در نظر ما گران و كار بسيار بدى است تو را نمىكشيم ولى از محيط ما بيرون برو! سلمان و دوستش در اين موقع راهب را ملاقات كردند، وعده ملاقات در" دير موصل" گذاشته شد، پس از حركت راهب، سلمان چند روزى منتظر دوست با وفايش بود، تا آماده حركت گردد، او هم هم چنان سرگرم تهيه #مقدمات سفر بود ولى سلمان بالاخره طاقت نياورده تنها به راه افتاد.
❕در دير موصل سلمان بسيار عبادت مىكرد، راهب مذكور كه سرپرست اين دير بود او را از عبادت زياد بر حذر داشت مبادا از كار بيفتد، ولى سلمان پرسيد آيا عبادت فراوان فضيلتش بيشتر است يا كم عبادت كردن؟ در پاسخ گفت:
البته عبادت بيشتر اجر بيشتر دارد. عالم دير پس از مدتى به قصد بيت المقدس حركت كرد و سلمان را با خود به همراه برد در آنجا به سلمان دستور داد كه روزها در جلسه درس علماى #نصارى كه در آن مسجد منعقد مىشد حضور يابد و كسب دانش كند. روزى سلمان را محزون يافت، علت را جويا شد، سلمان در پاسخ گفت تمام خوبيها نصيب گذشتگان شده كه در خدمت پيامبران خدا بودهاند.
عالم دير به او بشارت داد كه در همين ايام در ميان ملت عرب پيامبرى ظهور خواهد كرد كه از تمام انبياء برتر است، عالم مزبور اضافه كرد من پير شدهام، خيال نمىكنم او را درك نمايم، ولى تو جوانى اميدوارم او را درك كنى ولى اين را نيز بدان كه اين پيامبر نشانه هايى دارد از جمله نشانه خاصى بر شانه او است، او صدقه نمىگيرد، اما هديه را قبول مىكند.
🔰در بازگشت آنها به سوى موصل در اثر جريان ناگوارى كه پيش آمد سلمان عالم دير را در بيابان گم كرد. دو مرد عرب از قبيله بنى كلب رسيدند، سلمان را اسير كرده و بر شتر سوار نموده به مدينه آوردند و او را به زنى از قبيله" جهينه" فروختند! سلمان و غلام ديگر آن زن به #نوبت روزها گله او را به چرا مى بردند، سلمان در اين مدت مبلغى پول جمع آورى كرد و انتظار بعثت پيامبر اسلام را مى كشيد.
❕در يكى از روزها كه مشغول چرانيدن گله بود رفيقش رسيد و گفت: خبر دارى امروز شخصى وارد مدينه شده و تصور مى كند پيامبر و فرستاده خدا است؟! سلمان به رفيقش گفت: تو اينجا باش تا من بازگردم، سلمان وارد شهر شد، در جلسه پيامبر حضور پيدا كرد اطراف پيامبر اسلام مىچرخيد و منتظر بود پيراهن پيامبر كنار برود و نشانه مخصوص را در شانه او مشاهده كند.
👌پيامبر متوجه خواسته او شد، لباس را كنار زد، سلمان نشانه مزبور يعنى اولين نشانه را يافت، سپس به بازار رفت، گوسفند و مقدارى نان خريد و خدمت پيامبر آورد، پيامبر فرمود چيست؟ سلمان پاسخ داد: #صدقه است، پيامبر فرمود: من به آنها احتياج ندارم به مسلمانان فقير ده تا مصرف كنند.
❕سلمان بار ديگر به بازار رفت مقدارى گوشت و نان خريد و خدمت رسول اكرم آورد، پيامبر پرسيد اين چيست؟ سلمان پاسخ داد هديه است، پيامبر فرمود:
بنشين. پيامبر و تمام حضار از آن هديه خوردند، مطلب بر سلمان آشكار گشت زيرا هر سه نشانه خود را يافته بود.
📚جامع البیان ج 1 ص 255 _ تفسیر نمونه ج 1 ص 285
🔸البته همین مضمون با تعابیر دیگری در #کیفیت اسلام آوردن سلمان رضی الله عنه در منابع روایی ما نقل شده است ؛
📚بحار الانوار ج 22 ص 355 باب 11 کیفیه اسلام سلمان رضی الله عنه
#پرسمان_اعتقادی
https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185
https://sapp.ir/poorseman
#شهادت_علی_اصغر_و_علم_غیب_امام_حسین_علیهما_السلام
🤔#پرسش
❔طبق اعتقاد شیعه امامان علم گذشته و آینده را دارند و حتی کتاب معتبر شیعه, کافی کلینی در این مورد یک باب باز کرده است باب اینکه ائمه علم گذشته و آینده را دارند، و هیچ چیز بر آنها مخفی نمی شود.
(باب ٤٨: باب أن الأئمه علیهم السلام یعلمون علم ما کان و ما یکون ، و أنه لا یخفی علیهم الشيء»
#منبع: اصول الکافی کتاب الحجة ۱/۱۸۸)
حال با توجه به اين ادعا و داستان كشته شدن على اصغر،
بايد امام حسين را اولين كودك كش تاريخ نام نهاد كه با علم به اينكه اين كودك كشته ميشود او را بالاى دست گرفته و مانند سيبل جلوى تير دشمنان قرار داده است.
قطعا چنين فردی نه ميتواند معصوم باشد و نه حتى يك انسان شرافتمند ❗️❗️
💠#پاسخ💠
1⃣به فرض که نقل فوق در مورد کیفیت شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام صحیح باشد ، در گذشته #مفصلا توضیح دادیم که امامان گرامی علیهم السلام علی رغم داشتن علم غیب ، مامور به استفاده از آن و ترتیب اثر دادن به آن نبودند ، بلکه مامور بودند که مطابق علم عادی خود با مردم رفتار کنند و جز در موارد محدودی آن هم به اذن الهی از علم #غیب استفاده نکند ، بنابراین نمی توان با مطرح کردن شبهه علم غیب به امام حسین علیه السلام اشکالی وارد کرد ، که چرا با این که از طریق غیبی می دانست که فرزندش کشته می شود بازهم فرزند را در مقابل دشمنان به روی دست گرفت ، زیرا امام علیه السلام مامور به استفاده از علم غیب نبوده است ، تفصیل مطلب را در ذیل بخوانید ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1360
2⃣اساسا جریان فوق در #کیفیت شهید شدن علی اصغر علیه السلام صحیح نمی باشد . آنچه در این زمینه صحیح است و مورد نقل کثیری از مورخین قرار گرفته است نقل ذیل است ؛
« هنگامى كه حسين عليه السلام، شهادت جوانان و محبوبانش را ديد، تصميم گرفت كه خود به ميدان برود و ندا داد: «آيا مدافعى هست كه از حرم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، دفاع کند؟ آيا يكتاپرستى هست كه در باره ما از خدا بترسد؟ آيا دادرسى هست كه به خاطر خدا، به داد ما برسد؟ آيا يارى دهنده اى هست كه به خاطر خدا، ما را يارى دهد؟». پس صداى زنان، به ناله برخاست. امام عليه السلام، به جلوى درِ خيمه آمد و به زينب عليها السلام فرمود: «كودك خُردسالم را به من بده تا با او، خداحافظى كنم». او را گرفت و مى خواست او را ببوسد كه حَرمَلة بن كاهِل، #تيرى به سوى او انداخت كه در گلويش نشست و او را ذبح كرد.
❕امام عليه السلام به زينب عليها السلام فرمود: «او را بگير!». سپس، كف دستانش را زير خون [گلوى او] گرفت تا پُر شدند. خون را به سوى آسمان پاشيد و فرمود: «آنچه بر من وارد مىشود، برايم آسان است؛ چون بر خدا پوشيده نيست و در پيش ديد اوست». امام باقر عليه السلام [در باره آن خون] فرموده است: «از آن خون، يك قطره هم به زمين، باز نگشت».
📚الملهوف: ص 168، بحار الأنوار: ج 45 ص 46. الأخبار الطوال: ص 258، بغية الطلب في تاريخ حلب: ج 6 ص 2629، تاريخ الطبري: ج 5 ص 448 _ الإرشاد: ج 2 ص 108، إعلام الورى: ج 1 ص 466، روضة الواعظين: ص 208 ؛ الكامل في التاريخ: ج 2 ص 570 ، مثير الأحزان: ص 70. البداية والنهاية: ج 8 ص 186. الاحتجاج: ج 2 ص 101 ح 168، بحار الأنوار: ج 45 ص 49. مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي: ج 2 ص 32، الفتوح: ج 5 ص 115 ، تاريخ اليعقوبي: ج 2 ص 245. الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة): ج 1 ص 470، سير أعلام النبلاء: ج 3 ص 302 و ...
3⃣معاند شبهه خود را بر جریانی #پایه_گذاری کرده است که قطعی نیست و نقل قطعی خلاف آن است ، اگر چه ، چنانچه نقل مورد استناد معاند هم صحیح باشد ، چنان که گفتیم ، اشکالی بر امام حسین علیه السلام وارد نیست ، و به دست بلند کردن کودک توسط امام علیه السلام در برابر دشمنان #فلسفه روشنی داشته که در گذشته پیرامون آن بحث کرده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2093
#پرسمان_اعتقادی
Poorseman.ir
@Rahnamye_Behesht.