#دنیای_رنگارنگ 🎨
✅️ حرفِ حساب👌
هیچکس ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪﺍﯼ،
ﺩﺭ ﭼﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﯼ ﻭ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺑﯿﺎﯾﺪ.
هیچکس ﺭﺍ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﺵ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﯾﺎ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﮑﻨﯿﻢ..
ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ی ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ.
ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺪﯾﺮ، ﻣﻬﻨﺪﺱ یا ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ، ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﮔﺮ، ﺭﻓﺘﮕﺮ، ﻣﺴﺘﺨﺪﻡ ﻫﻢ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ.
ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺮﺗﺮ ﻧﺒﯿﻨﯿﻢ، ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ، ﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﺯ گِل ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ، ﭘﺲ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺏِ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢ.
ﺻﻮﺭﺕِ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮ،
ﭘﻮﺳﺖِ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﺮﻭﮎ،
ﺍﻧﺪﺍﻡِ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻤﯿﺪﻩ،
و ﻣﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ خواهد ریخت..
ﺗﻨﻬﺎ ﻗﻠﺐِ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ...👌
🖤🦋
@Rangarang62
9.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دنیای_رنگارنگ 🎨
قابل توجه مهربون ها 🥰
🖤🦋
@Rangarang62
#دنیای_رنگارنگ 🎨
✅️ پیشنهاد ویژه👌
💎 پدرم هرگز ما را نزَد و همواره تنبيهات خلّاقهای در کف داشت.
مثلاً اگر فحش بد می داديم،
باید میرفتیم و دهانمان را سه بار زير شيرِ آشپزخانه می شستيم
و اگر فحشِ خوب میدادیم، یک بار.
من روزهای پُر فحشِ کودکیام را یادم است که هر چند دقیقه یک بار بالای روشویی مستراح ایستادهام و دارم آب میگردانم توی دهانم.
همزمان ، نبردهای مرگباری را هم یادم است که بین خواهران و برادرانم به راه میافتاد و میادینی که کم از رینگ خونین نداشت.
تنبیه پدرم در این مورد ، بستنِ طرفینِ دعوا به همدیگر بود.
البته سفت نمی بست ؛ اما شل هم نمیبست.
طنابِ زردی داشت كه از بالای كمد
می آورد و دو طرفِ متنفّر از هم را
به هم می بست.
زجرِ این تنبیه به این صورت است که شما حالاتی از آزارِ روانی تدریجی و مدام را تجربه میکنید ، چون طنابپیچ شدهاید دقيقا به كسی كه چند ثانيه پيش با او كتككاری كردهايد.
یک بار هم که در خانه فوتبال بازی میکردم و پنجره را با ضربهای كاتدار، خاکشیر کردم، پدرم چیزی نگفت. نگاهش کردم که آرام و با طمأنینه قندشکن را از داخل کابینت آشپزخانه برمیدارد و میرود به اتاق.
داخل پذیرایی ایستادم و چند دقیقه بعد صدای ضربههایی را شنیدم که از اتاق میآمد.
آهسته سمتِ اتاق رفتم و پدرم را دیدم که مشغول شکستنِ قلّکم است. اسکناسهای قلّکی را که یک سال برای جمع آوری پولهایش دندان روی جگر گذاشته بودم، میشمرد.
وقتی آنها را گرفته بود و دسته میکرد، پوزخند به لب داشت.
فردا هم شیشهبُر آورد و همان پولها را هزینه ی ساخت و ساز شیشه ی پنجره کرد.
تنبیه والدینِ دیگر در چنین مواردی، سیلی و چَکهای افسری بود ، اما پدرم در مقابل این سنّت ایستاد و دست به ابداعات بدیع زد.
خاطرم هست در ایّامِ سیزده یا چهارده سالگی یک باری که کیفِ پولش را گذاشته بود روی طاقچه، دستم لغزید و دویست تومانی کش رفتم ، اما فردای آن روز در کمالِ ناباوری دیدم که برخی وسائلِ کیف مدرسهام نیست !
پدرم در اقدامی مشابه، از غفلتم استفاده کرده بود و دقیقا مثلِ خودم به اموالم دستبُرد زده بود.
البته تمام اينها به خاطر هيبتی بود كه در آن سالها از «بزرگ تر» در ذهن مان میساختند و به خاطر احترامی كه ناخواسته در چشممان داشتند . . .
در عوض، ديروز وقتی به بچهام گوشزد كردم نبايد دوستانِ مدرسهاش را به القاب «عوضی " و "خل و چل " بخواند،
چیزی نگفت.
سرش توی تَبلِت بود و مشغول بازیهای خونبار.
با لحنِ محکمتری گفتم: «هیچ خوشم نمیاد پسرم از این حرف ها بزنه!»
اما دیدم همان القاب را دارد حواله میدهد به یکی از شخصیتهای بازی . . .
باخته بود و از دستِ آدمکشهای رایانه دمغ بود.
رفتم بالای سرش ایستادم و گفتم: «اگه یه بار دیگه حرف زشت بزنی، باید بری دهنت رو آب بکشی!»
سرش را از روی تبلت بلند کرد و با تعجب گفت: «هان؟!»
نگاهم میکرد . ..
حرفم را دوباره تکرار کردم و دیدمش که تبلت را رها کرده روی مبل ، با دست روی پاهایش میزد و بلند بلند قهقهه میزد . . .
در نفس نفس زدنهای بین خندههایش گفت: «یعنی این حرفت صد تا لایک داشت بابا!»
#خانواده
#پیشنهاد_ویژه
🖤🦋
@Rangarang62
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دنیای_رنگارنگ 🎨
✅️ خدای خوبِ من♥️
حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ تَوَكَّلْت
خداوند مرا كافى است، تنها بر او توكّل كردهام.
#خدا
🖤🦋
@Rangarang62
#دنیای_رنگارنگ 🎨
✅️ متنِ زیبا👌
زنانِ زيبا شبيه پرنسس های
ديزنى لند و باربى نيستند!!!
آنها شبيه واقعيتند ...
شبيه زنى كه گاهى دست هاى خيسش را
با دامنش پاك ميكند
و اشك هايش را با سرِ آستينش...
نه چشمانِ آبى دارند
نه ناخن هايشان هميشه لاك زده اند ؛
نگرانِ پاك شدنِ رُژلب هايشان هم نيستند . . .
زنان زيبا
زنانى هستند كه خود را باور دارند و
مى دانند كه اگر تصميم بگيرند
قادر به انجام هرکاری هستند . . .
در توانايى و عزمِ يك زن كه مسيرش را بدونِ تسليم شدن در برابرِ موانع طى ميكند ، شكوه و زيبايى وجود دارد . . .🌿
#زن
#متنِ_زیبا
🖤🦋
@Rangarang62