#دنیای_رنگارنگ 🎨
ساعت ۸ به وقت امام هشتم🕗
🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️🕊
دست بر سینه و عرض ادب
تو بزن نقـاره زن اسیر آهنگ توام...
به امام رضابگوبدجوری دلتنگ توام...
♥️🦋
@Rangarang62
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دنیای_رنگارنگ 🎨
🔹انبيا ناز فروشند به گلزار بهشت
🔹اگر از دور به ايوان طلايت نگرند.
دلتنگِ حرمیم 😔❤️
صلوات خاص امام رضا(ع)تصویری
🌹تاخراسان راهی نیست...✋
🌹دست بر سینه و عرض ادب
🌷بسم الله الرحمن الرحیم
🌷اللّهُمَّ صَلِّ عَلى
🌷علِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
🌷الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
🌷و حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
🌷و مَنْ تَحْتَ الثَّرى
🌷الصِّدّیقِ الشَّهیدِ
🌷صلاةً کَثیرَةً تامَّةً
🌷زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
🌷کاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک...
🌹تو بزن نقـاره زن اسیر آهنگ توام...
🌹به امام رضابگوبدجوری دلتنگ توام...
🌹خوشبختی یعنی تو زندگیت امام رو رضا داری.
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا غریب الغربا
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا معین الضعفا
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا علی بن موسی الرضا
#یا_امام_رضا
♥️🦋
@Rangarang62
12.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دنیای_رنگارنگ 🎨
✅️ یادها و خاطرهها ؛
تیتراژ و موسیقی خاطره انگیز کارتون آن شرلی😍
موسیقی اصلی تیتراژ ابتدایی این سریال انیمه را کورودو موری آهنگساز ژاپنی ساخته است.
ولی برای پخش در ایران از قطعهٔ بی کلام نجوای بی پروا اثر ریچارد کلایدرمن و جیمز لست و با دکلمهٔ
" نصرالله مدقالچی " استفاده شد.
اثرِ نجوای بی پروا ، در آغاز به صورت باکلام با خوانندگی و آهنگسازی جرج مایکل ساخته و پخش شد.
🍁🍂🍁🍂🍁
ارسالیِ عضوِ عزیزِ کانال 🙏
#آنه_شرلی
♥️🦋
@Rangarang62
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رمانِ انتظار ِ عشق ♥️
#دنیای_رنگارنگ 🎨
✅️ رمانِ انتظارِ عشق💗
✅️ قسمت19
یادم رفت نگاه کنم تاریخش واسه کی هست
رفتم کارت رو برداشتم بازش کردم تاریخش واسه دو روز دیگه اس با ساعت زنگ نماز گوشیم بیدار شدم،نمازمو خوندم، یه کم دعا خوندم و خوابیدم.
چشممو که باز کردم دیدم یه عروسک خوشگل کنارم خوابیده یه کاغذم زیرش بود
نوشته بود« دیشب یادم رفت اینم بهت بدم، خواستم بیدارت کنم حیف دلم نیومد.»
واییی که تو چقدر خوبی داداشی
بلند شدم رفتم تو اتاق حامد دیدم حامد نیست
- مامان؟.... مامان؟
انگار هیچکس خونه نیست.
صبحانهمو خوردم، لباسمو پوشیدم و رفتم سمت بهشت زهرا...
هوا بوی عید میداد
خیابونا شلوغ بودند
حتی صف غسالخونه هم شلوغ بود
خیلی ها امسال عیدشون بوی غم میده..
بچه هایی رو تو خیابونا میدیدم که هیچ وقت، هیچ سال، عیدی نداشتند.
زهرا خانم: هانیه؟ هانیه؟
- جانم
زهرا خانم: حواست کجاست ؟
دوساعته دارم صدات میزنم.
- ببخشید
زهرا خانم : شیر آب و باز کن.
- چشم ( یه دفعه چشمم به یه دختر بچه افتاد، وااییی خدای من تو چه اتفاقی برات افتاده ....
تمام تنش کبود بود. زهرا خانم با دیدن چهره ام گفت: یکی از فامیلاشون بهش تجاوز کرده بود بعدش هم کشتش بعد انداختش داخل جنگل(پاهام سست شد،نشستم روی زمین)
- آخه آدم چقدر میتونه کثیف باشه که همچین کاری و با این طفل معصوم انجام بده...
اینقدر حالم بد بود که نصفه کاره از غسالخونه زدم بیرون... داخل محوطه چشمم به یه قاب عکس افتاد، همون دختر بود.
یکی مثل دیونهها یه گوشه نشسته بود و به عکس دختر بچه زل میزد، فهمیدم باید مادرش باشه ... اطرافیانم همه درحال گریه کردن بودن و به سر و صورتشون میزدند.
آخ که چقدر دردناکه دیدن همچین صحنه هایی گوشیم زنگ خورد.
ناشناس بود
- بله سلام کجایی؟
- حامد تویی؟
حامد: نه پسر همسایه ام بیکار بودم گفتم حالت و بپرسم.
- دیوونه...
حامد: کجایی؟
- اومدم بهشت زهرا.
حامد: هیچی از این به بعد داری با مرده ها میپری پس.
- کاری داشتی؟
حامد: میخواستم بریم یه دور بزنیم
- الان میام.
حامد: یه موقع مزاحمت نباشم؟
- پسرهی خل ،دارم میام.
حامد: پس بیا کتابخونه نزدیک خونه
- باشه.
♥️🦋
@Rangarang62