#داستان
🔹ثروتمندی از پنجره اتاقش به بیرون نگاه کرد و مردی را دید که در سطل زبالهاش دنبال چیزی میگردد. گفت، خداروشکر #فقیر نیستم.
مرد فقیر اطرافش را نگاه کرد و دیوانهای با رفتار جنونآمیز در خیابان دید و گفت، خداروشکر #دیوانه نیستم.
آن دیوانه در خیابان آمبولانسی دید که بیماری را حمل میکرد گفت، خداروشکر #بیمار نیستم.
مریضی در بیمارستان دید که جنازهای را به سرد خانه میبرند. گفت، خداروشکر #زندهام.
فقط یک مرده نمیتواند از خدا #تشکر کند.
🔸چرا همین الان از خدا تشکر نمیکنیم که روز و شبی دیگر به ما #فرصت زندگی داده است⁉️
✔️ بیایید برای همه چیز فروتن و سپاس گزار باشیم.
🍃🌺 لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزيدَنَكُم
️Join👇
🆔 @Rangiinkaman
🌸🍃🌷🍁🌷🍃🌸
ڪاش از صبح
ڪھ بیدار میشدیم؛
دائما در نظر داشٺیم
ڪھ ٺحٺ نظریم..!
| علامھطباطبایے
#تلنگر 🧐
Join👇
🆔 @Rangiinkaman
🌷🌷🌷
✍حکیمی؛ از شخصی پرسيد؛ روزها و شب هايت چگونه می گذرد⁉️
شخص با ناراحتی جواب داد، چه بگويم امروز از شدت فقر و گرسنگی، مجبور شدم کوزهٔ سفالی که يادگار سيصد سالهٔ اجدادم بود را بفروشم و برای خود نانی تهيه کنم.
حکيم گفت؛ خداوند متعال روزی تو را ،«سيصد سال پيش» کنار گذاشته، و تو اينگونه ناشکری و ناسپاسی میکنی‼️
#شکر_نعمت #توکل
Join👇
🆔 @Rangiinkaman
مدح امیرالمؤمنین علی علیم و علی عالم و علی اعلم، معماریان.mp3
3.07M
💐 مدح #امیرالمؤمنین علیه السلام
#علی علیم و #علی عالم و #علی اعلم ...
#مرتضی_معماریان
#یا_علی
Join👇
🆔 @Rangiinkaman
🌸🍃🌷🍁🌷🍃🌸
💢 معامله با #خدا یا چشم مردم🤔
🔰شخصی مسجدی ساخت. بهلول از او پرسید :
مسجد را برای رضای خدا ساختی یا اینکه بین مردم شناخته شوی؟
شخص پاسخ داد :
معلوم است برای رضای خداوند!
بهلول خواست اخلاص شخص را بیازماید.
در نیمه های شب بهلول رفت و روی دیوار مسجد نوشت این مسجد را بهلول ساخته است
صبح که مردم برای ادای نماز به مسجد آمدند نوشته روی دیوار را میخواندند و میگفتن خدا خیرش بدهد
آن شخص طاقت نیاورد و فریاد سر داد ایهاالناس بهلول دروغ میگوید ‼️
این مسجد را من ساختم 😌
من از مال خود خرج کردم و شما او را دعای خیر میکنید!
بهلول خندید و پاسخ داد
معامله تو با #خلق بوده نه با خالق!
#داستان #پندانه #تفکر
Join👇
🆔 @Rangiinkaman
✨﷽✨
✅داستان کوتاه
✍در قدیم دزد سر گردنه هم #معرفت داشت!
🔹روزی دزدی در مجلسی پر ازدحام با زیرکی کیسه ی سکه مردی غافل را می دزدد. هنگامی که به خانه رسید کیسه را باز کرد دید در بالای سکه ها کاغذیست که بر آن نوشته است : خدایا به برکت این دعا سکه های مرا حفاظت بفرما اندکی اندیشه کرد سپس کیسه را به صاحبش باز گرداند!
دوستان دزدش او را سرزنش کردند که چرا این همه پول را از دست داد!؟ دزد کیسه در پاسخ گفت : صاحب کیسه باور داشت که دعا دارایی او را نگهبان است. او بر این دعا به خدا اعتقاد نموده است من دزد دارایی او بودم نه دزد دین او اگر کیسه او را پس نمیدادم، باورش بر خدا سست می شد. آن گاه من دزد باورهای او هم بودم واین دور از #انصاف است!
#داستان
Join👇
🆔 @Rangiinkaman