#داستان_آموزنده
روزی مردی در بیابان در حال گذر بود که ندایی را از عالم غیب شنید: « ای مردهرچه همین الان آرزو کنی، به تو داده میشود.»
مرد قدری تأمل کرد، به آسمان نگاه کرد و گفت: میخواهم کوهی روبرویم قرار گرفته، به طلا تبدیل شود. در کمتر از لحظه ای کوه به طلا تبدیل شد. ندا آمد: « آرزوی دیگرت چیست؟ مرد گفت: کور شود هرکه آرزو و دعای کوچک داشته باشد بلافاصله مرد کور شد!
نکته : وقتی منبع برآورده کردن آرزوهایت خداست، حتی خواستن کوهی از طلا نیز کوچک است. خدا بزرگ است، از خدای بزرگ چیزهای بزرگ بخواهید.
@rastegarane313
درهواپیماآرام می گیری
درحالی که نمی دانی خلبان آن کیست
چگونه درزندگیت آرام نمی گیری
درحالی که می دانی مدیر و مدبر آن خداست
به خدااعتمادکن
گر نداری دانش ترکیب رنگ ، بین گلها زشت یا زیبا مکن
خوب دیدن شرط انسان بودن است ، عیب را در این و آن پیدا مکن
مولانا
#جملات _ناب
@rastegarane313
شخصی تعریف می کرد در وضوخانه مسجد شاهد بودم که امام جماعت از دستشویی بیرون آمد و مستقیم وارد محراب مسجد شد و بدون وضو شروع کرد به اقامه نماز! از آن مسجد بیرون رفتم و جای دیگری نماز خواندم!
از آن به بعد به همه دوستان و آشنایان گفتم که در فلان مسجد نماز نخوانید. چون که امام جماعت آن آلزایمر گرفته و نماز بی وضو می خواند.
این رویداد گذشت تا یک زمان به علت بیماری؛ آمپولی تزریق کردم و هنگام نماز با خود گفتم یکبار دیگر محل تزریق را در دستشویی ببینم تا از طهارت لباس و بدن اطمینان داشته باشم.
وقتی از دستشویی بیرون آمدم و آماده نماز شدم ؛ با خودم گفتم شاید آن روز هم امام جماعت مسجد؛ مشابه من به قصد دیگری وارد دستشویی شده است.
رفتم از خود او سوال کردم. حرفم را تایید کرد و علتش را گفت. اما چه فایده من آبروی او را پیش افراد زیادی برده بودم.
رسول خدا صلی الله عليه و آله فرمودند: هر كس به مرد يا زن مؤمن بهتان زند يا درباره او چيزی بگويد كه از آن مبراست ، خداوند متعال در روز رستاخيز او را بر تلّی از آتش نگه دارد تا از حرف خود درباره آن فرد مومن برگردد
عيون الاخبار الرضا عليه السلام ، جلد ۲ ، صفحه ۳۳
# جملات_ ناب
@rastegarane313
🌹رستگاران 🌹
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار* * #نویسنده_غلامرضا_کافی
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_پنجم*.
مدرسه اش آخر کوچه روبروی خیابان بود .هیچ وقت نمی کردم به خاطر همین همه حرفهایش را به من می زد با خودم بیشتر از پدرش درد دل میکرد.
شبکه محمدعلی برگر جلو بچه ها چیزی نگفتم طبق معمول از غلام علی و فاطمه درباره درسشان ساعت کرد و کتابهای اینها را توی دستش گرفت و به بهانه سوال پرسیدن از اینها خودش هم سرکی به این کتابها میکشید.
دلش میخواست بچه ها مثل خودش عاشق کتاب خواندن باشند محمد علی فقط وقت هایی که در خانه نبود کتاب از دستش میافتاد.محل کارش هم بانک بود میگفت فرصتی پیدا کنم یک کتاب های میخونم یک نامه برای کسی مینویسم کلاً قلمش خوب بود.
بچه ها که پای تلویزیون دراز کشیده بودند خوابشان برد و من هم پا شدم تشک اینها را پهن کردم و همینطور که داشتم بچه ها را سر جاشون میخوابونم گفتم:
_معلم غلامعلی آقای آگاه، گفته فردا بری مدرسه !باهات کار داره!
_برای چی؟ چی کار کرده؟ مگه دعوا کرده؟!
_نه بابا ! حتما نقل درس هاش است .میخواد بگه بفرستین کلاس های خوب .این بچه درسش خوبه استعدادشو هم داره. خودت میدونی که غلامعلی چقدر درس خونه.
دلم نمیخواست بچه را دعوا کنه. به خاطر همین هم گذاشتم وقتی که خواب بود به پدرش گفتم. خلاصه گفتم:
_غلامعلی هیچ مشکلی نداره! من بچه درسش خوب هست تو دیگه نباید یه سر مدرسه بری؟ معلمش نگه بیا خودت نباید یه سر بزنی؟!
_باشه خانم! فردای مرخصی یک ساعته میگیرم میرم ببینم چی شده!
تمام روز نگران بودم .گرچه از زمانی که کوچک بود تا الان که دوم راهنمایی بود یادم نمیاد دعوا کرده باشه.
بچهها چقد زود قد کشیدند و غلامعلی که ۱۲ ، ۱۳ ساله شده .فاطمه هم حالا ده سال داشت و مدرسه ابتدایی بود و هر روز انتظار میکشیدم تا با غلامعلی از مدرسه برگردند و اوضاع مدرسه شان بگن.
به فاطمه و غلامعلی وقتی که از مدرسه میآمدند ،همران با حمید رضا و محسن که مدرسه ای نبودن غذا میدادم.بچه ها که از مدرسه میآمدند طاقت نداشتند صبر کنند غذا میخوردند و می رفتند دنبال درس و بازی .ولی من خودم منتظر می ماندم تا محمدعلی بیاد آن وقت غذا خوردم.
امروز آقا محمد علی که از سر کار برگشته سفره را پهن کردم و اصلا به روی خودم نیاوردم که قرار بود بره مدرسه غلامعلی.
#ادامه_دارد...
@rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊
🌓 #باز_شب_شده
❤️ #دلم_بهانه_می_گیرد
ما #گم شده ایم در کوچه پس کوچه های #زمان .
بر روی #چشم ما پرده ای از خاک کشیده اند، و گرنه شما را #مرگی نیست .
ما اسیران غربت #خاکیم ، ما را بیابید!
#پلاک زخمیتان را بر گردن #گمشدگان رملهای داغ #گناه بیندازید .
شاید #پیدا شویم!
شاید بوی #خون به #ناحق ریخته شما، ما را به سوی حق بکشاند .
شاید #فکه، نامی شود که رازهای مگو را به ما بیاموزد .
ما را #صدا کنید ، با گلوی #زخمی و لبهای #خشکیدهتان .
ما را به پادگان #دوکوهه بخوانید تا بیاموزیم عشق را ، زندگی را و مرگ را .
ای
🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹
من می گویم
🌴 شب #بهشتی تو #بخیر
تو بگو عاقبت شما
🌹 #ختم به #خیر و #شهادت
🌷 #شهید_عزیزم
🌷 #رفیق_تنهایی_هایم
#امشبم را به نام تو #متبرک می کنم
🌹 #شهید_والامقام
🌹 #رجبعلی_محمدی
🌗 #شبتون_شهدایی🌷
@rastegarane313
شعرانه
شعر هایم ای نگارا نذر چشمان تو باد
ای مسافر ای عزیزم جان به قربان تو باد
مشتاق نظرات ارزشمند ادبیتان هستم
🛑در صورت تمایل سروده های شما با اسم سراینده در کانال منتشر میشود
@mah_khaky
در صورت تمایل تبادل انجام می شود
https://eitaa.com/shaeranehayemahkhaky
"مثلآنشیشہکہدرهمهمہ؎بادشکست
ناگهانبازدلـمیادتـوافتاد،شکست..💔"
سلام صبحتون شهدایی
#شهید_محسن_حججی🌹 #صلوات 🌺🍃
@rastegarane313
📆 #روز_شمار_شهدایی
🔆امروز #سه_شنبه ۱۸ بهمن ماه ۱۴۰۱ برابر ۱۶ رجب المرجب
.📿 ذکر روز سه شنبه: یا ارحم الراحمین (صدمرتبه)
✅ ذکر روز سه شنبه موجب روا شدن حاجات میشود.
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
@rastegarane313
مالکیت آسمان را
به نام کسانی نوشته اند
که دل به زمین نبسته اند
درست همانند " شھدا...💔
#شهیدامیرسلیمانے
روزتون _متبرک_به نگاه شهدا🌸🦋
@rastegarane313