eitaa logo
🌹رستگاران 🌹
513 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
30 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی های ز درصورت تمایل تبادل انجام میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
18.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ارسالی از خانم محترم نساء گلشنی ۱۵ ساله از همدان
ارسالی از خانم محترم اکرم قبادی از کرمانشاه
سلام ، وقت بخیر جهت شرکت در مسابقه دلنوشته👇 🌺پدر ، یعنی حیدر 🌺مولا ، یعنی حیدر 🌺شیر ، یعنی حیدر 🌺فاتح خیبر ، یعنی حیدر 🌺ابو تراب ، یعنی حیدر 🌺وصی پیمبر ، یعنی حیدر 💐امیر المومنین ، یعنی حیدر 🌸ارسالی از خانم محترم نازنین رحیمی جابری 🌸
🌺🍂🌺🍃🌼🍃🌸🍃🌺🍂🌸 به فرمانده اش گفت: اگر رمز را اعلام کردي و تو آب نپريدم، من رو هول بده تو آب... فرمانده گفت اگه مطمئن نيستي، ميتوني برگردي... جواب داد : نه،پاي حرف امام ايستادم ... فقط مي ترسم دلم گير خواهر کوچولوم باشه.‌..😔 آخه تو يک حادثه اقوامم رو از دست دادم و الان هم خواهرم راسپردم به همسايه ها تا درعمليات شرکت کنم...😭 والفجر8... اروند رود وحشي... فرمانده تا داد زد (سلام الله علیها) غواص قصه ي ما اولين نفري بود که توی آب پريد، و اولين نفري بود که به شهادت رسيد...😭 یاد هزاران لاله در خون خفته،گرامی باد همانهایی که از همه چیزشان گذشتند...بی شک آرامش امروزمان را مدیون آنهائیم. ولی آیا ما و بخصوص مسؤلین نظام پای حرف امام و رهبری فرزانه انقلاب ایستاده ایم؟؟؟ 🌺🍃التماس دعا 🌺🍃شهدا التماس شفاعت @rastegarane313
9.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵 بدون شرح! ♦️نمی‌دانم بگویم متن زیباست، موسیقی زیبا است، تصاویر زیبا است یا صدای گوینده از همه زیباتر؟ اما همین را می دانم که در این دنیای پر از انرژی منفی و نفاق، همه در کنار هم وجود ما را صفا می دهند و به بهشت نزدیک می کنند! خودتان ببینید و قضاوت کنید. @rastegarane313
سلام شعر در باره ی روز پدر پدر یعنی تپش در قلب خانه پدر یعنی تسلط بر زمانه پدر یعنی فدای اهل خانه پدر یعنی غرور و مستی من پدر یعنی تمام هستی من پدر یعنی لطف خدا روی زمین ارسالی از خانم شبنم حیدری
از باب الجواد تا باب المراد_۲۰۲۳_۰۱_۳۱_۲۰_۰۰_۳۱_۷۰۱.mp3
6.29M
🔊 💐              از باب الجواد تا باب المراد حاج‌سید‌مجید‌ بنی فاطمه                      🌸 ایام ولادت و @rastegarane313
💚🍃پدرت شاه خراسان و خودت گنج مقامی پدرت حضرت خورشید و خودت گنج تمامی غنچه ای نیست که عطر نفست را نشناسد تو که ذکر صلواتی و درودی و سلامی 🍀🍃 میلاد ابن الرضا  آقا جواد الائمه علیهماالسلام  بر همه شیعیان جهان و اعضای محترم کانال مبارک باد
عشق یعنی در میان صدهزاران مثنوی. بوی یک تک بیت ناگه مست و مدهوشت کند..! @rastegarane313
سلام دلنوشته به پدر والامقام علی ع سلام به پدرهستی امیرالمومنین سرورکاعنات ماه عالم تاب میلادت مبارک ۱۵ بهمن مقارن با ۱۳ رجب تولد امام اول ماشیعیان گلباران علی راچه بنامم علی راچه بخوانم تی پدربوسه میزنم به دستان تاول زده ات ای سرسبد زندگی خانه ی روشنایی ای عشق سوزان ازلی سنگ صبور محمدی یک دنیاحرف نگفته دردوران ابتدایی نوشتیم ومعنایش راانوقت نفهمیدیم بابااب داد را اب دادی بی انکه بدانیم نان باسختی به دست ایاید وبس قدرت راندانستیم حال برمزارت فاتحه میفرستیم ارسالی از خانم محترم سکینه شعبانی
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * *. کنار شیر آبی که به حوض وصل بود نشسته بودم و ظرف‌ها را می شستم که زنگ در به صدا درآمد.سه دقیقه شد تا خودم را جمع و جور کردم و رفتم دم در. _سلام خانم جان! حالتون چطوره؟ زود بیا که مادرت پشت تلفنه‌. _دست شما درد نکنه چشم بگید ده دقیقه دیگه زنگ بزنه تا من چادرم را عوض کنم و بیام. مادرم که زنگ میزد کلی خوشحال می شدم.آدم توی شهر غریب که باشه دل به همین تلفن های هر چند روز یکبار خوش میکنه. منم که به مادرم خیلی وابسته بودم و صبح تا شب هم که سرگرمی نداشتم و باید منتظر می موندم تا حاجی از سرکار برگرده و یک نصفه روز تنها نباشم هر چند روز یک بار منو ببره شاهچراغ. یک سر هم به بازار وکیل. حالا خرید هم که نداشتم یک سر بازار میرفتیم. همیشه وقت هایی که تلفن با هم کار داشتم میرفتم اونجا.البته کسی هم که نبود تلفن بزنه جز مادرم که حالا این روزها بیشتر نگرانم بود. گفتم :خانم جان ببخشید مزاحم شما میشم! چیکار کنم مادرم نگرانه. خانم همسایه هم بنده خدا کلی تعارف میکرد و میگفت: _این حرفها چیه؟ منزل خودته !چرا تعارف می کنی؟ اصلا هر وقت دلت تنگ شد بیا خودت زنگ بزن .نمیخواد منتظر باشی مادرت خودش زنگ بزنه. _نه خانم جان. خونمون تلفن نداریم . مادرم بنده خدا باید بیاد بیرون زنگ بزنه _بنشین یه لیوان شربت بیارم بخور تا دوباره زنگ بزنه .چند وقته دیگه داری!!؟ _فکر کنم هفته های آخر باشه! _به سلامتی .انشالله به زودی از تنهایی در می‌آیی. تو ماشالا خوب سرحالی .غلط نکنم دوقلو داری .من سر این دختر خیلی کسل و بی حوصله بودم ولی توخوبی هزار ماشالا.. در همان ۵ دقیقه که نشستم تا مادرم زنگ بزنه کلی برام درد دل کرد. تلفن که به صدا درآمد مامان معصومه گوشی را برداشت و گفت: بیا خانم که مادرت هست. _سلام مادر جان حالت چطوره؟ الهی قربونت برم سرحالی؟ _آره مادر جان .نگران نباش شما کی میای شیراز؟! _مادرجون زنگ زدم نقل همین بابات میگه تو بیا اینجا که دیگه خیالم از هر دو طرف راحت باشه. این دخترا هم بچه هستن. میترسم کاری دست خودشون بدن .تو نگران آقا محمد علی نباش اون از پس کارهایش بر میاد .مثل بابات نیست که. اونجا راحت تری و آشناتر .جا هم بیشتر داریم. بگو آخر هفته بیار دت. _باشه مادر جون حالا ظهر که محمدعلی اومد بهش میگم تا ببینم چی میگه! _نه مادر دیگر راضیش کن تا پنجشنبه بیاردت .اینجا بیشتر میتونم بهت برسم اگر هم راضی نشد که دیگه خودم میام و این همدم رو هم با خودم میارم. خداحافظی کردم و اومدم .همش داشتم به این فکر می کردم که مامانم راست میگه. بنده خدا پدر و خواهر هام رو هم یه لقمه نون میخوان دیگه. من برم اونجا خیال مادرم راحته. درسته شیراز دکتراش خوبن ولی با خودم فکر می کردم که مگه مادرم این ۶ تا دختر و شیراز دنیا آورده ؟!من هم مثل اون چه فرقی داره ؟! ... @rastegarane313