eitaa logo
🌹رستگاران 🌹
513 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
30 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی های ز درصورت تمایل تبادل انجام میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🏴🥀🏴🕊🌹 ... بہ جامانده ها ... هنوز هم مےدهند اما بہ اهــل درد نه بے خیال ها فقط دم زدن از افتخار نیست ... باید زندگےمان ، حرفمان ، نگاهمان ، لقمه هایمان ، رفاقتمان هم بوی بگیرد ... شادی روح و 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
. 💢 خرداد ۱۳۴۵ تو چالوس بدنیا اومد.قبل رفتن به مدرسه قرائت قرآن و آموخت.۱۳ سالگی پدرش و از دست داد.کم حرف بود و متواضع.سال شصت پانزده سالگی رفت جبهه.هر وقت هم که برمی‌گشت یا دیدار خانواده شهدا بود یا در حال جمع آوری کمک برای جبهه. . 💢عاشق و دیوانه‌ی امام بود.به همه سفارش می‌کرد که امام هر حرفی می‌زند، نباید روی حرف امام حرفی زد.»۴ سال در واحد اطلاعات و عمليات لشکر ویژه ۲۵ کربلا در جبهه ها خدمت کرد.عملیات والفجر هشت که رسید به دوستانش گفت : دیگر برنمیگردم.روز اول عملیات تیر مستقیم به سرش خورد و بشهادت رسید.تو وصیت‌نامه ش نوشت : 📩 خانواده عزیزم شما خیلی دوست داشتید که من ازدواج کنم، آری من به آرزوی خود رسیده و با معشوق خود یعنی شهادت ازدواج نمودم و چون کلام خداوند سبحان بر من انسان ناچیز چنین بود اجابت کردم و به سوی معشوق خود پر کشیدم رفتم به آنجائی که می بایست می رفتم و رفتم پیش دیگر شهداء، راه حق اگر خداوند قبول فرماید . . 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
وقتی پیکر بی‌سر اَحد را آوردند همه اشک می ریختند ؛ امّا مادر احد نقل می‌پاشید و زینب وار دعا می‌کرد : خدایا ، این قربانی را قبول کن این شهیدِ حسین (ع) است... پ.ن: گفت با حق" قلیل ما بپذیر" عقل مبهوت؛ زین عبارتِ زینب است اللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذا الْقَلیل القُرْبانَ 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
💫حکایت های زیبا و آموزنده 💫 📚حکمت (داستان واقعی) چند روز پیش سفری با اسنپ داشتم. (بعنوان مسافر). آنروز خیلی بدشانسی آورده بودم و ناراحت بودم، آخه باطری و زاپاس ماشینم رو دزد برده بود. راننده حدودا ۴۰ سال داشت و آرامش عجیبی داشت و باعث شد باهاش حرف بزنم و از بدشانسیم بگم. هیچی نگفت و فقط گوش میکرد. صحبتم تموم که شد گفت یه قضیه‌ای رو برات تعریف میکنم مربوط به زمانی هست که دلار ۱۹ تومنی ۱۲ شده بود. گفتم بفرمایید. برام خیلی جالب بود و برای شما از زبان راننده می‌نویسم. یه مسافری بود هم سن و سال خودم ، حدودا ۴۰ساله. خیلی عصبانی بود. وقتی داخل ماشین نشست بدون اینکه جواب سلام منو بده گفت: چرا انقدر همکاراتون ......(یه فحشی داد) هستند. از شدت عصبانیت چشماش گشاد و قرمز شده بود. گفتم چطور شده، مسافر گفت: ۸ بار درخواست دادم و راننده‌ها گفتن یک دقیقه دیگر میرسند و بعد لغو کردند. من بهش گفتم حتما حکمتی داشته و خودتو ناراحت نکن. این جمله بیشتر عصبانیش کرد و گفت حکمت کیلو چنده و این چیزا چیه کردن تو مختون و با گوشیش تماس گرفت. مدام پشت گوشی دعوا میکرد و حرص می‌خورد.( بازاری بود و کلی ضرر کرده بود). حین صحبت با تلفن ایست قلبی کرد و من زدم بغل و کنار خیابون خوابوندمش و احیاش کردم. سن خطرناکی هست و معمولا همه تو این سن فوت میکنن. چون تا به بیمارستان یا اورژانس برسن طول میکشه. من سر پرستار بخش مغز و اعصاب بیمارستان ..... هستم و مسافر نمی‌دونست. خطر برطرف شد و بردمش بیمارستان کرایه هم که هیچی!!! دو هفته بعد برای تشکر با من تماس گرفت و خواست حضوری بیاد پیشم. من اونموقع شیفت بودم و بیمارستان بودم. تازه اونموقع فهمید که من سرپرستار بخشم. اومد و تشکر کرد و کرایه رو همراه یه کتاب کادو شده به من داد. گفتم دیدی حکمتی داشته. خدا خواسته اون ۸ همکار لغو کنن که سوار ماشین من بشی و نمیری. تو فکر رفت و لبخند زد. من اونموقع به شدت ۴ میلیون تومن پول لازم داشتم و هیچ کسی نبود به من قرض بده. رفتم خونه و کادو مسافر رو باز کردم. تو صفحه اول کتاب یک سکه تمام چسبونده بود! حکمت خدا دو طرفه بود. هم اون مسافر زنده موند و من هم سکه رو ۴میلیون و چهارصد هزار تومن فروختم و مشکلم حل شد. همیشه بدشانسی بد شانسی نیست. ما از آینده و حکمت خدا خبر نداریم. اینارو راننده برای من تعریف کرد و من دیگه بابت دزدی باطری و زاپاسم ناراحتیمو فراموش کردم. من هم به حکمت خدا فکر کردم!!! 📌📖 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
عفت و پاکدامنی.mp3
24.79M
عفت و پاکدامنی 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🍀 🍀 امروز برابر است با : 🗓 31 مردادماه 1403ه.ش 🗓 16 صفر 1446 ه.ق 🗓 21 آگوست 2024 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 ای زنده ، ای پاینده 🔸صفحه 361 🔸جزء 18 جهت سلامتی و و هدیه به روح 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
مَن عَبَدَ اللّه َ حَقَّ عِبادَتِهِ آتاهُ اللّه ُ فَوقَ أمانِيِّهِ و كِفايَتِهِ هر كه خدا را ، آن گونه كه سزاوار او است ، بندگى كند ، خداوند بيش از آرزوها و كفايتش به او عطا كند. 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🏴🌴🥀🌴🏴🌹 💐 نگذارید دشمنان اسلام توطئه کرده و بر شما چیره گردند و مواظب باشید در این راهی که قدم نهاده اید ، یک لحظه از امام غافل نشوید . فرمایشات امام را مو به مو انجام دهید و چون مردم کوفه نباشید که امام حسین (ع) را تنها گذاشتد ، امام را دعا کنید همیشه پشتیبان او باشید و یک لحظه از او غافل نشوید . 🌹 🕊 🌹 🌹 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 هشت روز مانده بود به اربعین ۱۳۹۳٫ شب ساعت یازده بود بود که مجید سراسیمه آمد خانه. گفت وسایلم را جمع کن که عازم کربلا هستم. گفتم: زودتر می گفتی که به چند تا از فامیل و آشنا خبر می دادیم. عجله داشت و رفقایش داخل ماشین منتظرش بودند. چه رفقایی و چه سفر اربعینی. تا برسند مرز مهران صدای آهنگ شان و بگو بخندشان بلند بود؛ گویا کارناوال شادی راه انداخته بودند. مجید اولین بار که رفت داخل حرم حضرت علی (ع)، کمی تغییر کرد و کم حرف شد. هر بار هم که می رفت حرم دیر بر می گشت آن هم با چشم های خون. رفقا مانده بودند که خود مجید است یا نقش جدید. پیاده روی که شروع شد، مجید غرق در خودش بود. نه می گفت و نه می خندید، پایش که رسید بین الحرمین، از درون شکست. دیگر دست خودش نبود. ذکر یا حسین یا حسین بود و اشک و ناله. وقتی می خواستند برگردند، به صمیمی ترین دوستش گفت: توی این چند روز از امام حسین خواستم که آدمم کند. اگر آدمم کند دیگر هیچ چیز نمی خواهم. او حرّی دیگر شده بود. فاصله بین توبه و شهادتش ۱۳ ماه بیشتر نبود. 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313