استقبال مردم شهید پرورشهرستان مهران از آلاله های ۸سال دفاع مقدس
⬅️ارسالی اراعضای محترم کانال
#کانال_مارا_به_اشتراک_بگذارید👇👇
@rastegarane313
نماهنگ بارون اشک.mp3
6.6M
بارون بارونه دلم جزیره مجنونه
دلم مثل شلمچه خونه
بگین کجان رفیقام...
🎙 #حاج_مهدی_سلحشور
#هفته_دفاع_مقدس
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
part-17.mp3
27.62M
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#کتاب_صوتی
#همه_سیزده_سالگی_ام
#خاطرات_اسارت
#مهدی_طحانیان
💐 قسمت #هفدهم💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊
#خاطرات_آزادگان
#زنان_آزاده
#قسمت_سوم
صدای گلولهها و خمپارهها را از مرز میشنیدیم. همان زمان در حسینیه پدرم ستاد پشتیبانی راه انداختیم و به رزمندگان خط مقدم کمک میکردیم. یکی از کارهایی که میکردیم شستن لباسهای خونی رزمندگان بود. چون از خون بدم میآمد، چشمهایم را میبستم و لباسها را دور از چشم مادرم در حمام میشستم. چند روزی که گذشت، خمپارههای دشمن به شهر ما هم رسید و مردم بستان مجبور به تخلیه شهر شدند. ما هم بهاجبار شهر را ترک کردیم و راهی سوسنگرد شدیم. خانواده همسرم اهل آنجا بودند. من با برادرم به سوسنگرد رفتم و قرار شد حبیب دنبالم بیاید.
جنگ خدیجه خانم و خانوادهاش را از این شهر به آن شهر آواره میکند. قبل از محاصره سوسنگرد، خانواده او راهی اهواز میشوند، اما نوعروس در انتظار تازهداماد خود میماند تا بیاید و به وعده خود عمل کند.
هفتم مهر بود که جنگ به سوسنگرد هم کشیده شد و شهر را محاصره کردند.
راوی :
#آزاده_سرافراز
#خدیجه_میرشکار
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313