🌹رستگاران 🌹
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار* * #نویسنده_غلامرضا_کافی
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_چهاردهم*
این بچه عقل خیلی بیشتر از سنش بود .هیکلی درشت داشت به خاطر همین با دانشجوها که میرفت تظاهرات فکر میکردند دانشجو هست.۱۳ سالش بیشتر نبود. همون اوایل که هنوز کسی چیزی از انقلاب نمی دانست و هر روز برگههایی میذاره توی پیراهنشون میره.با خودم میگفتم اگه اینا مال مدرسه شهر چرا دستش نمیگیره؟! اعلامیه هایی بودند که غلام امامی رفته پخش می کرده.
اوایل با ترس می رفت خیلی نمی گذاشت کسی بفهمد.بعدها که میدانست باباش هم بیشتر در جریان انقلاب است و توی مسجد هم که میره سخنرانی می کنن، دیگه پنهان نمی کرد چون میدونست که الان دیگه همه میدونن.
نزدیکای پیروزی انقلاب بود که یک بار تا سه روز خانه نیامد.دیگه نگران شه من بودم می دونستم شبا میدان نگهبانی و کشیک. رفتم چهارراه اصلاح نژاد از دور دیدمش. به روی خودم نیاوردم و برگشتم.وقتی رفتم توی کوچه دیدم میره در هر خونه رو میزنه و پارچه جمع میکنه. نمی دونستم برای چی میخواد این همه پارچه.
چیزی هم را ندادم که من اومدم دیدم تو نداشتی پارچه جمع می کردی. چون بالاخره می دونستم برای مسجد می خواد.
پدرم که انقلاب پیروز شد دیگه سر از پا نمی شناخت با خنده بهش میگفتم:
_دانلود پیروز شدی میری کفش بخریم یا نه؟
_چشم مادر جان دیروز رفتم یک کفش دیدم حالا امروز میرم میخرمش!
کارش همش نگهبانی و کشیک بود.تو چند تا مسجد پایگاههایی درست کرده بودند و مشغول فعالیت بودند. بابای غلامعلی روی درسش خیلی تاکید داشت و می گفت: حواست باشه از درسش باز نمونه.
منم زیاد بهش گوشزد می کردم که بابا نگران درسات هست ، دقت کن.میگفتم اول درس وقت را بخوان بعد برو مسجد.
_آنجا درسم رو هم میخونم. چقدر شور میزنی مامان! من که همش نمره هام رو بهت نشون میدم.
_آره میدونم ولی این روزا فصل امتحانات و باید بیشتر درس بخونی!
خرداد که تمام شدیا شاید اواخر خرداد بود .درست یادم نیست.یک روز یک برگه داد دستم.
_بفرمایین کار نامه به بابا هم نشون بده.
نگاه انداختم. نمره ها همه ۱۸ و ۱۹ بود. خیلی خوشحال شدم.
کارنامه را گذاشتم سر تلویزیون تا به باباش نشون بدم.
_غلام جان چه درسی بود که ۲۰ گرفته بودی؟
_زبان انگلیسی مادر.
فاطمه دخترم تا اینو شنید از داداشش خواست که بهش زبان یاد بده.
#ادامه_دارد...
@rastegarane313
هیئت.mp3
4.27M
اگه ابیعبدالله امضا بکنه شهید میشی
روایت هیئت به بیان
حاج حسین یکتا
"با حال مناسب بشنوید"
@rastegarane313
+خیلے دقت روی " حق الناس " داشت ؛
« بہ عنوان مثال براے خرید میوه ، وقتے مےخواست میوه جدا ڪند ؛ آنقدر حواسش بود ڪه اگر ناخنش بہ میوه ای می خورد ، همان را بر مے داشت ڪه نڪند بہ اندازه ذره اے حق الناس شده باشد .»
#نقل از همسر شهید مدافع حرم
#شهید_عبدالرضا_مجیری🥀
@rastegarane313
╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸
واسه ی چی اینقدر شهید میارن؟😕
سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید:این روزها شهدای زیادی رو پیدا می کنن و میارن ایران، به نظرتون کار خوبیه؟
کیا موافقن؟
کیا مخالف؟
اکثر دانشجویان مخالف بودن، بعضیا میگفتن: ولمون نمی کنن…
گیر دادن به چهار تا استخون…
ملت دیوونن
بعضیا میگفتن: آدم یاد بدبختی یاش میوفته
تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحانی جلسه قبل نبود همه ی بچه ها سراغ برگه هایشان رو گرفتن ولی استاد جواب نمی داد
یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت: استاد برگه هامون رو چیکار کردی؟! شما مسئول برگه های ما بودی
استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمی دونم کجا گذاشتم
همه ی دانشجویان شاکی شدن
استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین؟
گفتن:چون واسشون زحمت کشیدیم
درس خوندیم
هزینه دادیم
زمان صرف کردیم
هرچی که دانشجویان می گفتن استاد روی تخته می نوشت استاد گفت:برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هر کی میتونه بره پیداشون کنه؟
یکی از دانشجویان رفت و بعد از چند دقیقه با برگه ها برگشت استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد
صدای دانشجویان بلند شد
استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین؟ چون تیکه تیکه شدن!!!
دانشجویان گفتن:استاد برگه هارو می چسبونیم
برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت: شما از یک برگه آچار نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کنید،پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرده و فرستاده جنگ، الان منتظر همین چهار تا استخونش نباشه…
بچه اش رو می خواد حتی اگه خاکستر شده باشه
چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد و همه از حرفی که زده بودن پشیمون شد
تنها کسی که موافق بود #دختر شهیدی بود که سالهاست منتظر باباشه😔
#مدافعان_حرم
#دفاع_مقدس
@rastegarane313
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹
💠 قرار شبانه
#حضرت_مهدي_عج
اَكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجِيل الفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم
براي تعجيل در ظهور من زياد دعا کنيد که خود ، فَرَج و نجات شما است.
کمالالدين، جلد ٢، صفحه ٤٨٥
پس زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از تمام #شهدا
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹
🌸بسم الله الرحمن الرحيم🌸
🌸الـهي عَظُمَ الْبَلاءُ
🌸 وبَرِحَ الْخَفاءُ
🌸وانْكَشَفَ الْغِطاءُ
🌸 وانْقَطَعَ الرَّجاءُ
🌸وضاقَتِ الاْرْضُ
🌸ومُنِعَتِ السَّماءُ
🌸واَنْتَ الْمُسْتَعانُ
🌸 واِلَيْكَ الْمُشْتَكى
🌸 وعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ
🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد
🌸اولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
🌸 وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
🌸ففَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريبا
🌸 كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ
🌸يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ
🌸اكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ
🌸وانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ
🌸يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ
🌸الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
🌸ادْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني
🌸السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ
🌸 الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
🌸يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
🌸بحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊
🌓 #باز_شب_شده
❤️ #دلم_بهانه_می_گیرد
هنوز هم با تو #فاصله دارم، از زمین تا #آسمان
هنوز هم در برابرت کم می آورم
هر بار که #چشمم به #تابلوی سر کوچه می افتد، انگار #تابلو با من حرف می زند!
« #کوچه_شهید … »
دلم می لرزد
انگار تمام #زمستان به دلم #هجوم آورده است!
در خودم می شکنم
همه چیز #عوض شد
تو #رفتی و من #ماندم
می ترسیدم #اسیر روزمرگیها شوم و شدم، #اسیر زندگی شوم و شدم، می ترسیدم یک روز از خودم #شرمنده باشم که هستم
می دانم #اندوهگینی
می دانم که می خواهی #بمانم
می دانم که می خواهی #فانوس یادت را #روشن نگاه دارم
می دانم، که #رسالتی بزرگ بر #شانه دارم
باید #پرنده بودن را دوباره بیاموزم، بیاموزم و بیاموزانم
باید #قصه پرواز را دوباره بخوانم
باید #ثابت کنم تو حقیقتی زنده ای
تو #خون سرخی هستی در #رگهای این سرزمین
باید #شروع کنم و تو را به تمام #جهان بشناسانم
ای
🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹
من می گویم
🌴 شب #بهشتی تو #بخیر
تو بگو عاقبت شما
🌹 #ختم به #خیر و #شهادت
🌷 #شهید_عزیزم
🌷 #رفیق_تنهایی_هایم
#امشبم را به نام تو #متبرک می کنم
🌹 #شهیده_والامقام
🌹 #مصطفی_محمدی
🌗 #شبتون_شهدایی🌷
@rastegarane313
✍ روی کمدش این جمله از امام خامنهای (مدظلهالعالی) را با فونت درشت تایپ کرده و چسبانده بود:
🌴 "در جمهوری اسلامی هرجا که قرار گرفتهاید، همان جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همهٔ کارها به شما متوجه است."
🌷شهید محمودرضا بیضایی🌹
#صبحتون_شهدایی
@rastegarane313
🔳زمستان که هیچ، وقتی تو نیستی تمام فصلها سرد است.
#صبحتون _شهدایی
@rastegarane313
خدای مهربونم..
از تو شاکرم که چشمانم را گشودی
وفرصتی دیگربرای زندگی
برای نفس کشیدن
برای دیدنعزیزانم به من عطا کردی
روزی سرشار ازموفقیت و شادمانی
برای شما ارزومندم
@rastegarane313
،
💫بار الها
❄️تنها کوچه ای
💫که بن بست نيست
❄️کوچه ياد توست
💫از تو خالصانه میخواهم
❄️که دوستان
💫خوبم وهيچ انسانی
❄️درکوچه پس کوچه های
💫زندگی اسير و گرفتار
❄️هيچ بن بستی نگردند
الهی آمین...
@rastegarane313