eitaa logo
RaVeN.exe 🇵🇸
106 دنبال‌کننده
1هزار عکس
85 ویدیو
3 فایل
چنل دیلی من! رگباری فالوشه👈 @tanoshiii پیویم: @CuddlyRaven ارسال پیام ناشناس: https://daigo.ir/secret/8360368957
مشاهده در ایتا
دانلود
البته علاوه بر Harpy چیزای زیاد دیگه ای هم هستن که مجموعا بهش میگن مو-آنترپومورفیسم (Moe Anthropomorphism) ولی چون دراز بود ننوشتمش. وگرنه عاشق Neko ها و Kemonomimi ها هم هستم😊
خدایا من با این همه تصادف
خب، تولد سیدمصطفی‌ست امروز آرتیست بی همتای کشور🔥 کسی که بخاطر رفاقتش هم که شده، من روهم وادار به تمرین کردن آرت کرد، وگرنه من خودم تابستون پارسالم هیچوقت حوصله نمیکردم برم پای دفتر و مداد. اما چیزای خفنی که از سیدمصطفی دیدم، بهم ثابت کرد که چقدر لذت داره، بشینی چیزی که مغزت ساخته رو بکشی رو کاغذو به همه نشونش بدی... تو کل مدرسه‌ای که همه ایگنورم میکردن و بخاطر انزوام داشتم کم‌کم دیوونه میشدم، سیدمصطفی بود که منو از اون گوشه تاریک و سرد درآورد و مدرسه رو واسم تبدیل به بهشت کرد دمت گرم مرد🔥❤ 120 ساله شی
فردا زیست دارم😭😭😭
RaVeN.exe 🇵🇸
فردا زیست دارم😭😭😭
خب وقت به بطالت گذراندن وقته
هیهیههییهاهاهاهاها😈😈
RaVeN.exe 🇵🇸
هیهیههییهاهاهاهاها😈😈
کلیپای اوسو هم میفرستم از این به بعد
"زیست خسته‌کننده است" زیست:
این خیلی خوب شد😂😂😂☺
تولد سیدکورش هم امروزه سیدکورش کسی بود که هفتم؛ توی کلاسای مجازی و گروهای شاد مدرسه باهاش آشنا شدم. عملا میشه گفت اونموقع هم هیچ رفیق و آشنایی نداشتم... توی دیسکورد وقت میگذروندم، اما دیسکورد هم واسم تبدیل شده بود به یه جای خسته‌کننده؛ چون اونجا هم نمیتونستم با آدمای دیگه ارتباط بگیرم... چون اون زمان من از انیمه بدم میومد و اخلاق به شدت داغون و خشنی داشتم؛ (مث سیگما های الان😑😂) با کوری همش سعی در ایگنور کردن سیدکورش میکردم. تا اینکه یه گروه واتسپ زد (البته مرحوم واتسپ؛ فیلتر شد) و یه سری از بچه هایی که باهاشون ارتباط داشتو اد کرد اونجا. و دوره بیکاری من توی فضای مجازی تموم شد. هروقت بیکار میشدیم، توی واتسپ مینشستیم چرت و پرت میگفتیم😂😂 اینطوری بود که کم‌کم با بچه های کلاس رفیق شدم و تجارت بالا گرفت. چون دیسکوردو به هر پلتفرم دیگه ای ترجیح می‌دادم(و میدم)، به همشون گفتم که بیان دیسکورد. توی دیسکورد یه فصل تازه از رفاقتا شروع شد. استفاده از ویس به عنوان تقلب و ابزار کخ ریختن به صدای معلم فقط یکیش بود😂😂 تایم بین کلاساهم میرفتیم گیم میزدیم و ۹۰ درصد اوقات تا نصف کلاس بعدی طول میکشید. با اینکه از هشتم حضوری شدیم، اما ارتباطات دیسکوردمون پابرجا موند و بازم به دورهمی های دوستانه و گیم زدنامون ادامه دادیم. توی همه اینا، وجود سیدکورش برام تنها قوت قلبی بود که بهم جرئت دراومدن از انزوا رو می‌داد. همیشه توی سختی‌ها و توی مشکلات کنارم بود و وقتایی که حالم خیلی بد میشد، از وقت و زندگیش میزد و میومد که باهمدیگه حرف بزنیم. الان؛ زنجیر دوستی ما هنوزم وصله و جداشدن مدرسه‌هامون تنونسته کوچک ترین خدشه ای بهش وارد کنه.