💠کرامت شهدا
🔰 از زبان مادر شهید
❣✨بعد از شهادت غلامرضا خیلی بی تابی میکردم🥀 دلم میخواست هر طــور شده به دیدار #حضرت_آقا بروم و یادبودی از ایشان داشته باشم.
❣✨غلامرضا زیاد به خوابم می آمد و از دلم خبر داشت. خلاصه اینجور که یک قاری لبنانی نقل میکند: "یک عصر کنار مزار شهید لنگری زاده🌷 بودم، آخه به این شهید خیلی خیلی #ارادت داشتم. بعد از ذکر توسل و درد دل با او از کنارش پا شدم و گلزار را به قصد رفتن ترک کردم🚶♂
❣✨همون شب به #خوابـم آمد. باغ بزرگ و سرسبزی بود، یک سر باغ او بود یک سر باغ من. با همون خنـ😍ــده ی همیشگی ش بهم گفت:
-امروز شما #مهمان ما هستید، اعظم سادات در تدارک نهار هستن(در صورتی که خدا میداند اصلا من نام #همسر ایشون رو نمی دانستم)
+آقا غلام رضا از حضور شما شرمنده ام، متاسفانه نمیتونم بمونم😔 باید برگردم، عذر بنده را بپذیرید.
-حالا که میروی صبـر کن دلم میخواد اون شال سبزی که به گردنته به #مادرم بدهی. بهش بگو از طرف ماست اینم #هدیه_حضرت_آقا💝
+تا که این جمله رو گفت از خواب پریدم خواب عجیبی بود، آخه غلام رضا درست میگفت: این شال همان شالی بود که #حضرت_آقا در دیداری که با ایشون در مسابقات قرآنی داشتم به بنده هدیه🎁 داده بودند و حالا این شهید از من میخواست آن را به مادرش بدهم.
❣✨بله عزیزان "پسرم حاجت من را از طریق یک #خواب و آن هم به واسطـه ی یک #قاری_لبنانی برآورده کرد. و طولی نکشید که شال سبز این فرد لبنانی از طریق واسطه ها به دست من رسید و اکنون دست من است.
#شهید_غلامرضا_لنگری_زاده 🌷
#شهید_مدافع_حرم
#شادی_روح_پاکش_صلوات
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
#خاطرات_شهدا🕊
🍃نمازگزاران مسجد که من را می شناختند
می گفتند: زیاد به این پسر دل نبند
حسین ماندگار نیست و پرواز می کند
یک روز که در مراسم تشییع پدر دوست حسین رفتیم
دوست حسین در ماشین که نشسته بودیم،
گفت: میخوام مطلبی به شما بگم
ناراحت که نمیشید؟
گفتم: نه
گفت: حسین شما موندگار نیست
شهید میشه
زیاد بهش دل نبندید
گفتم: این حرف ها چیه؟
شهادت که به این آسونی نیست
شهادت یک تکامله!
گفت: نه همینجوری نمیگم
با بررسی که از اخلاق و رفتار حسین کردم میگم
حتی قبل از ورود حسین به سپاه،اخلاق و رفتارش شهدایی بود...
✍راوی: پدر شهید
#شهید_حسین_معزغلامی
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
بسم الرب الشهدا و الصدیقین
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی روح شهدا صلوات
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
#دعای_سلامتی_امام_زمان_عج
🌱 بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم 🌱
۞اَللّهُمَّ۞
۞کُنْ لِوَلِیِّکَ۞
۞الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ۞
۞صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ۞
۞فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة۞
۞وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً۞
۞وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ۞
۞طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها۞
۞طَویلا۞
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
باسلام
هر روز را با یاد شهدا آغاز کنیم
🌷 پاسدار شهید قدرت الله رحمانی
🌷 تولد ۱۵ بهمن ۱۳۳۷ تهران
🌷 شهادت ۴ اسفند ۱۳۶۲ عملیات خیبر جزیره مجنون
🌷 سن موقع شهادت ۲۵ سال
🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز میباشد
✍ بخشهایی از وصیتنامه این شهید عزیز
✅ ما در هر جمع و جماعت و در هر محفل اسلامی و در هر گردهمایی برای یاری الله در انتظار قربانی هستیم و در انتظار شهادت.
✅ من با ایمانی که به خدا و روز قیامت دارم، وظیفهی شرعی خود دانستم که پا به عرصهی جهاد بگذارم
✅ خدایا ناامید نیستم ولی در خود هیچ لیاقت شهادت نمی بینم. ولی آگاهم که تو توبه پذیری. من به درگاه شما توبه می کنم و هدفم جلب رضایت خداست.
✅ خدایا فقط از تو می خواهم که از من راضی باشی تا پاک از این دنیا بروم. هدفم شهادت نیست، بلکه هدفم جلب رضایت توست
✅ به برادرانم سفارش می کنم راه مرا ادامه دهند و همان گونه که امام خمینی فرمودند هر کاری می کنید برای خدا باشد و هیچ توفیقی بالاتر از این نیست که انسان کار را فقط برای الله انجام دهد.
🤲 هدیه به ارواح طیبه شهدا، امام شهدا و شهدایی که امروز سالگرد شهادتشان میباشد و این شهید عزیز فاتحه با صلوات
🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله
♦️ نکته قابل توجه 👈 شهدای عزیزمان برای بقای اسلام و انقلاب اسلامی و عظمت و شکوه ایران جانشان را تقدیم کردند، من هم به پیروی و ادامه دادن راه شهدا، برای بقای اسلام و انقلاب اسلامی و عظمت و شکوه ایران #رأی_میدهم.
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
شهید مدافع حرم علی عسگری🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
تاریخ ولادت: ۱۳۶۲/۱۱/۱۰
محل ولادت: شهرکرد - طاقانَک
تاریخ شهادت: ۱۳۹۱/۱۱/۱۰
محل شهادت: سوریه - دمشق
وضعیت تاهل : مجرد
محل مزار شهید : گلزار شهدای طاقانَک - شهرکرد
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
🔰مختصری از زندگینامه شهید مدافع حرم علی عسگری
💐🍃 شهید علی عسگری فرزند بهروز ۱۰ بهمنماه سال ۱۳۶۲ در طاقانَک از توابع شهرستان شهرکرد بهدنیا آمد، ذاکر اهل بیت (ع) بود و سفرهای زیادی به کشورهای عراق، لبنان و سوریه داشت.
تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم ادامه داد. شغلش جوشکار صنعتی لولههای نفت و گاز بود.
🌹🍃 آن موقعها هنوز به طور روشن و شفاف نیروهای ایرانی در سوریه حضور نداشتند علی که دیگر در جبهه مقاومت به حاج عباس معروف بود از طریق نیروهای لبنانی عازم سوریه شده بود.
✨ آن روزها کسی نمیدانست در سوریه چه خبر است اما علی همیشه از رفتن به سوریه حرف میزد جزء اولین نیروهای ایرانی بود که به سوریه رفت.
🌺🍃 روزهای نخست حمله داعش به سوریه خیلی از این سرزمین به اشغال نیروهای داعشی درآمده بود و داعشیها مُدام پیغام میفرستادند که به زودی حرم بیبی زینب را خراب میکنیم این را حتی بر روی دیوارههای حرم هم نوشته بودند.
🌿در لبنان با نیروهای حزبالله همکاری داشت و پس از تعرض مزدوران تکفیری و سلفی و تروریستها به سوریه، با هدایت نیروهای حزبالله برای کمک به مردم مظلوم سوریه و حفاظت از حرم حضرت زینب(س) راهی سوریه شد.
🥀 روز دوشنبه ۱۰ بهمنماه سال ۱۳۹۱ همزمان با سالگرد تولد حضرت رسول و سالروز تولد خودش پس از نبردی جانانه در حفاظت از حرم حضرت زینب (س) در دمشق هدف تیراندازی تکفیریها قرار گرفت و به آرزوی دیرینهاش که شهادت بود نائل شد.
🥀🕊 نحوه شهادت :
شهید عسگری و چند تن از تیپ فاطمیون به شمار انگشتان دست ، خط قرمز دوم را حفظ میکنند. مقداری نان خشک و آب برای آنها از طریق کانال فرستاده میشود و لحظاتی بعد شهید عسگری برای پاکسازی با رمز "علی الله اکبر" به جلو میرود و میگوید "با رمز یا حسین پشت سر من بیایید" پس از لحظاتی مدافعان هر چه میگویند علی الله اکبر اما هیچ پاسخی نمیشنوند.
یک تیر به سینه و یک تیر هم به پیشانی ایشان اصابت کرده بود که به حالت سجده به مقام شهادت نائل شدند
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
🌹روزی که فرمانده ارتش به پای پدرش افتاد
🔹خواهر شهید:علی تیمسار بود و فرمانده نیروی زمینی ارتش. وقتی هم میآمد همه خواهرها و برادرها جمع میشدیم تا ببینیمش. علی از در که وارد شد، به سمت پدر رفت تا دستش را ببوسد؛ اما پدر با ناراحتی علی را هُل داد و روی زمین انداخت.»
خیلی اتفاق میافتاد که دوستان و آشنایان برای کارهای خود به پدر مراجعه میکردند و میخواستند به علی بگوید تا مشکلشان را حل کند. علی هم سبک کارش این بود هر کسی به او مراجعه میکرد، اگر درخواستش منع قانونی نداشت انجامش میداد و اگر منع قانونی داشت، توجیهش میکرد و علت نشدنش را بیان میکرد.یک بار یکی از همشهریها کاری داشت. پدر به علی نامه نوشت. آن شخص به تهران رفته بود و علی به او ناهار هم داده و علت انجام نشدنش را بیان کرده بود. اما او شیطنت کرده، به پدر گفته بود: «دیدی پسرت اعتنایی به تو و حرفت نکرد.» این مطلب باعث ناراحتی پدر از علی شد.آن وقتها علی تیمسار بود و فرمانده نیروی زمینی ارتش. وقتی هم میآمد همه خواهرها و برادرها جمع میشدیم تا ببینیمش. علی از در که وارد شد، به سمت پدر رفت تا دستش را ببوسد؛ اما پدر با ناراحتی علی را هُل داد و روی زمین انداخت.علی دیگر بلند نشد. همین طور با زانو آمد و خودش را روی پای پدر انداخت و گفت: اگر مرا نبخشید از روی پایتان بلند نمیشوم. او التماس میکرد و ما همه گریه میکردیم. پدرم ناگاه تکانی خورد و علی را بلند کرد.علی وقتی بلند شد بعد از دست بوسی پدر و مادر کنار پدر نشست. گویی اصلاً اتفاقی نیفتاده است. در ضمن حرفها، پدر را روشن کرد که آن شخص حقش نبوده. بعداً پدر مفصل خدمت آن شخص رسید.