eitaa logo
❣️فقط کلام شهید❣️
465 دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
7 فایل
یا صاحب الزمان ادرکنی ✹﷽✹ #شهید_سید_مرتضی_آوینی🍂 ✫⇠شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے، ✦⇠چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√ #اللهم_عجل_لولیڪ‌_الفرج #ما_ملت_شهادتیم مدیرکانال👇 @Khadim1370 آی دی کانال👇 Ravie_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عنایت سید رضا علیزاده به زوج پسر خاله دختر خاله سال ۱۳۷۷روز دوشنبه بود با بابا رفتیم بهشت زهرا ، گلزار شهداء زرند ،جهت قرائت فاتحه کنار قبر شهید سیدرضا رسیدیم دیدیم یک مرد ناشناس کنار قبر شهیددارد فاتحه میخواند و ناله میکندروی قبر شهید یک جعبه شیرینی و یک شاخ گل گذاشته بود سلام کردیم وکنار قبر نشستیم بابام پرسید رفیقش بودی گفت : نه پرسید : همکلاسی شهید بودی گفت : نه سوال کرد:هم رزمش بودی جواب شنید : نه یه نگاهش کرد و گفت :چرا بالای سر قبر این شهید فاتحه میخوانی و جعبه شیرینی آوردی مرد یک نگاهی به پدر شهید انداخت و گفت من از این شهید مراد وحاجت گرفته ام بعد نگاهش انداخت بر روی قاب عکس شهید و ادامه دادمن و دختر خاله ام با هم ازدواج کردیم از بچه گی دوستش داشتم ولی متاسفانه بچه دار نمی شدیم هشت سال از ازدواجمان گذشت کم کم نغمه های نسلی ازت نمیمونه وغیره بلند شدو با پیشنهاد بزرگترها مبنی براینکه بیا و ازدواج مجدد داشته باشم مواجه شدیم دختر خاله ام گفت فقط با یک شرط ازدواج کن اون هم که من را طلاق بده. بعد از چند ماه بحث وجدل قرار شد طلاقش بدهم رفتیم دنبال کارهای طلاق .توی این مدت با هم زندگی میکردیم ومعاشرت داشتیم یک روز که زغال سنگ بار زده بودم ببرم اصفهان خالی کنم روبروی گلزار شهداء زرند ماشینم خاموش شد هر کار کردم روشن نشد پیاده شدم حیران بودم که چکار کنم دیدم یک بسیجی حدود ۱۷-۱۸ ساله آمد کنارم ، با لبخند و متانت خاصی سلامم کرد برگشتم:جواب سلامش دادم گفت : نگران نباش ماشین داغ کرده سرد بشه روشن میشه. حالا تا سرد میشه بیا بریم کنار قبور معطر شهداء، فاتحه ای بخوانیم همینطور قدم زنان می رفتیم طرف قبور شهداء گفت : میایی از کنار گلزار شهداء رد میشی ولی یادی از شهداء نمیکنی فاتحه ای خواندیم و برمی گشتیم طرف ماشین گفت : میخواهی همسرت را بدلیل بچه دار نشدن ، طلاق بدهی .صبر کن عجله نکن خدا پسری بهت اعطاء میکنه نامش بذار آقا رضا https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
اصلا فکر نکردم این بسیجی از کجا میدونه با خوشحالی گفتم اگر خبرت راست ودرست باشه یک هدیه خوب پیش من داری. من کجا میتونم شما راببینم گفت : من همینجا هستم بیایی من را می بینی. فقط فراموش نکن نامش رضا بگذاری با خوشحالی سوار ماشین شدم با یک استارت ماشین روشن شد حرکت کردم توی آئینه نگاه کردم دیدم هنوز ایستاده دارد نگاهم میکند.پیش خودم گفتم نگهبان بهشت زهرا است. چقدر با ادب بود مکثی کرد نگاهش دوخت به بابام گفت حاج آقا رفتم اصفهان بارم خالی کردم چند روزی ماندم و برگشتم خونه فردا صبح به همسرم گفتم : آماده شو برویم دنبال کارهای طلاق آخه دادگاه نوبت داشتیم رفت توی اتاق برگشت گفت من دیگه طلاق نمی خواهم با تعجب نگاهش کردم پرسیدم : پس با ازدواج مجدد من مشکلی نداری گفت : چرا نه پرسیدم پس چی توی چشماش یه برق شادی می دیدم همینطور چشماش از خوشحالی پنهانش برق می زد گفت : چشمات ببند چشمام بستم زمانی باز کرد دیدم جواب آزمایش بارداری که مثبته توی دستش بود حیران نگاهش میکردم ناگهان از خوشحالی جیغ کشیدم حاج آقا رک بگویم قضیه اون بسیجی را فراموش کردم این وگفت ونگاهش برگردوند به عکس سیدرضا ، سکوت همه جای بهشت زهرا را فرا گرفت یک مرتبه زمزمه کرد:بچه ام که بدنیا آمد دیدم پسر است بین بزرگهای طایفه بحث بود نامش چی بذاریم هرفردی یه نام پیشنهاد میداد یک مرتبه یاد قول وقرارم با اون بسیجی چفیه بسته افتادم قضیه را تعریف کردم نامش را رضا گذاشتیم بعد از مراسمات تولد فرزندم یه جعبه شیرینی وبه توصیه خانمم یک قواره پارچه کت وشلوار خریدم آمدم بهشت زهرای زرند ولی هرکجا گشتم اون نوجوان بسیجی را ندیدم از هرکه پرسیدم کسی نمیشناختش و می گفتنند اینجا نگهبان بسیجی ندارد بلکه بچه های شهرداری نگهبانی می دهند حیران حیران شدم چشماش و بست یک آه بلندی کشید همینطور چشماش به قبر معطر شهید باز میکرد با بغض ادامه داد یادم آمد بهم گفته بود آمدی بهشت زهرا ،گلزار شهداء سری بزن یادی از شهداء بکن https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
آمدم داخل قبور شهداء آرام آرام قدم می زدم و فاتحه ای نثار شهداء میکردم رسیدم سر این قبر ، نگاهم افتاد روی تابلوسر قبر ، دهانم از تعجب باز ماندکلا مات ومبهوت شدم> خدایا این همون بسیجیه که به من خبر فرزند دار شدنم را داد نگاه کردم روی قبر دیدم نوشته سیدرضاسیدعلیزاده(صمدانی) نگاهم دوختم به عکس دیدم لبخندی زد و از توی قاب عکس بیرون آمد ضمن سلام گفت ممنون که همسرت طلاق ندادی و نام فرزندت را رضا گذاشتی خدا می داند بیهوش شدم زمانی چشم باز کردم دیدم بچه های نگهبان بهشت زهرا بالای سرم هستند یادمم فامیلیش نجفی بود پرسیدم من کجاهستم چی شده گفت : ما از دور نگاهت می کردیم دیدیم بالای سر قبر شهید سیدرضا رسیدی یک مکثی کردی و غش کردی اینجا بود گریه امانش نداد وقتی آرام گرفت گفت نمیدانم حاج آقا برای چی برای شما تعریف کردم من برگشتم بهش گفتم ایشون پدر شهید هستند بعد از رفتنش رفتیم پیش آقای نجفی و جمالیزاده تاییدکردند موضوع را. شهید سیدرضا صمدانی یادشهدا باذکرصلوات 🌷🌷🌷🌷🌷 «» https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋 دیدار خواهر و برادر در آمبولانس 🔶 جنازه سیدرضا که صحیح و سالم با معجزه الهی بدست آمده بود سه شبانه روز در ساختمان معراج شهداء در بنیاد شهید نگهداری شد. مردم شهید پرور زرند بدن سالم شهید را زیارت می کردند. اما تنها کسی که اجازه ملاقات و دیدار با شهید را نداشت بی بی صدیقه خواهر بزرگ شهید بود می گفتند زن باردار نباید مرده یا شهید را ببیند چون چشم بچه شور و زننده می شود. 🔶جسد سیدرضا را با شهدای دیگر تشیع کردند و بعد از اقامه نماز شهدا دیگر را به روستاهای زادگاهشان عزیمت دادند و جنازه سیدرضا با آمبولانس به طرف بهشت زهرای زرند حرکت دادند اما در وسط راه آمبولانس متوقف و خاموش گردید هرچه تلاش کردند ماشین نه روشن شد و نه اینکه دنده خلاص که بشود بکسل کرد. پدر شهید، حاج سیدمهدی گفت من میدونم عیب کار کجاست چاره کار دست بی بی صدیقه است بگید برود سوار ماشین شود تا دیدار خواهر و برادر به قیامت نیفتد. 🔶زمانی خواهر شهید وارد آمبولانس کنار برادر شهیدش قرار گرفت ماشین روشن وحرکت نمود مدت بیست دقیقه دیدار خواهر و برادر که از بچگی به هم انس داشتند طول کشید. «» https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 فرازی از وصیت نامه شهید والامقام سید رضا علیزاده يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِی سلام علیکم وصیت نامه خود را با سلام ودرود خدمت فرمانده عزیزم آقا امام زمان ونائب برحق آن بزرگوار خمینی بت‌شکن آغاز میکنم سلام و درود خدمت شهدای جنگ تحمیلی. سلام بر شهید طالبی شهید اصالت سلام برشهید یزدانی.. اول از همه وصیت میکنم شما را به اطاعت از اوامر امام امت خمینی بت‌شکن از شما می‌خواهم که هرگز دست از این امام عزیز و بزرگوارمان بر ندارید تا آخرین لحظات عمرتان گوش به فرمان ولایت فقیه باشید. و اما بعد برادران عزیزم سعی کنید که با سپاه ، بسیج ، جهاد و دیگر ارگانهای مملکتی همکاری داشته باشید و مساجد را مساجد را خالی نگذارید. سعی کنید در هر مسجد یک گروه مقاومت تشکیل بدهید. توصیه می کنم شما را به نماز شب اطاعت از اوامر رهبر انقلاب و خواندن قرآن و دعاهای معروفه و شرکت در سپاه ، بسیج ، جهاد جهت کمک و بازسازی مناطق جنگی ، کمک به مسلمانان (چون اسلام مرز و حد نمی شناسد) برایم درمراسم سه و هفت شربت و شیرینی بدهید و در روز چهلمان خودتان مختارید بگیرید و یا اینکه پول خرج را به حساب 100 امام جهت باسازی مناطق جنگی بریزید. و اما بعد خواهران و براداران مسلمان در نماز شبهایتان و در نماز جمعه هایتان و در نماز های یومیه تان ودر دعاهایتان (دعای کمیل ، ندبه و توسل‌) و زیارت عاشورا ودعاهایتان امام عزیز را دعا کنید برای فرج آقا و مولا امام زمان دعا کنید برای پیروزی رزمندگان اسلام در سرتاسر جبهه ها(لبنان،فلسطین و ایران …) دعا کنید . برای آزاد سازی تمام مسلمانان و ومستضعفان جهان بپاخیزید و قیام کنید. ومن یک وصیتی به شما خواهران و براداران ایمانی می کنم مبادا از این وصیت من غمگین شوید و حال این وصیت این است که اگر خدا ناکرده خدا ناکرده عمر امام عزیزمان تمام شد و رهبر اسلام و مسلمین به شهادت رسید. شما از رهبر یا شورای رهبری که مجلس مقدس خبرگان تعین میکند اطاعت کنید و خدای ناکرده موجب تفرقه بین مسلمانان نشوید. از اینکه بگوئید این رهبر بهتر است و یا آن یکی بهتر است بپرهیزید. وهمین جور که گفتم همیشه و درهمه جا ودر هر حال ذکر خدا از یادتان نرود و این دعا هم به همچنین (خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار) و هم چنین تا می‌توانید به جبهه‌ها کمک کنید چه مالی و چه جانی و چه بروید و جهاد کنید چه پول و وسائل بفرستید «» https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا