eitaa logo
❣️فقط کلام شهید❣️
465 دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
7 فایل
یا صاحب الزمان ادرکنی ✹﷽✹ #شهید_سید_مرتضی_آوینی🍂 ✫⇠شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے، ✦⇠چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√ #اللهم_عجل_لولیڪ‌_الفرج #ما_ملت_شهادتیم مدیرکانال👇 @Khadim1370 آی دی کانال👇 Ravie_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃خــودسازی‌به‌سبک‌شهیدهمت می‌گفت بعد از نماز وقتی سرتون رو به سجده می‌گذارید و بدنتون آروم میشه اونجا با خودتون خلوت کنید. چون بهترین وقت همون موقع‌ست که چیزی حواستون رو پرت نمی‌کنه. یه مرور داشته باشید روی همه کارهایی که از صبح تا شب کردید.ببینید کارهاتون برای رضای خدا بوده یا نه. 🌷خیلی‌ها این توصیه حاج ابراهیم را شنیده بودند.عمل کرده و نتیجه‌اش را هم دیده بودند. ❤🍃 ‌اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ❣❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
بسم رب الشهدا والصدیقین
سلام صبحتون شهدایی
یکی از همرزمانش می گفت: سال ۹۱ در سوریه با محمودرضا درباره قضایای فتنه ۸۸ و اغتشاشات تهران حرف می زدیم محمودرضا گفت: برای من میدان انقلاب تهران، شلمچه‌ یا دمشق فرقی ندارد، هرجا حرف انقلاب اسلامی هست،ما هستیم✌️🇮🇷 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فرَجَهُمْ الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَـــرَج🌱✨ ❣❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
رهبرمعظم انقلاب: با وجود اینترنت، با وجود شبکه‌های اجتماعی، با وجود این‌همه لغزشگاه‌ها، جوان‌های ما در این راه دارند حرکت می‌کنند. گاهی اوقات شما می‌بینید از یک روستا یک شخصیّت منوّر و نورانی برمی‌خیزد؛ از یک روستای اطراف شهریار یک جوان فداکار و نورانی مثل "مصطفی صدرزاده" به وجود می‌آید. ما از این مصطفی های صدرزاده در تمام سرتاسر کشور بسیار داریم، هزاران داریم؛ و این جای امیدواری دارد🥲🤍 ❣❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
✨ داشتیم میرفتیم ماموریت هواپیما تاخیر داشت هرکدوم یه گوشه ای روی صندلیای فرودگاه ولو شدیم بعد از مدتی که بلندگو اعلام کرد و شماره پرواز گفت یه دفعه دیدم حاج مهدی نیست همه جا رو گشتم آخر سر ، یه سری به نمازخونه فرودگاه زدم دیدم تمام اون مدتی که ما ولو بودیم اون عاشقانه مشغول رازو نیاز با پروردگارش بوده و داره نماز میخونه… ✍ راوی: از یکی از همرزم ها ، شهید حامد رضایی 🌷 🌷 ❣❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
یکم زیبایی ببینیم😍🌱 برای ‌سلامتی و طول عمر با برکت رهبر عزیزمون صلوات😍❤️ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ❣❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
حج نرفته‌ها به دیدار خدا رفتند..! هر دو قرار بود در سال ۱۳۶۶ به حج بیت‌الله‌ الحرام مشرف بشوند اما هر دو از آن حج صرف‌نظر کردند✨ و در همان روزِ عیدِ قربانی که قرار بود در کنار خانه خدا حاضر باشند شهد شیرین شهادت را نوشیدند🌷 و به خود خدا رسیدند...🫰 ‌اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ❣❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
سبک گفتگوی کاظم[در ] مثل بود. بعدها خودم آن‌را تطبیق دادم. لااقل کمتر از او نبود. مثلاً در خلسه با لحن زیبا و دلنشینی می‌گفت: «شهادت نوری است که مثل خورشید بر دل‌ها می‌تابد... .» این را شهید «مُحب‌شاهدین» می‌گفت و او تکرار می‌کرد. ما هم فی‌الفور می‌نوشتم. یا وقتی از شهید سوال می‌کرد که انسان یعنی چه؟ تعریف انسان را از زبان او برای‌مان می‌گفت. می‌گفت: «انسان یعنی... .» نوشته‌ها هنوز هست. این را کسی می‌گفت که نمی‌دانم آخر دیپلمش را توانست بگیرد یا نه! کاظم در خلسه، در حد یک انسان سطح بالا حرف می‌زد و برای ما جای شکّی باقی نمی‌مانْد که این‌ها سخنان خودش نیست؛ هر چه می‌شنود را می‌گوید. می‌دانستیم که او نه روحانی، نه فرمانده، و نه چیز دیگری است. حتی مسئولیت خاصی هم ندارد. فقط یک بسیجی عادی است و خیلی بعید به‌نظر می‌رسد که این‌ها از خودش باشد. جنس و مخاطب سخنان کاظم هم در جای خودش قابل تأمل بود؛ با خیلی‌ها گفتگو می‌کرد. حتی با حضرات معصومین(ع) و امام عصر(عج) هم حرف می‌زد؛ زیاد. معدودی را هم برای ما می‌گفت. البته همه این‌ها فقط برای همان سه ماهی است که ما در بانه بودیم و به هم نزدیک شده بودیم. اینکه بعداً چه شد را خدا عالم است. از آن به بعد ما دیگر نه چیزی فهمیدیم و نه چیزی دستگیرمان شد. دست کم نه به اندازه «بانه». دیگر کاظم رفت برای خودش... برشی از کتاب خاطرات بی‌نظیر با اندکی تغییر ❣❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
بسم رب الشهدا والصدیقین
ان شاالله صبحتون متبرک به نگاه شهدا🥰
گاهی بچه‌های هیئت رهروان خمینی(ره) را جمع می‌کرد و با هم پیش عالمی می‌رفتند تا از او کسب فیض کنند. نزدیک شهادتش بود؛ یک بار آنها به دیدار مرحوم علامه حسن‌زاده آملی(ره) رفتند. ّ موقع ورود، سید مجتبی همه را یکی‌یکی فرستاد داخل اتاق و خودش دم در و پایین مجلس دو زانو نشست. علامه در بالای مجلس نشسته بود؛ قبل از شروع صحبت، نیم‌خیز شد و نگاهی ّ به ورودی اتاق انداخت. بعد اشاره کرد که سید برود جلو و پیش خودش بنشیند. همه تعجب کردیم. ّ سید رفت و در کنارشان نشست؛ علامه آرام به شانه‌اش زد و در گوشش چیزی ّ گفت. از دور دیدم سید سرش را به حالت ادب و تواضع پایین انداخته و سکوت کرده است. ّ بعد از پایان دیدار، از سید پرسیدم: «چی بهت گفت؟» جواب درستی به من نداد. این اخلاقش بود؛ همیشه از گفتن درباره خودش فرار می‌کرد. از نفری که جلوتر ّ نشسته بود ماجرا را سؤال کردم؛ گفت وقتی علامه روی دوش سید زد، گفت: «بنده در چهره شما نوری می‌بینم؛ بیشتر مواظب خودتان باشید!» برشی از کتاب خاطرات تولد : ۱۱ دی ۱۳۴۵ شهادت : ۱۱ دی ۱۳۷۵ ❣❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄