eitaa logo
"رازِپَـــــرۈاز"
1.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
67 فایل
ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
رمل‌های داغ و سوزناڪ کاناݪ‌کمیل
ارتش بعثی که با تمام توان دشت را زیر آتش گرفته بود
شهید ابراهیم هادی
بچه‌هایی که پنج روز در محاصره بودند و رمقی برایشان نمانده بود
همه بچه‌ها تشنه لب کنار یکدیگر با جراحت‌های فراوان ب دیواره‌های کانال تکیه داده و ذکر یازهرا می‌گفتند.. در این میان فقط شهدا بودند که دستان عباس‌بن‌علی را بوسیده و سیراب شده بودند..
خبری از ابراهیم نبود..
میان سرخی غروب سه نفر ب طرفمان دویدند پرسیدیم از کجا می‌آئید..؟! حال حرف زدن نداشت نفسی تازه کرد و گفت: از بچه‌های کانال‌کمیل هستیم
با اضطراب پرسیدم بقیه بچه‌ها..؟! به سختی سرش را بالا آورد و گفت: فکر نکنم کسی دیگر زنده باشد.. هول شدم گفتم چطور ۵روز مقاومت کردید؟!
گفت: ما زیر جنازه‌ها مخفی بودیم اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سرپا نگه داشت..
دوباره نفسی تازه کرد و گفت: عجب آدمی بود یک طرف آرپی‌جی میزد و یک طرف با تیربار شلیک می‌کرد.. آن یکی گفت: این پسر اصلا خستگی نداشت..
گفتم: مگر فرماندهان شهید نشدند پس از که حرف میزنی؟! گفت: نمیدانم جوانی بود که نمی‌شناختمش موهایش کوتاه بود و شلوار کردی پایش بود و با مداحی‌هایش ب ما روحیه می‌داد..
با نگرانی دستانش را گرفتم و گفتم: آقا ابرام رو میگی؟درسته؟؟