eitaa logo
"رازِپَـــــرۈاز"
1.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
67 فایل
ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
•🐚⃟ ⃟🌱‌• شهادٺ را جز به اهل ِ دࢪد نمیدهند...🌿 @Razeparvaz|🕊•
💍 همسر شهید روح‌ُاللّٰہ قربانے:↓ وقتے روح‌اللّٰہ شهید شد چند وقت بعد کہ خیلے دلم براےِ روح‌اللّٰہ تنگ شدهـ بود🥀 بہ خونہ ‌خودمون رفتم وقتے کتابے کہ روحُ‌اللّٰہ بہ منـ هدیہ داده‌بود را بآز کَردم دیدم کہ روح‌اللّٰہ روے برگ گل رُز برام نوشـتہ بود: مَن دلتنگ نبآش😍❤️ @Razeparvaz|🕊•
•••📖 📚 اولین روزهای سال 1361 بود.📆 در حالی که از مقابل ساختمان بسیج جیرفت رد می‌شدم، فکر می‌کردم چطور باید عقب افتادگی تحصیلی را جبران کنم📚 و خودم را به هم کلاسی‌ها برسانم.👨🏻‍🎓 در همین حال صدای آهنگران، مثل آهن ربایی قوی، مرا از خیابان فرمانداری تا پشت میز برادر نوزایی، فرمانده بسیج، کشاند.🔊😍 توی ساختمان بسیج حال و هوای خاصی وجود داشت. بچه های جبهه رفته با صورت های نورانی خود به دیگران انرژی مثبت می‌دادند.🤩💚 لحن سرشار از ادب و متانت، وقار و سنگینی، و لب‌های متبسمشان را که می‌دیدی می‌گفتی برای کار کوچکی از بهشت به شهر آمده‌اند و الان است که برگردند.😂🤩 آهنگران می‌خواند: «سر راهم مگیر مادر، مکن تو التماس دیگر، که دارم می روم جبهه.»😢☺️ به یاد مادرم افتادم و بغضی شیرین در گلویم نشست.🙁 آن طرف‌تر، توی حیاط، ماشین‌هایی می‌آمدند و می رفتند🚗🚙🚕 راننده ها در تکاپو بودند. توی سالن ساختمان بسیج صحبت از جبهه و اعزام بود.👝👋🏻 «اعزام» کلمه‌ای بود که آن روزها هزاران معنی داشت؛ معنی خداحافظی، معنی مادر، معنی عملیات، معنی شهادت، و خیلی معانی دیگر.🙂 شنیدن واژه «اعزام» آدم را تکان می داد.😵 وقتی می‌شنیدی «فردا اعزامه»، همه آن معانی در ذهنت ردیف می‌شد.💔 می‌دیدی که ایستاده‌ای جلوی مادرت و می‌گذاری دستان مهربانش را دور گردنت حلقه کند و مادرانه ترین بوسه های دنیا را روی صورتت بگذارد.😘🧡 خودت را غرق تفنگ و قطار فشنگ و نارنجک می‌دیدی و دست آخر تابوت خودت را، که روی دست مردم شهر می‌چرخد.⚰🇮🇷 با شنیدن کلمه "اعزام" همه این تصاویر می‌ریخت تو کله آدم.⚡️ ..🖇 🖨 ❗️ @Razeparvaz|🕊•
•••📖 📚 این تأثیر شنیدن کلمه «اعزام» بر رزمنده ها بود.💙 در دیگران هم این کلمه اثرات خودش را داشت.🧐 در همسران و مادران آواری از دلهره بود.😟 روزهای اعزام چه بسیار بودند پدران و مادرانی که عشق به فرزند دل آشوبشان می‌کرد.😔🖤 اگر می‌توانستند، همه راه های اطلاع رسانی را کور می‌کردند تا کاروان ها بروند و میوه دل آن ها کنده نشود.😞😭 آن روز، توی ساختمان بسیج جیرفت همه چیز بوی عملیات می‌داد و بوی اعزام؛🚎 عملیاتی که سال قبل نصیب ما نشده بود.☹️ سه ماه فقط آموزش نظامی دیده بودیم و نگهبانی داده بودیم. وقت آن رسیده بود عقده دو ماه نگهبانی دادن در جبهه‌ای خاموش را با شرکت در عملیاتی پر سروصدا از دل باز کنم.🤨😅 اما اول باید مطمئن می‌شدم عملیاتی در کار است.👀 اصلاً نمی‌خواستم دوباره به جبهه برگردم و روزگار مشابهی را بگذرانم.😒 اگرچه از آن دو ماه که در جبهه نورد بودم خاطراتی خوش برایم مانده بود،🙃 به جای تکرار آن وضعیت، ترجیح می‌دادم در جیرفت بمانم و به درس و مدرسه‌ام برسم.😌📚 مگر اینکه عملیات در کار بود.🤓 فقط در آن صورت حاضر بودم به جبهه برگردم و آن سال قید درس و مدرسه را بزنم.🤨☝️ به اتاق برادر نوزایی رفتم.🚪 نشسته بود پشت یک میز چوبی ساده.😇 عینکی با دسته های سیاه و شیشه های قطور روی چشمانش داشت.👓 ریش انبوه و سیاه و لباس سبز با آرم روی جیب ظاهر یک پاسدار را به او داده بود... ایستادم جلوی میزش. سلام کردم و به او گفتم که تازه از جبهه برگشته ام و تصمیم دارم بنشینم پای کتاب و درسم را بخوانم و حاضر نیستم به جبهه بی‌عملیات برگردم.😅🤷🏻‍♂ گفتم: «برادر نوزایی، تو رو خدا راستش رو به من بگید. این باری عملیات هست یا نیست؟»🙁🤩 نوزایی گفت: «کاکا، حالا حتماً باید عملیات باشه تا شما برید جبهه؟»😖🤦🏻‍♂ گفتم: «ها. اگه عملیات نباشه، نمی رم. باید برم مدرسه.»😂😁 آقای نوزایی انگار مجاز به افشای اسرار نظامی نبود. با این حال، در مقابل اصرارم گفت: «به امید خدا به زودی یه خبرایی می شه!»😎🤭 حرفش را گرفتم. او نمی توانست جار بزند که قرار است عملیات شود.🤐 چون به گوش منافقان می‌رسید و آن ها هم می‌گذاشتند کف دست عراقی‌ها و عملیات لو می‌رفت.😱😑 با خودم گفتم حتماً عملیات در راه است؛ وگرنه چه خبرهایی ممکن است در جبهه بشود؟🤔 از این گذشته، نوزایی، غیر از اینکه گفته بود به زودی خبرهایی می‌شود، با نگاه و لبخند و نحوه بیان همان جمله کوتاه انگار هزار بار گفته بود: «قطعاً عملیات داریم. اگر واقعاً راست می گویی، برو آماده باش!»😂😁😎 جوابم را گرفته بودم باید تصمیمم را می‌گرفتم.🤓 گرفتم😎💙 ..🖇 🖨 ❗️ @Razeparvaz|🕊•
انتـظـار به معنـاۍ این است که ما باید خـود را بـراے سـربازی آماده‌ڪنیم. ♥️ 🌱 @Razeparvaz|🕊•
4_6025990732928518067.ogg
525.4K
قرار هرشبـمون♥️ . عاشقاۍ مهدے بخۅنیم تا میلیوݧ‌ها دعا خوندھ بشہ🌿 . 🌙 🙂 @Razeparvaz|🕊•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسـم‌الله‌الرحمٰـن‌الرحیـم
✋🏻 . تسلّی میدهی خود را که شاید قسمتت دوریست ولی گرمای دلتنگی تبش هرگز نمی‌میرد...🙃🧡 @Razeparvaz|🕊•
•••🕊 فعالیـت امروز ڪانال متبرڪ به نام شـهید 🌿🌻 تاریخ تولد: ۱۳۵۴/۴/۴ محل تولد: شهر خشرودپی_شهرستان بابل تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۲/۱۷ محل شهادت: خان طومان_سـوریه وضعیت تأهل: متأهل و سه فرزند مزار شهید: روستای زادگاهش ۵صلوات♥️ @Razeparvaz|🕊•
‌●°•🕊 کاری ڪه انجام می‌دهید ، حتی نایستید که کسی بگوید خستـــه نباشیــد . . . ‌! از همان درِ پشتی بیرون بروید چون اگر تشڪر ڪنند ، تو دیگر اجرت را گرفته‌ای و چیزی برای آن دنیایت نمی‌ماند ...:))) ♥️ @Razeparvaz|🕊•
[• 💌 •] امام‌رضا‌‌﴿؏﴾: صدقہ، بݪای قطعے را از صدقہ‌دهنده دور‌ مےکند🙂💛 📚فقه‌الرضا؏؛ص۳۴۷ @Razeparvaz|🕊•