همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت
آنچه در خواب نرفت چشمِمَن و یادِتُـو بود.
تو مگر دَر به دَری، خانـه نداری ای بـغض؟!
همه شـب سر زده مهـمانِ گلـویم هستی...
•موجودیمعدوم•
عمیقا دلم یه نفرُ میخواد؛ که بشینیم در مورد شبهایروشن صحبت کنیم.
شبهایروشن بهانه بود دلم فقط یک هم صحبت میخواست.