eitaa logo
رفاقت با شهدا
835 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
10.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اینجا همه به عشق حاج قاسم آمده‌اند 📎 📎
message-1704864690-21.mp3
2.18M
⭕️ سوال ❓آیا شیطان می تواند افکار و نیت انسان را بخواند و در اعمالی که می خواهد انجام دهد دخالت کند؟ 🎙 استاد محمدی شاهرودی 📎 📎 📎
13.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ سوال ❓حکومت امام زمان عج بعد از ظهور چند سال است؟ 🎙استاد محمدی شاهرودی
تقدیر در ازدواج.mp3
1.45M
⭕️ سوال ⁉️ اعتقاد داشتن به تقدیر در ازدواج آیا از قبل در تقدیر کسی نوشته شده است که با چه کسی ازدواج خواهد کرد یا نه؟ 🎙 استاد محمدی شاهرودی 📎 📎
🌷 (۲ / ۱) 🌷كنار محسن كردستانی و سليمان وليان داخل سنگر كوچك‌شان نشسته بودم. سنگرشان جا برای دراز كشيدن نداشت. محسن پيك دسته بود. جثه‌اش ريز بود، ولی ايمانی قوی داشت. زير شديدترين آتش، اين طرف و آن طرف می‌دويد و پيام‌ها را می‌رساند. اين‌بار هم دوربينم را همراه آورده بودم. برای اين‌كه آسيب نبيند، آن را داخل كيسه‌ی پلاستيكی پيچيده بودم و در كيف كوچك كمك‌های اوليه جا داده بودم. محسن گفت: حالا كه دوربينت رو تا اين‌جا آورده‌ای، دو سه تا عكس از ما بگير. اصلاً به فكرم نرسيده بود. راست می‌گفت. فكر دوربين نبودم. آن را درآوردم و به محسن گفتم: ژست بگير، می‌خوام يه عكس مشدی ازت بگيرم. 🌷با تبسمی ‌دل‌نشين، در گوشه‌ی سنگر نشست و من عكس گرفتم؛ چهره‌ی خاك‌ گرفته‌ای كه خستگی چند روز نبرد مداوم از آن پيدا بود و چشمانی كه زودتر از لبانش می‌خنديدند. دوربين را به او دادم و او هم عكسی از من و سليمان وليان گرفت كه پهلوی هم ته سنگر تكيه داده بوديم. دقايقی بعد رفتم تا به خاكريز عقبی سر بزنم و شايد دوباره بروم به سنگر فرمانده گروهان و تأسف يك لحظه خواب را بخورم. در برگشت، دوان دوان به طرف پست امداد رفتم. جلوی در ورودی، حاج آقا تيموری را ديدم كه روی مجروحی دولا شده بود و سعی می‌كرد به او كمك كند. 🌷مجروح همچنان دست و پا می‌زد و آخرين لحظاتش را می‌گذراند. جلوتر كه رفتم، كردستانی را شناختم. سرم گيج رفت. آخر، دقايقی قبل پهلويش بودم و حالا داشت جلوی چشمم جان می‌داد. چشمانش زل شد در چشمانم كه زبانم را بند آورد. مانند كبوتری كه هدف گلوله قرار گرفته باشد، دست و پا می‌زد. سريع دوربين را درآوردم و خواستم از آخرين لحظات حيات محسن عكس بگيرم، ولی دوربين ياری نكرد. دكمه‌ی دوربين پايين نمی‌رفت و رضايت نمی‌داد تا آخرين نگاه سوزاننده‌ی محسن را ثبت كنم. به دوربين التماس می‌كردم. هر چه بر دكمه‌هايش كوبيدم، فايده‌ای نداشت. لحظه‌ای بعد.... ....
اومد گفت: میشه ساعت ۴ صبح بیدارم کنی تا داروهام رو بخورم؟ ساعت ۴ صبح بیدارش کردم، تشکر کرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون. بیست الی بیست‌و‌پنج دقیقه گذشت، اما نیومد! نگرانش شدم، رفتم دنبالش و دیدم یه قبر کنده و نمازشب می‌خونه و زار زار گریه می‌کنه! بهش گفتم: مرد حسابی تو که منو نصف‌جون کردی، می‌خواستی نمازشب بخونی چرا به دروغ گفتی مریضم و می‌خوام داروهام رو بخورم؟! برگشت و گفت: خدا شاهده من مریضم، چشمای من مریضه، دلم مریضه، من ۱۶ سالمه، چشام مریضه، چون توی این ۱۶ سال امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رو ندیده؛ دلم مریضه بعد از ۱۶ سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار کنم؛ گوشام مریضه، هنوز نتونستم یه صدای الهی بشنوم! ﺷﻬﯿﺪ🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
گذر زمان نمی‌تواند یادِ شهیدان را کم فروغ سازد... یادی از شهید جمهور "سیدابراهیم رئیسی" در سنگر رزمندگان همدانی در دفاع‌مقدس (نفر دوم از سمت چپ) ‌‌‌ ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
دیوارنگاره «نگذاشت دشمن به خانه برسد» در آستانه سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی از جدیدترین دیوارنگاره میدان ولیعصر(عج) با شعار «نگذاشت دشمن به خانه برسد» رونمایی شد. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
سلاماً علے من حاربّو الّیل و عِند الصّباح بالاکفانِ قد عادوا سلام بر کسانے که شب را مے جنگند و صبح هنگام،با کفن برمے گردند .... 🌷
▫️شهید حاج قاسم سلیمانی: خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می‌بینم که در معرض خطر است. ⬅️ بخشی از نامهٔ شهید به دخترشان
🔰 شهید حاج قاسم سلیمانی: ان‌شاءالله خدا به همۀ ما توفیق بدهد که ما لیاقت و شایستگی سربازی آن حضرت را پیدا کنیم و از آن مهم‌تر خدا به ما این شناخت را بدهد که ما این افتخار را قدرش را بدانیم و بفهمیم که چه افتخاری است؛ که اگر بفهمیم خیلی از رفتارهای ما تغییر می‌کند. 📎 سخنرانی در مراسم چهلم شهدای والفجر۸؛ ۱۳۶۵