eitaa logo
🕊رفیـق خـوب حَـوراء
1.4هزار دنبال‌کننده
673 عکس
2.1هزار ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
. ✍مرا به زن همسایه سپرده بودند،او می‌دانست چه اتفاقی افتاده، می‌گفت مهمان دارید، اما من تمام مسیر مدرسه تا خانه را از دستت خشمگین بودم که چرا سر قرارمان نیامدی؟ سر کوچه که رسیدم صدای شیون و زاریِ مهمان هایت را می‌شنیدم، داخل خانه شدم ، میان آن جمعیت دنبال تو میگشتم، خاله آمد، سراغت را از خاله گرفتم، در حالی که چشمانش از شدت اشک قرمز شده بود، گفت مریض است، عمه لبخند تلخی زد و گفت برمی‌گردد. پدر به استقبالم آمد، حالت خمیده و چهره آشفته و پریشان پدر با اشکهایی که از چشمانش سرازیر میشد به من می‌فهماند که تو مُرده ای مادر. چه غروب غم انگیزی، تو حتی چهل روز را هم با من در مسیر مدرسه هم قدم نشدی. چه می فهمیدم مفهوم مرگ را ، چه می فهمیدم خانه ابدی یعنی چه، چه می‌دانستم جدایی یعنی چه، آغوش پدر آرامم نمی‌کرد، من تو را میخواستم، می‌گفتند رهایش کنید، چیزی نمیفهمد ، اما من می‌فهمیدم که نیستی، می‌فهمیدم، نیستی تا بغلم کنی، نیستی که اشکهایم را پاک کنی، نیستی که موهایم را شانه بزنی تا پیش مهمان هایت مرتب باشم، می‌فهمیدم که نیستی تا سفره ی شاممان را پهن کنی و چه تلخ بود شب را بی تو سحر کردن. من به احترام آسمانی شدنت لباس قرمزی را که تو برایم دوخته بودی از تنم درآوردم و به دنبال لباس سیاه نداشته ام گشتم تا در مراسم خاکسپاریت شرکت کنم، همه ی بچه های فامیل با خیالی آسوده در خانه هایشان سرگرم بازی بودند اما من عزادار تو بودم و نظاره گر جسم بی جان و یخ زده ات، و می‌فهمیدم کسی را که بی رحمانه رویش خاک می‌ریزند مادر من است. همه دورِ مادر بزرگ حلقه زده بودند، می‌گفتند داغش سنگین است، اما هیچ کس نمی فهمید که داغِ دل من کمتر از داغ دل، زنِ دختر از دست داده نیست. مرا ببخش مادر، من رقیه ی سه ساله نبودم که داغ پدر را تاب نیاورد، رسالت من بعد از تو زنده ماندن بود و جنگیدن در نبرد زندگی و باختن و ساختن هایی که تقدیرم را رقم میزد. من بزرگ شدم، آنقدر که کفش‌های پاشنه بلندت اندازه ی پایم شد، آنقدر که دیگر مثل گذشته دلتنگت نیستم، و آنقدر که دیگر واژه ی مادر برایم بی معنی شد. از تو خاطره ای به یاد ندارم جز آن آخرین نگاهی که با هزار رمز و راز بغض و لبخندت را پشتش پنهان کرده بودی،گویی میدانستی که آخرین نگاه هایت را میکنی، و من هنوز که هنوز است جای خالیت را در میان هجوم غم های زندگیم احساس میکنم ... اما..... ❕اما داغ دل من کجا و داغ دل کودک مظلوم غزه کجا، که در زیر آوارهای سرپناهش به دنبال تکه های بدن تکیه گاهش میگردد . داغ دل من کجا و داغ دل کودک غزه کجا، که با جثه نحیفش سنگینیِ وزنِ خواهرِ زخمی اش را در آواره گی بر دوش تحمل میکند. داغ دل کودک غزه کجا، که دلتنگ‌ تکه ای نانِ سفید است یا دلتنگ دوباره راه رفتن، دلتنگ دوباره دیدن، دلتنگ دوباره خندیدن، دلتنک سکوت و یا حتی آرام گریستن، ووو ... کودک غزه، به تنهایی با آن همه درد میجنگد و من این روزها شرم دارم از سنگینیِ دردی که در سینه دارم دم بزنم 💔 تقدیم به تمام کودکان داغ دیده سرزمینم، که کسی متوجه داغ دلشان نشد. و تقدیم به تمام کودکان داغ دیده غزه و لبنان. "حوراء" .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🕯🥀 🥀نثار روح همه درگذشتگان، خصوصاً مادران آسمانی که «مادر من»هم یاد بشه در روز سالگرد درگذشتش، بخوانیم و 🥀 "روحشان قرین رحمت الهی" 🌱https://eitaa.com/Refigekhoobehavra
5.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀🕯🥀 💔ما هم فردا هستیم… امروز که هستیم یادی کنیم از درگذشتگان، تا فردا دیگران نیز یادی کنند از ما. 🌱https://eitaa.com/Refigekhoobehavra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. پنج شنبه ❇️ از طرف برادر شهیدت بزن روش👇 digipostal.ir/cezkkiq 💌 🌱https://eitaa.com/Refigekhoobehavra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا