eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
7.7هزار ویدیو
299 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین https://eitaa.com/harfhamon کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
پیغام ماهی ها ۱۰۷.m4a
7.31M
کتاب : پیغام ماهی ها 🌹 سرگذشت استاد جنگهای نا متقارن محور مقاومت شهید حاج حسین همدانی 🌹 نویسنده : گلعلی بابایی🌹 قسمت : صد و هفتم🌹 آدرس ما👇👇👇ت ل گ رام @khateratdefae ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1487863813C4bb957d00e واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/GZeookBrGMTEkraRvVXLXl
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
هادے‌دلھٰا 🕊 مشڪل ڪارهاۍ ما این است کہ براے رضای همه ڪار میکنیم جز رضاے خُدا ...! . • #شهید_ابراهی
هادٓے‌دلھٰا 🕊 خدا خودش دستمان را در دست شھدا گذاشت و این رفاقت آغاز شد... وچہ رفاقتـٖے بھتَر از ࢪفاقت با شٌھدا.! بࢪادر‌شَھیدَم راھَ‌ت ادامہ دارد...✨ . • جهت تعجیل در فرج آقا و شادی روح شهدا 🥀 صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰❄️➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
امام على عليه السلام: ما رَأيتُ ظالِما أشْبَهَ بمَظلومٍ مِن الحاسِدِ: نَفَسٌ دائمٌ، و قَلبٌ هائمٌ،
شخص صبور پیروزی را از دست نمی‌دهد و عاقبت به پیروزی می‌رسد، اگرچه زمانی طولانی بر او بگذرد! امام علی(ع)♥️ پیشاپیش مبارک
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#کلام_شهید🌷 ڪسانے بہ امامِ زمانشان خواهند رسید، ڪہ اهل سرعت باشند... !! و اِلّا تاریخ ڪربلا نشان
‌‌مےگفت: بہ‌‌جاۍاینڪھ‌عڪس‌خودتونو بزارید پروفایل‌‌تابقیہ‌‌با‌دیدنش‌بہ‌گناھ‌بیفتن؛ یہ‌تلنگرقشنگ‌بزاریدڪہ‌بادیدنش بہ‌خودشون‌بیان..!👌🏻 - شهید ابومهدی المهندس ❤️ جهت تعجیل در فرج آقا و شادی روح شهدا 🥀 صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰❄️➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
آنانکه زمستان را از پشت پنجره‌‌ دیده‌اند و گرسنگی را هم فقط در کتابها‌ ‌خواندند ، نخواهند توانست که
صرفا‌جهت‌اطلاع ‌ . . میدونۍ‌چرا توبه‌قیمت‌داره ؟! چون‌وقتۍ‌میای‌ڪه‌میتونی‌نیاۍ .! مهم‌اینه‌که‌هرجا‌هستۍ‌و‌فهمیدۍ داری‌راهُ‌اشتباه‌میرۍبرگردۍ. خیابان‌زندگۍ ‹ ان‌الله‌یحب‌التوابین^^🤍› هر‌‌وقت‌برگردی‌دیر‌نیست🌿!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️یاعلی ذکر قیام مهدی است ✨یاعلی ذکر مدام مهدی است 🌸" یا علی قفل فرج وا می کند " ✨درد غیبت را مداوا می کند 🌸یا علی گویید خیل عاشقان ✨تا بیاید مهدی صاحب زمان... 🌸✨ایام با سعادت ولادت امیر عوالم هستی، حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب‌ علیه السلام، بر فرزند عزیزش، حضرت مهدی علیه السلام و محبین حضرتش مبارک باد!🌸 ❤️ جهت تعجیل در فرج آقا و شادی روح شهدا 🥀 صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰❄️➰✌️❁═┅┄
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•~♥️ تا حبّ علی و آل او یافته ایم کام دل خویش مو به مو یافته ایم وز دوستی علی و اولاد علی است در هر دو جهان گر آبرو یافته ایم . . . .میلاد‌با‌سعادت‌مولامون‌پدرمون‌امام‌علی‌ع‌مبارک♥️ جهت تعجیل در فرج آقا و شادی روح شهدا 🥀 صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰❄️➰✌️❁═┅┄
سلام سلام سلام میلاد مولا امیرالمومنین علی (ع) پدر تمام شیعیان بر ساحت مقدس امام عصر و تمام شیعیان و شما گرامیان که همیشه همراه تبریک و تهنیت ✌️✌️🌺🌺🌻🌻🌟🌟 🍰🍰🍬🍬🍷🍷🍰🍰 الهی همیشه دلتون شاد قلبتون سرشار از آرامش الهی مولا آمین گوی دعاهاتون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 جهت تعجیل در فرج آقا و شادی روح شهدا 🥀 صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰❄️➰✌️❁═┅┄
به جای اینکه انقدر نگرانِ ولنتاین باشید سعی کنید که یک آدمِ درست رو انتخاب کنید چون اینطوری هر روز براتون روزِ عشق خواهد بود و بودن و حضورِ چنین آدمی بزرگترین کادو و بهترین هدیه برایِ زندگیتونه.. ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️دلم شده غرق سرور و شعف 🌺کعبه شده بهر علی یک صدف ❤️مرغ دلم رها شده به سوی 🌺ایوان باصفای شاه نجف ༺🦋
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝 | امیر همیشه‌ی مومنان ⭐️ در آستانه ولادت مولی الموحدین حضرت امام علی علیه‌السلام، بخش فقه و معارف پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR، صفاتی از سلوک شخصی و اجتماعی-حکومتی امیرالمومنین علیه‌السلام را که می­توان به آنها اقتدا نمود، بر اساس بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مرور می­کند. 📥 دسترسی👇 https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42649
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#رمان_تا_پروانگی #تا_پروانگی #رمان ¦⇠نویسنده:الهام تیموری #قسمت_شصت_پنج #قسمت_شصت_شش
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 📕 🦋 ✍با بهت سرش را چرخاند و نگاه کرد به آن طرف، راست می گفت. بعد از چند سال می دیدش؟ طاها آمده بود اما تنها نه! دختری بلند قامت، با چادر عربی و چشمانی سبز کنارش بود. خوش خنده بود و بامزه... ناخودآگاه لبخند زد. ترانه با طعنه پرسید: _به به زنعمو، انگار فقط ما نبودیم که حاجت روا شدیما زنعمو با ذوق و آرام گفت: _الهی شکر، بالاخره این بچه هم از خر شیطون اومد پایین و حرف منو آقاش رو خوند. فائزه رو سه ماه پیش نشون کرده بودم، دفعه اوله باهمن! ایشالا به امید خدا بعد از ماه صفر، عقد می کنن. ریحانه نیازی نداشت فکر کند! خوشحال شده بود، می دانست طاها بعد از شنیدن خبر ازدواج ناگهانی اش آن هم با مردی با وضعیت و شرایط ارشیا حسابی شوکه شده بود. حتی با خانم جان هم صحبت کرده بود تا نظرشان را عوض کند... طاها تنها کسی بود که علت این ازدواج را می دانست! حالا بعد از چند سال خودش هم تصمیم گرفته بود از انزوا درآید و این خیلی خبر خوبی بود برای ریحانه! طاها بعد از احوالپرسی با بقیه پیش آمد و با دیدن ریحانه، چند لحظه ای مکث کرد و بعد مثل همیشه و همانطور که در شانش بود احوالپرسی کرد: _سلام _سلام پسرعمو _خوب هستید ان شاالله؟ خیلی خوش اومدین _ممنونم ریحانه با چشم و البته لبخند به فائزه اشاره کرد و گفت: _تبریک میگم، خوشبخت باشید _تشکر و بعد به صورت شرمزده ی نامزدش نگاه کرد و معرفی کرد: _ترانه و ریحانه خانم، دخترعموهای بنده _خیلی خوشبختم _ما هم همینطور عزیزم _خدا رو هزار مرتبه شکر که بعد مدتها دوباره دور هم جمع شدیم، فقط جای ارشیا خان خالیه زنعمو سری تکان داد و کلام همسرش را کامل کرد: _خیلی، هم آقا ارشیا و هم بچم فاطمه ترانه پرسید: _وا راستی فاطمه کو؟ _خیلی دوست داشت بیاد منتها دکتر بهش استراحت مطلق داده _خدا بد نده _خیره مادر، قراره نوه دار بشم ایشالا ترانه با شوق گفت: _وای آخجون چه عالی... پس دو طرفه خاله شدیم چیزی توی دل ریحانه هری پایین ریخت، عرق شرم روی پیشانی اش نشست. واهمه داشت از سر بلند کردن و پاسخ تبریکات عمو و زنعمو را گفتن. کاش ترانه جلوی دهانش را گرفته بود. آخر سر دیگ نذری و آن هم در حضور طاها جای باز کردن چنین مساله ای بود؟! زیرچشمی نگاهی به طاها کرد، او چطور باور می کرد چنین خبری را؟ دست ردی که به سینه اش خورده بود بخاطر همین موضوع بود اصلا. طاها که ملاقه را گرفته و خیلی خونسرد شروع به هم زدن شله زرد کرده بود، سر بلند کرد و با لبخند به ریحانه گفت: مبارک باشه دخترعمو، ایشالا بسلامتی سلام و این دومین شوک امروز بود. سر رسیدن ارشیا درست وقتی طاها و ریحانه با لبخند مقابل هم بودند! ⇦نویسنده:الهام تیموری ⏪ .... ‌ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 📕 #داستـــــان #تاپــــروانگی🦋 #قسمت_شصت_ششم ✍با بهت سرش را چرخاند و نگاه کرد به آ
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 📕 🦋 ✍فردا همان آخر هفته ای بود که ترانه از او خواسته بود تا دشمن شادشان نکند! یعنی خانه ی عمو دعوت بودند، چون اربعین بود و مثل همیشه بساط نذری به راه بود... می توانست مثل این چند وقت اخیر نباشد و یا تنها برود و بخاطر نبودن ارشیا هزار بهانه بیاورد اما حالا شرایط باهمیشه فرق کرده بود... ارشیا توی همین دو سه روز بارها پیام داده و زنگ زده بود، شبیه قبلترها نبود، بی تفاوت نبود و همین هم ریحانه را خوشحال می کرد و هم نگران! هرچند ریحانه گارد گرفته بود، اصلا برای پروانه شدن مجبور بود این پیله ی موقت را دور خودش داشته باشد! امروز گوشی را روی حالت پرواز گذاشته بود چون باید فکر می کرد، بس نبود این آشفتگی ها و مدام دور ماندن از هم؟ حالا که ارشیا با همه ی خطاها باز هم کوتاه آمده و غرورش را کنار گذاشته بود پس تکلیف خود ریحانه چه بود؟ وظیفه ای نداشت در قبال همسر و کودکش؟ اصلا تا کی باید دربه در می ماند؟ بیچاره طفل بی گناهش... تصمیمش را باید می گرفت. حتی شب قبل از خواب برای خودش خط و نشان هم کشید! فردا باید می رفت خانه ی عمو... از همین جا باید تغییرات را شروع می کرد. صبح آماده شد و برعکس ترانه که متعجب بود از رفتارش، خودش با آرامش آماده شد و راهی شدند. نمی دانست چه پیش می آید اما دلش گواهی بد هم نمی داد. وارد کوچه که شدند با دیدن پرچم هیئت و دود غلیظ اسفندی که همه جا را پر کرده بود اشک به چشمش نشست. چقدر امسال از این فضاهای دوست داشتنی دور مانده بود. عمو با دیدنش لبخند دندان نمایی زد و مثل همیشه گرم و صمیمی خوش آمد گفت و بعد هم زنش را صدا زد... زنعمو هم که حسابی دلتنگش بود دو سه باری در آغوشش کشید و کلی قربان صدقه اش رفت. خوشحال بود از قرار گرفتن در جمع اقوامی که این چنین از حضورش استقبال می کردند و دوستش داشتند. ده دقیقه ای از توی حیاط بودنشان گذشته بود که زنعمو گفت: _ریحانه جان، پاشو بیا بریم سر دیگ. یه همی بزن حاجت بگیری، می دونی که این شله زرد ما خوب حاجت میده و چشمکی حواله ی ترانه کرد، ترانه با خنده گفت: _وا! خاک بر سرم زنعمو... حالا نوید اگه بشنوه فکر می کنه راست میگین _مگه دروغ میگم گل دختر؟ _نه نه، منظورم این نبود ولی خب به این شوری نبوده که. حالا هر دختر مجردی که بره پای دیگ واسش حرف درمیارن، وگرنه من که تا بیام دست راستو چپمو بشناسم این نوید پاشنه ی خونه رو از جا کند و ما رو برد... همه هم شاهدن! زنعمو که انگار از اداهای ترانه به وجد آمده بود خندید و بعد بین انگشت اشاره و شصتش را گاز گرفت و گفت: _خدا خفت نکنه دختر... همیشه ی خدا جواب تو آستین داری. بسه دیگه نخند دهنت کج میشه روز اربعینی... استغفراله چادرش را جمع کردو دست ریحانه را گرفت و رفتند کنار دیگ. ملاقه ی دسته بلند را برداشت، با بسم الله شروع کرد به هم زدن و بعد به او داد. ریحانه زیرلب صلوات فرستاد و به حاجت هایش فکر کرد. کاش ارشیا هم بود، کاش بچه شان صحیح و سلامت به دنیا می آمد، هنوز هم بخاطر معجزه ای که شده بود شاکر خدا و امام حسین بود... کاش خدا لطف را در حقش تمام می کرد و این روزهای بلاتکلیف انقدر کش نمی آمدند. ترانه با آرنج به پهلویش زد و از حال و هوای خوبی که داشت درآوردش. با اخم برگشت و پچ پچ کنان گفت: _هوی، چته تو؟ پهلوم دراومد _خب بابا ببخشید هول شدم _چه خبره مگه؟ _اونجا رو... ببین کی اومده _کی اومده؟ لابد عمه ی خدابیامرزه خوشمزه جان! طاهاست... اوناهاش جلوی در با بهت سرش را چرخاند و نگاه کرد به آن طرف، راست می گفت. بعد از چند سال می دیدش؟ طاها آمده بود اما تنها نه! ⇦نویسنده:الهام تیموری ⏪ .... ‌ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر یعنی گرمی یک خانه پدر یعنی شونه مردانه... جهت تعجیل در فرج آقا و شادی روح شهدا 🥀 صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰❄️➰✌️❁═┅┄