eitaa logo
رفیق جان ‌3>
1.2هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
275 ویدیو
19 فایل
﷽ ࡅ߳ࡐ‌ ܝ‌ܦ̇ࡅ࡙ࡐ߳ ܭࡐ‌ܥ݆ࡐ‌ܠࡐ‌ܨ ܩࡅ߭ࡅ࡙✿ ܭܝ݆ߺܨ ܢ̣ߊ ܥ̇‌‌ܭܝ‌ ܩࡅ߭ܢ̣ܫ ܩܥܼߊ‌ܝ̇‌◉ ܩܝ‌ܢܚܨ ܭܘ ܣܢܚࡅ߳ࡅ࡙♡
مشاهده در ایتا
دانلود
Why Do I Feel Ca⃟lm when I Hu⃟g You?❦ ✯--------------------------------------✯ بغلت‌چي‌دار⃟ه‌ك‌وقتي‌بغلم میکني:اروم‌میش⃟مم؟❦
✯لاف دوستی نزنید،رفاقت عملی داشته باشید✯ خیلی اوقات ما فقط به حرف،دوست خیلی خوب و رفیق بامرامی هستیم ولی پایه عمل که رسید،کنار میکشیم. این کار بسیار بد است و کسی که چنین رفتاری را داشته باشد اصلا جز آن دسته از دوستان بسیار عالی و بدون نقص نمی آید و اعتباری در نظر دیگران ندارد. اگر میخواهید دوست بسیار خوبی باشید باید از دوست تان حمایت کنید و در عمل هر جایی که دیدید نیاز به کمک دارد،حامی او باشید. دوستی شما موقعی ارزشمند است که دو طرف در مواقع بحرانی به کمک هم برسید،پس سعی کنید تا جایی که ممکن است و به خودتان لطمه نمیزند کمک حال دوست تان باشید. مواقعی در زندگی هر کدام از ما هست که شاید دنیا برایمان تیره و تار میشود و شدیدا نیاز به کمک داریم،آن وقت است که باید سر و کله دوست خوب پیدا شود و باز دوستی خود را به دوستش ثابت کند. اصڪے⃠حږآم جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ
🇹🇷 Aşık olmak için insan ille de değişik bir karKteri sevmemeli Sıradan bir karakteri değişik sevmeli ✯--------------------------------------✯ برای‌عاشق‌شدن‌نباید،یه شخصیت‌متفاوت‌رو‌دوست داشت‌باید‌یه‌شخصیت‌عادی‌رو متفاوت‌دوست‌داشت
𖠇- - - - - - - - - - - - - - - - - - - 𖠇 باورم نمی‌شد! گاربو دوباره زنگ زد! فکر کنم پسر سیزده ساله‌ای مثل من هنوز خیلی زود بود زن‌ها را بشناسد. گاربو با صدای شیرینی که احتمالا باعث شده بود چند تا از دندان‌هایش هم کرم بخورد، پرسید آیا توانسته‌ام صفحه 162 کتاب اسپانیایی را ترجمه کنم یا نه. این جوری شد که کتانی های تنیس نویی را که خریده بودم و بند های سبز شبرنگ داشت، پوشیدم. دوچرخه‌ام را از پارکینگ در اوردم. با عجله از میان آب پاش‌ها گذشتم و رکاب زنان رفتم طرف خانه‌شان. با همدیگر برای امتحان اسپانیایی درس خواندیم، ولی انگار هوش و حواس گاربو جای دیگری بود، یک جایی میلیون ها کیلومتر دورتر. راستش لابه‌لای ستاره‌ها پرسه می‌زد. پرسید:[طالعِ تو چه بُرجیه؟] [نمی‌دونم. فکر کنم کیوان باشه] [کیوان که برج نیست] بعد حساب‌و‌کتاب کرد و بلاخره فهمید طالع من توی برج ماهی است‌. انگار زیاد خوشش نیامد که طالع من ماهی است. روزنامه را برداشت و ستون طالع‌بینی را گشت. توی طالع من نوشته بود: متولدان برج ماهی باید از پرندگانی که دست‌جمعی پرواز میکنند، دوری کنند. گاربو همانطور که ناخونش را می‌جوید، گفت:[یعنی چی؟] گفتم:[شاید یعنی اینکه وقتی مرغ‌دریایی بالای سرم میبینم، باید یه جایی پناه بگیرم] [مزه نپرون!] تمام تلاشم را کردم که لحن حرف‌زدنم مثل لیز باشد. یواش گفتم:[نمی‌خواستم مزه بپرونم. می‌خواستم یه کمی فضا عوض‌شه] اما انگاری گاربو نیازی به عوض شدنِ فضا نداشت. قشنگ معلوم بود طالع‌بینی برایش مثل دندان‌درد جدی است و بهتر است حرف را عوض کنم. غیر از طالع‌بینی عاشق آرایش کردن هم بود. این جوری بود که حرف مشترکی برای گفتن نداشتیم و دستِ آخر دزدکی ساعت‌مچی‌ام را نگاه کردم. پرسیدم:[تو همیشه شب‌ها عینک دودی می‌زنی؟] گفت:[بله. دارم واسه هنرپیشه‌شدن مطالعه میکنم] به خانه که رسیدم، علاقه‌ام به گاربو کلاً نیست و نابود شده بود. دیدم لیز خیس‌و‌تلیس توی درگاه ایستاده. شاخ در آوردم. با آن شلوار سبزِ بلندی که پوشیده بود، بیشتر مثل قورباغه‌ای بود که آماده شده بپرد توی برکه. نه، انگار بیشتر دلش می‌خواست بپرد روی من! گفتم:[بارون اومده؟] لیز گفت:[بله، اومده! ولی دو ماهِ‌پیش! یادت رفته بود آب پاش‌ها رو ببندی. مجبور شدم از وسط یه جنگلِ بارونی خودم رو برسونم جلویِ در. دلم می‌خواد خفت کنم بادی!] گفتم:[هَی وای من! چقدر گناه داری لیز!] 𖠇- - - - - - - - - - - - - - - - - - - 𖠇 اصڪے⃠حږآم جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ
base.apk
3.1M
سوپـــږایزموݩح🎀 ڪــــیݕوږد ڪـــــــݜیده ڹویس😍 داږاے ڪــــــــݜیده‌ݩویس و فوݩٺ زیݕا😍 اصڪے⃠حږآم جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ
‏یه روش درمانی هست به اسم "رفیق تراپی" تو اوج خستگی و دلتنگی هم باش҈ي فق⃟ط کافیه اس҉مشو رو صفحه گوشی ببینی،هنوز حرف نزده همه خست⃟گیت میپره. : )♥️👭
حٺے‌وقٺےقهریم! اصڪے‌ݩږوݪاوݪے⸙ جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ۺد⃟ۺد ݩۺدݕآز⃟م‌میڳم مݩ‌ه҈ݩوز‌میخ҉وآمٺ😍⃢😘 اصڪےݩروݪاوݪے⸙ جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ
ݕو҈لٺ⃟‌ژور҉ݩآݪ🖍📒 اصڪےݩروݪاوݪے⸙ جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ
ݕ҉ڪ❦گږآن⃟دموݩ҈҉ح❤️⃢🖤 اص࿆ڪےݩږوݪاوݪے⸙ جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ
✯از دوست تان سؤ استفاده نکنید✯ اگر یکی از دوستان‌تان شک کند که شما در حال سوءاستفاده از او هستید، شما را کنار خواهد گذاشت. دوستی‌های واقعی به دلیل محبوبیت یک نفر یا روابطی که وی دارد، شکل نمی‌گیرند. اگر تلاش کنید با کسی دوست شوید صرفا برای این که به عضویت یک گروه خاص دربیایید، این کار نه دوستی، بلکه فرصت‌طلبی نام دارد و نیت اصلی شما به ‌زودی فاش می‌شود. هیچ کس از سو استفاده خوشش نمی آید، مطمئن هستم شما هم همینطور هستید. این کار خصوصا در دوستی بسیار زشت و زننده است،ما باید برای رفاقت و دوستی هایمان ارزش قایل باشیم و سؤاستفاده کردن کار آدم های با درک بالا نیست. سعی کنید در اگر دوست تان برای شما کاری انجام میدهد در قبالش برایش کاری انجام دهید. مثلا اگر دوست شما برای اینکه هر هفته به تفریح بروید،هزینه میکند شما هم سعی کنید به گونه ای برایش طلافی کنید. اصڪےݩږوݪاوݪے⸙ جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ
ده҉ہ‌ ه࿆شٺآ࿆دیآ‌ یآدٺو҈ݩ‌ میآد¿😂 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
اد⃢امہ‌پس⃟ٺ‌قݕݪ😂⃢🤣 جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خود⃟م‌ٺ࿆ڪے‌پشٺٺم‌😍 ۺٻیہ‌یہ‌ار⃟ٺۺ😎⃢✋🏻 اصڪےݩږوݪاوݪے⸙ جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ
وَ دقیقاهمہ‌چیزبا[ط]زیباست🤩 میگذره‌روزامون‌باهم....:)🤪 همہ‌چیزقشنگ‌با‌[ط]خواهری خوشگلم.... :) رفیق:)😘 خواهری:)😇 عضوےازقلبم:) دلیل‌آرامش‌این‌قلبم:)😍 توڪہ‌نیستےپیشم‌همیشه‌حالم بده!🙂 بدون [ط] دیوونه میشم🍓🍭 [ط]خواهری لجباز خودمی:)❤✨ . . . 👭 😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوۺ⃟مزه🍦⃢🍧 اصڪےݩرو‌ݪاوݪےجآݩ جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ
رِفا࿆قت‌عجب‌امنیت‌خوبي‌دارد.. مي‌تواني‌با‌࿆رفیق،خودِ‌خودتظباشي! مي‌تواني‌درد‌هایت‌را، هرچند‌ناچیز، هرچندگِران، بي‌خجالت‌به‌اوبگویي! از‌حماقت‌هایت‌بگویي.!. دوس࿆ت‌انتخاب‌آزاده‌توست..! اختیارِتوست... نامش‌را‌در‌شناسنامه‌ات‌نمي‌نویسند! نامت‌را‌درشناسنامه‌اش‌نمي‌نویسند! د࿆وست‌عرف‌نیست... عادت‌نیست... معذوریت‌نیست... [او]‌سایبانِ‌دلچسبي‌ست تا‌خستگي‌ات‌را با‌اوبه‌فراموشي‌بسپاري!💛
𖠇- - - - - - - - - - - - - - - - - - - 𖠇 لبخندی زد و گفت:[ولی بادی! باورت نمیشه! از اون موقع که مامان بابا مُرده‌ن، این اولین باری بود که جیگرم خنک شد] بعد کفش هایش را درآورد و حوله حمام را برداشت و سرگرمِ خشک کردن موهایش شد. اولش هیچ‌کداممان چراغ چشمک‌زنِ پیغام گیر تلفن را ندیدیم. لیز که چشمش به چراغ افتاد، رفت طرف تلفن و دکمه پخش پیام را فشار داد. دختری با لهجه‌ی غلیظ انگلیسی داد زد:[گوش کنین! خانم استِبینز! شماره رو درست گرفته‌م؟ خودتون هستین؟ شمایین که به ریز و درشت قانون واردین؟ پس خوب گوش کنین! قراره اتفاق شومی‌ واسه‌ی من بیفته! کمکم کنین! دست بجونبونین خانم! خودتون رو برسونین خیابون ایندیا، ساختمون زاچاری. طبقه سیزدهم. من ابیگِل پارسونز هستم. بله، فامیلِ خودتونم. یه شال ترکی قشنگ انداخته‌م روی شونه‌م و یه کلاه سفید آهارزده هم روی سرمه. چشم امیدم به شماس] زیرلبی گفتم:[ساختمون زاچاری! دفترِ وکالت بابای بابابزرگمون هم توی همین ساختمون بوده] لیز با شک و تردید به پیغام گیر نگاه کرد و گفت:[عجب تماسی! چه حرفه‌ای!] شکش برده بود به من. عین وکیل ها نگاه یخ‌زده‌ای بهم انداخت و سبک سنگینم کرد و گفت:[بادی جون! اعتراف کن! کلاهِ سفید آهارزده آخه؟! به کی گفتی واسه من ادای انگلیسی‌ها رو در بیاره؟ همون دختر نمکیه، گاربو؟] دستم را گرفتم بالا، انگاری که میخواهم قسم بخورم. [لیز، خواهر عزیزم، اذعان می‌دارم که هیچ خط و ربطی به این تماسِ مشکوک ندارم. حتی نمی‌دانم شال ترکی چه شکلی است! در ضمن گاربو اصلا لهجه ندارد. چیزی که دارد انبوهِ مژگان است] [پس....] [بله لیز، خواهر عزیزم، گمان می‌کنم یکی از بستگانمان قرار است پرونده ای به تو محول نماید. خانمی به نام ابیگِل یا یکی از اقواممان. فرقی نمی‌کند. به هر حال گمان نمی‌کردم از فامیلِ ما هنوز کسی زنده و پابرجا باشد] لیز گفت:[نه کسی از فامیلمون زنده مونده، نه اون دختره فامیلِ ماس. سرِ کاریه بادی! ولی کی داره سر به سرمون می‌ذاره؟ و چرا؟ حتما گربه‌ای توی انبانه!] گربه‌ای در انبان؟!!! همان کاسه ای زیر نیم کاسه؟! فکر کردم حتماً وقتی میرفته دانشکده‌ی حقوق این جور ضرب المثل های قلمبه‌سلنبه را یاد گرفته! [از کجا می‌دونی گربه‌ای توی انبانه؟] محلم نگذاشت. بدجوری فکرش مشغول شده بود. 𖠇- - - - - - - - - - - - - - - - - - - 𖠇 اصڪےݩږوݪاوݪے⸙ جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ
✯نه زیاد به دوست تان بچسبید،نه رهایش کنید✯ نشان ندهید که محتاج ارتباط هستید. اگر هفته پیش با فرد مورد نظرتان آشنا شدید و در طول این یک هفته چند باری با او در تماس بودید به همین اکتفا کنید و او را به حال خود رها کنید و دائم خود را راغب در تماس بودن با او نشان ندهید. سعی کنید ابعاد دیگر زندگی خود را پررنگ‌تر کنید مانند درس، کلاس‌های موردعلاقه‌تان، ورزش و… این نشان می‌دهد که شما برنامه خود را دارید و وابسته به او نیستید. کسی که خودش را دوست دارد، می‌تواند دیگران را هم دوست داشته باشد، پس وقتی شما به سلامت بدن و روان خود اهمیت می‌دهید به شما قدرت می‌دهد و دیگران هم این را متوجه می‌شوند و بیشتر علاقه نشان می‌دهند. کلا اگر به هر چیزی ما بیشتر بچسبیم و ترس آن را داشته باشیم که از دستش بدهیم،بیشتر از ما فرار میکند و بیشتر از دستش میدهیم. در رابطه با دوستان مان هم به همین شکل است،اگر شما بیش از اندازه در دسترس باشی و دوستت را کلافه کنی از دست شما فراری میشود. ارزش خودمان را بیش از اندازه پایین نبریم ،تعادل را رعایت کنیم. اصڪےݩږوݪاوݪے⸙ جو⃟یݩ‌ݕده‌ݪآوݪے‌ڄآ࿆ݩ❦̆̆̆̆̆༆ ꧁̶͟͞҈ོ̙@Refighjan꧂̶͟͞͞҉҈ོ