#دلنوشته
🌸سحر سوم....
✍سلام... ستاره غریب زمین
دو سحر از رمضان گذشت..
و سومین سیاهی هم، آسمان رمضان را فراگرفت...
اما... هنوز خبری از ظهور تو در دل زنگار گرفته من نیست!
آموخته ام؛که سفره دار رمضان تویی...
و کسی در این ضیافت، محبوب تر است، که تو، سهم بیشتری از قلبش را، تسخیر کرده باشی.
❄️هر چه در لابلاي تپش های دلم، جستجو می کنم...؛ خبری از شیدایی نمی یابم.
👈من همان فرزند گریزپای توام، که به درد نداشتنت عادت کرده است، و همه سهمش از انتظار، فقط و فقط هیاهویی توخالی است!
که اگر؛
درد تو به استخوانش زده بود؛
سحری از رمضان را، تنها به امید یافتنت، سجاده نشینی می کرد.
وای یوسف تنهاي من،
این ماه رمضان حاجتی عظیم، قلب مرا احاطه کرده است:
💓تــــــو...
درد نداشتن تــــو...
و دویدن مدام برای یافتنت،
همه آرزويي است که در لابلاي مناجات سحر، بدنبالش می گردم.
❄️برای قلب بیمار من، چاره ای بينديش.
قلب بیمارم، جای خالی، برای حضور مداوم تو ندارد.
به امید علاج آمده ام.
مرا دست خالی،از گوشه سفره ات، رد مکن !
به امید اجابت آمده ام؛
یا مُجیبُ... یا مجیب ... یا مجیب
#روایت_عشق
#ماهرمضان
@Revayateeshg
💠رسول خدا صلي الله عليه و آله
🔺 إذا خَلَوتَ فَحَرِّك لِسانَكَ مَا استَطَعتَ بِذِكرِ اللّه ِ ،
هر گاه تنها شدى ، تا مى توانى زبانت را به ذكر خدا بچرخان.
#كنز_العمّال15_837
#روایت_عشق
#حدیث
مبادا ماه رمضان نزد شما مانند ماهای دیگر باشد ، چرا که آن نزد خداوند ، نسبت به ماهای دیگر حرمت و برتری دارد
#پیامبر_اکرم_ص
#فضایل_الاشهر_صفحه95
#روایت_عشق
#حدیث
@Revayateeshg
#روزی_یک_صفحه_قران 📖🌸
#صفحهسوم3⃣
هدیه به
#شهیداصغرالیاسی🌷
التماس دعا 🍃
#روایت_عشق ❤️
#ماه_رمضان
@Revayateeshg
#زندگینامهشهدا ❤️
#خاطراتشهدا 🍃
#روایت_عشق 🕊
#شهیدبهناممحمدیراد🌷
بهنام در تاریخ ۱۲/۱۱/۱۳۴۵ در منزل پدر بزرگش در خرمشهر بهدنیا آمد. ریزه بود و استخوانی اما فرز چابک بازیگوش و سرزبان دار.🌸
شهریور ۵۹ بود که شایعه حمله عراقیها به خرمشهر قوت گرفته بود؛ خیلیها داشتند شهر را ترک میکردند. بهنام تصمیم گرفت بماند؛ بمباران هم که میشد بهنام ۱۳ ساله بود که میدوید و به مجروحین میرسید.🥀
از دست بنیصدر آه میکشید که چرا وعده سر خرمن میدهد؛به سقوط خرمشهر چیزی نمانده بود. بهنام میرفت شناسایی. چند بار او گفته بود: «دنبال مامانم میگردم، گمش کردم.» عراقیها فکر نمیکردند بچه ۱۳ ساله برود شناسایی؛ رهایش میکردند.❗️
یکبار رفته بود شناسایی، عراقیها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند؛ جای دست سنگین مأمور عراقی روی صورت بهنام مانده بود. وقتی بر میگشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود؛ هیچچیز نمیگفت فقط به بچهها اشاره میکرد عراقیها کجا هستند و بچهها راه میافتادند.🦋
یک اسلحه به غنیمت گرفته بود؛ با همان اسلحه ۷ عراقی را اسیر کرده بود. احساس مالکیت میکرد. 🌺
به او گفتند که باید اسلحه را تحویل دهی؛ میگفت به شرطی اسلحه را تحویل میدهم که به من حداقل یک نارنجک بدهید یا این یا آن. دست آخر به او یک نارنجک دادندبرای نگهبانی داوطلب شده بود؛ به او گفتند: «به تو اسلحه نمیدهیمها» ☝️🏻
بهنام هم ابرو بالا انداخت و گفت: «ندهید خودم نارنجک دارم.» با همان نارنجک دخل یک جاسوس نفوذی را آورد.🌼
@Revayateeshg
روایت عشق🖤
#زندگینامهشهدا ❤️ #خاطراتشهدا 🍃 #روایت_عشق 🕊 #شهیدبهناممحمدیراد🌷 بهنام در تاریخ ۱۲/۱۱/۱۳۴۵ در
#شرحشهادت 🥀
#شهیدبهناممحمدیراد 🕊
#روایت_عشق ❤️
خمپارهها امان شهر را بریده بودند و درگیری در خیابان آرش شدت گرفته بود. مثل همیشه بهنام سر رسید، اما نارحتی بچهها دیگر تأثیری نداشت؛ او کار خودش را میکرد. کنار مدرسه امیر معزی (شهید آلبو غبیش) اوضاع خیلی سخت شده بود؛ ناگهان بچهها متوجه شدند که بهنام گوشهای افتاده است و از سر و سینهاش خون میجوشید.
پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق خون شده بود. 😔💔
چند روز قبل از سقوط خرمشهر، شیر بچه دلاور خوزستانی بالاخره در ۲۸/مهر/۱۳۵۹ پر کشید و امروز آشیانه بهنام، این کبوتر خونین بال، در قطعه شهدای کلگه شهرستان مسجد سلیمان شهر آبا و اجدادش مدفون است.🌸
@Revayateeshg
هر زمان جوانیدعایفرجمهدی(عج) رازمزمهکند.... 🌸
همزمان #امامزمان (عج) دستهای مبارکشان رابه
سویآسمانبلندمیکنندوبرایآن جوان #دعا میفرمایند؛😍
چهخوشسعادتندکسانیکهحداقلروزی
یکبار #دعایفرج را زمزمه میکنند...:)
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج 🤲🏻📿
#روایت_عشق ❤️
@Revayateeshg
اقاجان!
قبول باشه نماز و روزتون...:))
التماس دعا آقا...!
مارو یادتون نره یه وقت!
#روایت_عشق ❤️
@Revayateeshg
1:20 🥀
#بهوقتدلتنگی💔
من....
جای خالی تو را هم دوست دارم...🌸
#فرودگاهبغداد 💔
#حاج_قاسم
#روایت_عشق
@Revayateeshg
#خاطراتشهدا
چند وقت پیش مشکلی داشتم و رفتم سر قبرش.
کلی گله کردم که چرا حاجت همه را میدی ولی ما را نه؟!
شب خوابش را دیدم.
بهم گفت ، آبجی! ، من فقط وسیله ام ،
ما دعاها را خدمت امام زمان (عج) عرض میکنیم و حضرت برآورده میکنن.
من واسطه ام ، کاره ای نیستم ،
اگر چیزی میخواهید اول از #امامزمان (عج) بخواهید...
#شهیدکاظمعاملو ❤️
#روایت_عشق 🍃
#اللهمعجللولیڪالفرج 🤲🏻
@Revayateeshg
🦋#دلنوشته
🌸سحر چهارم...
زیباترین فصل زندگی ام، با نام تو آغاز می شود؛
به نــام خــــدا
اصلا راز هر زیبایی، در تکرار عاشقانه نام توست....
تو که باشی ؛ زمین و زمان آرامند.
حتی اگر از آسمان سنگ ببارد!
تو که باشی، همه پـُر از تواند... و مثل تو؛ آرام و مهربااان.
🌺اسمان تاریک شد...
و زمین...؛خلوت!
وچهارمین بزم عاشقانه ما نیز فرارسید.
و تو هستی...و من با تو، آرامِ آرامم!
🍃آنقدر حضورت مستم کرده است ؛
که هوای فریاد به سرم زده...
کاش ميشد بر بامِ زمین می ایستادم و نام تو را، هزار بار عاشقانه، فریاد ميزدم.
تا همه اهل زمین بدانند ؛
دلبر من؛ همان "هوُ اللّهُ أَحَد"ی است، که عالم را به یک کرشمه ی نگاهش، اداره میکند.
عاشــقی.... بی نظیرترین میدانِ زمین است.
و هر که زمین خورده این میدان نباشد؛ پرواز را تجربه نخواهد کرد.
🌸خدا...
قنوت چهارمین بزم عاشقانه ما، به نام نامی تو، زیباترین قنوت خواهد شد؛
به نــام تــو...
یــاربِ، یــا ربِ، یــا رب ...❤️
#روایت_عشق
#ماهرمضان
#اللهمعجللولیڪالفرج
@Revayateeshg
چهارمـین روز🖐
چو حُّر آمده ام🚶
سر خَم ڪردم😞
ڪہ الهـے به حسـین بنعلے ات العفو😭
#الہےبالحسین
#العفو🙏
#سلامبرحســین💚
#روایت_عشق ❤️
@Revayateeshg