#تلنگࢪ❗️
استادپناهیان:
تجربہبہمیاددادهڪہ...
برا؎اینڪهطلبشہادتڪنۍ،
نبایدبہگذشتہخودتنگاهڪنۍ...!
راحتباش!
نگرانهیچۍنباش!
فقطمواظباینباشڪہ
شیطونبهتنگہتولیاقتشہادتندار؎...!
#یاحسین♥️
سبــزهرازدمگــرهباآرزویاربعیــن
یکسفرپایپیادهڪربلاباشدهمین
#اللهمالرزقناکربلا🌱♥️
می زنم سبزه گره تا گره ای وا گردد
سالمان سال ظهور گل زهرا گردد
می زنم سبزه گره نیتم اینست خدا
یوسف گمشده ی ارض و سما برگردد
می زنم سبزه گره سبز شود دست دعا
وانکه رفتست ز دستم به دعا برگردد
غیبت یار سفر کرده بلایی ست عظیم
عاشقان سبزه ببندید بلا برگردد
#سیزده_بدر🌱'!
ای فرزند آدم..!
خودت را محو بندگی من کن
تا قلبت را پر از بینیازی کنم :)♥️
#حسبی_الله
جوانهااگربخواهندازدستِشیطانراحتشوند . .
عشقبهشھادترادروجودخودزندهنگه
دارند'! (:
-حاجحسینیڪتا🌱!
#شهیدانه
🔅امیرالمؤمنین عليه السلام:
🍁مَن وَضعَ نَفسَهُ مَواضِعَ التُّهمَةِ فلا يَلومَنَّ مَن أساءَ بهِ الظَّنَّ
🍂هر كس خود را در جايگاه هاى تهمت قرار دهد، نبايد كسى را كه به او گمانِ بد مى برد سرزنش كند
📚حکمت 159 نهج البلاغه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
•°~🌿🖇
#حدیـث💌
نیازمندیڪہبهتورویآوردهفرستادهی خداستڪسیڪہازیاریاودریغڪنداز خدادریغڪردهوآنڪسڪہبهاوبخشش ڪند،بهخدابخشیدهاست..!
📚|نهجالبلاغه؛حکمت۳۰۴
ریحانه زهرا:))🇵🇸
نام تو زندگی من #پارت_40 یک تای ابروم ناخودآگاه باال رفت. امروز چه مهربون شده بود! اخمی کردم. - ا
نام تو زندگی من
#پارت_41
نگاهم می کرد. اخمی کردم که روزخندی روی لبش ن ش ست. با بودن شهاب
نمی تونسووتم درسووت غذا بخورم. با غذام بازی می کردم که صوودای عزیزرو
شنیدمکه گفت:
- چیزی شده رسرم؟
نگاهموبه شهاب دوختم که با ع بانیت نگاهش به من بود. با تعجب نگاهش
کردم که رو به عزیزکرد و گفت:
- نه خانوم اسفندیاری.
هنوز با تعجب نگاهش می کردم که نگاهشو م*س*تقیم به چشمام دوخت.
- آیه ناهارپ رو خوردی بیا بیرون کارپ دارم!
و از رشت میز بلند شد و بیرون رفت.
- چه کار کردی، این طور رم کرده بود؟
شونه ای باال انداختم.
- وا... منم تو کار این یارو موندم!
- بلند شو دختر برو ببین چی کارپ داره.
با ترس نگاهی به عزیزکردم.
- می گم عزیز نکنه بخواد بالیی سرم بیاره هان؟
عزیز خنده ای کرد.
- برو دختر، بادمجون ...
ا، داشیتم عزیز؟
#ادامه_دارد...
نام تو زندگی من
#پارت_42
عزیز خنده ی بلندی سر داد که از جام بلند شدم و از ساختمون خارج شدم.
معلوم نیست چی کارم دا شت؟ نگاهی به اطراک کردم که شهابو ایستادهکنار
اسووتخر دیدم. با قدم های آروم به طرفش رفتم. با شوونیدنصوودای قدم هام با
ع بانیت به طرفم برگشت. با دیدن قیافه سرخش یک قدم عقب رفتم!
- واقعا مشکل تو با من چی میتونه باشه؟!
با تعجب نگاش کردم که یک قدم به من نزدیک تر شوود و من هم دو قدم به
عقب رفتم.
فریاد زد:
- بچه بازی راه انداختی دختره ی خیره سوور؟ منم مثل تو خیلی از این بازی
مسخره خوشم نمیاد می فهمی؟!
زبونم قفل شده بود. فقط نگاهم به قیافهع بی شهاب بود.
- چیه، چرا این طور نگام می کنی ه و و وان؟! نکنه برای جلب توجه توی غذام
فلفل می ریزی که غذا زهرمارم بشه؟ یا این که می خوای بهت توجه کنم؟
یک تای ابروم باال رفت. فلفل ... غذا ...؟! انگار به خودم اومده با شم نگاهمو
به سوواختمون دوختم. لبخندی روی لبم قرار گرفت. صوودای عزیزتوی سوورم
تکرار شوود. "خودتو ضووعیف نشووون نده!" اخمی کردم و نگاهمو به شووهاب
دوختم.
- صداتو بیار رایین.
قدمعقب برداشته رو جلو اومدم و رو به روش ایستادم.
#ادامه_دارد...
نام تو زندگی من
#پارت_43
- وقتی نه تو از من خو شت میاد نه من از تو این م سخره بازی رو چرا تمومش
نمی کنی؟! بعدش تو جنبه ی خوردن غذای تندو نداری! اون رو رای جلب
توجه من نذار! من هیچ عالقه ای برای جلب توجه ندارم!
روزخندی زدم و ادامه دادم:
- بهتره دیگه تو خونه ی من صداپ رو برای من باال نبری آقوووای شیدایی!
رشتم و بهش کردم اما هنوز قدمی برنداشته بودم که با صدای شهاب به طرفش
برگشتم.
شهاب روزخندی زد.
- بهتره حرفای منو هم بشنوی خانوم کوچولو!
خیره نگاهش کردم که نگاهش رو به ساختمون دوخت.
- فکر کردی عا شق چ شم ابروپ شدم اومدم خوا ستگاریت؟! یا شاید فکر
کردی که مجبورم کردن؟!
قدمی به طرفم بردا شت. خوا ست د ست شو دراز کنه و به گونه ام د ست بزنه که
یک قدم ازش فاصله گرفتم.
- من هیچ عالقه ای به این چیزا ندارم! من همون روز که برای نامزدی رسوومی
اومدم می خواستم عقدپ کنم. می دونی چرا؟!
با تع جب ن گاهش کردم. خ نده ی بلندی سوور داد و اشووواره ای به اطراک و
ساختمون کرد.
- برای ای و و ون! برای اون شعب و و وه ها! برای تک دختر خاندان اسفندیاری که
هیچ احدی نمی تونه بهش نزدیک بشه جز مووون!
#ادامه_دارد...
نام تو زندگی من
#پارت_44
روزخندی زدم.
- خواب دیدی خیرباشه که به من نزدیک بشی!
- این خواب رو دیدمکه این جا ایستادم!
- مطمئن باش این خواب هیچ وقت حقیقت ریدا نمی کنه!
- منو خوب نشناختی کوچولو!
روزخندی زدم و از باال به رایین نگاهش کردم.
- نه می بینم که شووما خیلی اعتماد به نفس قویی دارید. ولی بهتره از این رویا
در بیاید که این خونه و ثروپ بابا بزرگم حتی خود من مال تو نیستیم و نخواهم
بود!
- اوایل فکر می کردم که با بچه طرفم؟
اخم کردم و گفتم:
- بدون که با یکی که از تو بیشترعقل داره طرفی!
شهاب روزخندی زد.
- پس بهتره خبر هیجان انگیزی بهت بدم که بال در بیاری!
منم روزخندی زدم و گفتم:
- حتما می خوام از شرت خالص شم!
شهاب اخمی کرد.
- برای دو ماه دارم میرم مسافرپ کاری!
روزخندی زدم.
- پس واقعا برای دو ماه از شرت خالص می شم؟
#ادامه_دارد...
نام تو زندگی من
#پارت_45
به همین خیال باش. بعد از اون می خوام عقدپ کنم تا ثابت بشووه شووهاب
می تونه چه کارهایی انجام بده!
- به همین خیال باش آقا شهاب!
شهاب اخمی کرد.
- نه انگار با زبون خوش نمی شه با تو صحبت کرد.
قدمی نزدیک شد. د ست شو باال آورد که با فریاد انگ شت ا شارم رو به طرفش
گرفتم.
- مواظب باش که د ستت به من نخوره. ک سی که حاال این جا ای ستاده از یک
راه دیگه از شرپ خالص می شه! چیه فکر کردی هر غلطی می تونی بکنی؟
یک قدم به شهاب نزدیک شدم.
- بار آخرپ با شه برای من نق شه می ک شی آقای شیدایی! حاال ت شریف ببرین
بیرون!
شوهاب که از اون یک قدم من عقب رفته بود اخمی کرد. خواسوت حرفی بزنه
که سکوپ کرد و با همون اخم از کنارم گذشت. به طرک در رفت مکثی کردو
به عقب برگشت.
- خانوم کوچولو بعد از دو ماه توی خونم می بینمت!
روزخندی زدم.
- فعلا از این خانوم کوچولو کم آوردی آقا بزرگه! تا دو ماه دیگه ببین چی می
شه!
#ادامه_دارد...
الهےٖ ...
•|سَحَرِ اولِ ماه اَستـ
•|بیا رحمےٖ ڪن
•|بنده ے سَر ڪِش تو
•|باز پنــاه مےٖخواهَـد
سحر ِ اول🌙
•🕊⃟🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه دعوت شده ایم🌱❤️
#ماه_مبارک
#رمضان
#دعای_سلامتی_امام_زمان_عج
🌱 بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم 🌱
۞اَللّهُمَّ۞
۞کُنْ لِوَلِیِّکَ۞
۞الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ۞
۞صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ۞
۞فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة۞
۞وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً۞
۞وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ۞
۞طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها۞
۞طَویلا۞
*#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
رفقا مارو از دعای خیرتون در این ماه عزیز بی نصیب نزارید
همگے التماس دعا...:)))💔🤲
#شهید_ابراهیـم_هادی مۍگفت:
مطمئـنبـاݜ
هـیچچیـزمثل
برخـوردِخوب
روۍآدمهـاتأثیرنـداره!🌱
#امام_زمان