eitaa logo
ریحانه زهرا:))🇵🇸
4.5هزار دنبال‌کننده
53.4هزار عکس
36.8هزار ویدیو
615 فایل
‹ ﷽ › - ️مـٰا‌همـآن‌نَسل‌ِجَوانیـم‌ڪِہ‌ثـٰابِت‌ڪَردیم‌ در‌رَه‌ِعِشـق،جِگَردارتَراَزصَد‌مَردیم..! - هرچه‌اینجا‌میبینید‌صرفا‌برای‌ما‌نیست! - کپی؟! حلالت - ‹بی‌سیم‌چۍ📻› https://harfeto.timefriend.net/17323605084289 - <مدیرارتباطات> @Reyhaneh_Zahra2
مشاهده در ایتا
دانلود
گَرتوگِرفتـٰارم‌ڪُنۍ ،مَن‌بـٰاگِرفتـٰارۍخوشَم دَرمـٰان‌دردَم‌گرتُویـۍ، دَرڪُنج‌بیمـٰارۍخوشَم..!💔🖐🏼 ‌‌‌‌‌
🌿••• حواسمون به اونایی که دوستمون دارن باشه♥️ دنیا پر از آدمایی هستش که دوستمون ندارن🖐🏻
"♥️🕊" - . آقا مصطفۍ چمران‌ میگن‌ من‌ قدر خود را بزرگ‌ تر از آن مۍ دانم‌ که‌ محبت‌ خویش‌ را از کسۍ دریغ‌ کنم🚶🏿‍♂! چمران -
"♥️🕊" - . خدایـٰا ... ازتومیخـٰواهم‌چـٰادر‌مرا آنچنـٰان‌بـٰاچـٰادر‌خـٰاڪۍ‌مادر‌سادات پیـوند‌زنۍ‌ڪهـ‌اگر‌جـٰان‌ازتنم‌رود چـٰادر‌ازسرم‌نـرود ...🖐🔗 .
"♥️🕊" - - - |•👇•| سقوط،دلیل پایان نیست |•⚡️•| ڪسانے ڪہ اهل حرکتند، |•😎•| میدانند: |•🛣•| در مسیر پیشرفت |•⛔️•| جاے "هیچ" توقفے نیست؛ |•😴•| حتے براے استراحت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿🕊"♥️🕊" - شاید برای فَهم حقیقت باید گفتنی هارو دید ؛ چون میگن دیگه شنیدن کی بوَد مانند دیدن .. ‌
「°°★••」 . یکی‌از‌قشنگـیآیِ‌محرم‌اینہ‌کہ‌از‌مآشینآیۍ‌ کہ‌تاچندوقت‌پیش‌صـدا‌آهـنگ‌میومد،این‌ روزا‌صدآۍمداحۍمیاد(:" حـب‌ِحُـسِـین‌"؏"تـو‌قلـبِ‌هـمـہ‌هـسـت🥀 ـ ـ ـ ــــــــ∞★∞ــــــــ ـ ـ
° ● هر‌وقت‌چشمت‌بھ‌نامحرم‌افتاد.. چشماتو‌محڪم‌ببند‌سھ‌تا‌ صلوات‌ﷺبفرست✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دختر ایرانی که به اجبار شوهر دادند! 🔸اتفاقی عجیب که شاید اصلا درموردش چیزی نشنیده باشید!
میدونی کی میمیری؟! خب معلومہ نہ کہ نمیدونی؛پس بنده خدا وقتی نمیدونی چرا سریعتر اقدام بہ درست شدنت نمیکنی ! نزار برسہ روزی کہ پشـیمونی فایده‌ای نداشتہ باشہ ..
34.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اَللھـم‌الرزقنـٰاحَ‌ـرَم . .💔🖐🏿!'
ریحانه زهرا:))🇵🇸
_
قلبی‌کھ زخاکِ‌کف پاهای‌ِتو دوراست ؛ صدسال نخواهیم برایش ضربان‌را :)! .
گوش به فرمان توام یا حسین❤️
•🖤🔦• اگه‌میخوای‌‌‌به‌امام‌زمان‌‌نزدیک‌بشی‌ باید‌از‌ دور‌‌بشی🚷 نمیشه هم تو گناه باشی هم بگی: اللهم عجل لولیک الفرج💔
ریحانه زهرا:))🇵🇸
نام تو زندگی من #پارت_158 چشمام بسته بود و دستم هنوز زیر روسری و در حال لمس کردن گردنبند بود. دع
نام تو زندگی من هق هق گریه ام بالا رفت که مادش هم با من شروع به گریه کرد که ادامه دادم. - آراسب، آراسب خونی بود. سرش خونی بود، صورتش خونی بود. دستامو بالا آوردم و نگاهمو به اون ها دوختم. خون های آراسب خشک شده روی دست هام بود. آرسام با دیدن دستم عصبی بلند شد که صورتمو بین دستام پنهون کردم. گریه ام بلندتر شد و گفتم: - من ... من... نمی خواستم ... این طور ... من فقط برای ... گریه اجازه حرف زدن رو به من نداد. نمی تونم صورت خونین آراسب رو فراموش کنم، نمی تونم. با قرار گرفتن دستی روی شانه ام دستمو از روی صورتم کنار زدم که در آغوش امنی جای گرفتم. آغوش امنی که بوی مادر رو می داد. مادری که حالا فرزندش توی اتاق عمل بود. گریه ام به سکسکه تبدیل شده بود که پرستاری از همون اتاق بیرون اومد. با دیدن پرستار همه به طرفش رفتیم که دو قدم به عقب رفت! همه منتظر به پرستار چشم دوخته بودیم که چیزی بگه. اما او با اخمی به ما نگاه می کرد. آرسام با عصبانیت رو به پرستار گفت: - می خواید همین طور فقط ما رو نگاه کنید؟! پرستار قدمی جلو اومد که باز آرسام رو به پرستار گفت: - خانوم برادرم ... پرستار وسط حرفش پرید. - آقای محترم، دکتر خودشون میان وضعیت بیمار و شرح میدن.
نام تو زندگی من و بدون حرفی از کنار ما گذشت. آرسام عصبی دستی توی موهاش کشید که پدرش دستشو روی شانه اش گذاشت. - آرسام آروم باش. آرسام نگاهی به پدرش کرد. - باعث بانی این کار رو زنده نمی گذارم بابا. آقای فرهودی اخمی کرد و اشاره ای به مادرش کرد. با آمدن دکتر باز به طرفش رفتیم. دکتر لبخندی از خستگی زد که خانوم فرهودی با گریه ی خوشحالی روی صندلی نشست. آقای فرهودی جلو رفت و گفت: - فرزام! پسرم آراسب؟ دکتردستی روی شانه ی آقای فرهودی گذاشت. - حالش خوبه عموجون. خطری تهدیدش نمی کنه. آقای فرهودی دکتر رو در آغوش گرفت. نفس راحتی کشیدمو نگاهی به آرسام کردم که با دکتر به انتهای راهرو می رفتند. کنار خانوم فرهودی نشستم. نگاهش کردم که با چشمان به اشک نشسته اش نگاهم کرد. چشماش هم مثل آراسب خاکستری بود و مثل چشمان آراسب آشنا بود. دستمو توی دستش گرفت که لبخندی زدم و گفتم: - اون خوبه. خیالتون راحت باشه. خانوم فرهودی سرشو تکون داد و نگاهشو به شوهرش دوخت که با لبخندی نگاهمون می کرد. - فرهاد گفتن کی پسرمو میارن توی بخش؟ - آرسام رفته بپرسه.
2 تا پارت از رمان نام تو زندگی من تقدیم نگاه های قشنگتون:)))✨💜
هروقت‌میری‌رختخوابٺ یه‌سلامۍ‌هم‌به‌امام‌زمانٺ‌بده ۵دقیقه‌باهاش‌‌حرف‌بزن چه‌میشودیه‌شبی‌به‌یاد‌کسی‌باشیم‌که هرشب‌به‌یادمان‌هست...
این‌ دوری‌ و دوستی .. دارد‌ به‌ درازا‌ میکشد ! این‌ فراق .. دارد‌ سخت‌ میگذرد ! این‌ امروز‌ و فردا ها دارد‌ زیاد‌ میشود ! این‌ دلتنگی .. و امان‌ از این‌ دلتنگی ..💔 شبتون حسینی
خدایا به قلب کوچکم وسعت ده تا بتوانم بزرگیت را درک کنم و در دریای بزرگی و پاکی  و مهربانی تو غرق شوم  و به بالهایم توانی ده  تا بتوانم به سوی تو پرواز کنم تو که آشنا ترین آشنایی شبتون پر از مهر خدا:)))✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼استـادمـون میگفت: با امـام‌زمان قـرار بـزاریـد🖐🏻 🍀فقـط حواستـون باشـہ‌ڪہ امام‌زمان قـرار شـما رو یـادش هسـتا! یادداشـت میڪنه...📝 🌸یه جورے بگو ڪہ سخـت نباشہ⚡️ نگو دیگہ دروغ نمیگم❌ دیگہ‌غیـبت نمیڪنم... بگـو: آقـا من تلاشـمو میڪنم کہ‌ تمام کارهایم در مسـیر رضـایت شـما بـاشـد😇 به ایـن امیـد کہ‌شـما بـراےمـن دعـا ڪنید...
تو قنوت نمازاتون این جمله رو بگید : «اللهم اجعلنا من زوار الحسین» خدایا ما را از زائران حسین قرار ده...💔! -