eitaa logo
ریحانه زهرا:))🇵🇸
4.6هزار دنبال‌کننده
54.3هزار عکس
39.2هزار ویدیو
617 فایل
‹ ﷽ › - ️مـٰا‌همـآن‌نَسل‌ِجَوانیـم‌ڪِہ‌ثـٰابِت‌ڪَردیم‌ در‌رَه‌ِعِشـق،جِگَردارتَراَزصَد‌مَردیم..! - هرچه‌اینجا‌میبینید‌صرفا‌برای‌ما‌نیست! - کپی؟! حلالت - ‹بی‌سیم‌چۍ📻› https://daigo.ir/secret/5953017511 - <مدیرارتباطات> @Reyhaneh_Zahra1
مشاهده در ایتا
دانلود
+عـشق به وصـال محـبوب و معشـوق ...❤️☘
🙂💔 _________ وقتی عقل عاشق شود! عشق عاقل می‌شود و آنگاه شهید می‌شوی...🌿❤️ _______ ✨🍃
🌿❤️ ________ روزی که قرار اعزام بود سوار اتوبوس شدم و چشمم به شهید جواد محمدی افتاد سلامی کردم کنارش نشستم ....خوش و بشی کردیم از کودکش گفت که دو روزه است و الان امده بره به منطقه این بزرگوار تا تهران وتا دمشق  وتا حلب ونهایتا خانطومان با هم بودیم خیلی خوش گذشت یادمه به جواد گفتم چند روز قبل با دوستان رزمنده بهشت رضا بودم و به شهدای مدافع حرم هم سری زدم ...که یکی از دوستان اون گوشه .....محل فعلی قبر مطهر جواد ......را نشان داد و گفت این جای من است. ....من این داستان را برای جواد گفتم بسیار برآشفت و ناراحت شد گفت اونجا فقط جای من است  و من جدی نگرفتم .......گذشت وجواد شهید شد من برای مراسم چهلمش ایران رسیدم اول بهشت رضا یاد این داستان افتادم ....و با کنجکاوی به سمت مدافعین حرم رفتم از چیزی که میدیدم شوکه شدم وجا خوردم ....جواد با آرامش تمام در جایی که خودش گفته بود با شکوه هر چه تمام تر آرمیده بود ______ 🌿🌿❤️ ________ روزی که قرار اعزام بود سوار اتوبوس شدم و چشمم به شهید جواد محمدی افتاد سلامی کردم کنارش نشستم ....خوش و بشی کردیم از کودکش گفت که دو روزه است و الان امده بره به منطقه این بزرگوار تا تهران وتا دمشق  وتا حلب ونهایتا خانطومان با هم بودیم خیلی خوش گذشت یادمه به جواد گفتم چند روز قبل با دوستان رزمنده بهشت رضا بودم و به شهدای مدافع حرم هم سری زدم ...که یکی از دوستان اون گوشه .....محل فعلی قبر مطهر جواد ......را نشان داد و گفت این جای من است. ....من این داستان را برای جواد گفتم بسیار برآشفت و ناراحت شد گفت اونجا فقط جای من است  و من جدی نگرفتم .......گذشت وجواد شهید شد من برای مراسم چهلمش ایران رسیدم اول بهشت رضا یاد این داستان افتادم ....و با کنجکاوی به سمت مدافعین حرم رفتم از چیزی که میدیدم شوکه شدم وجا خوردم ....جواد با آرامش تمام در جایی که خودش گفته بود با شکوه هر چه تمام تر آرمیده بود ______ 🌿
☺️♥️ ___ نام: جوادمحمدی🧔🏻 محل‌تولد: اصفهان🏰 محل‌شهادت: حما،سوریه💔 تاریخ‌تولد: ۱۳۶۲/۰۵/۲۹🌿 تاریخ‌شهادت: ۱۳۹۶/۰۳/۱۶🥀 وضعیت‌تاهل: متاهل‌با‌یک‌فرزند😊 آدرس‌مزار: اصفهان،آستان‌مقدس‌امامزادگان حمیده‌و‌رشیده‌خاتون💛 _____ نگاهی‌گذرا‌به‌زندگی‌شهید:👇🏻😊 از همان روز اول زندگی با همسرش قرار گذاشتند هر قدمی که بر می ‌دارند به خدا نزدیک تر شوند. همین هم شد که از اولین روزِ زندگی مشترک حسن های اخلاقی آقا جواد بیشتر از پیش خود را نشان داد، این حسن‌ های اخلاقی دست به دست هم تا جایی که جواد دیگر نتوانست در قفس دنیا بماند و کارش به پرواز کشید، به آسمان.جواد محمدی چهارمین شهید مدافع حرم شهر درچه است که ۱۶ خرداد ماه ۹۶ همزمان با ۱۱ ماه مبارک رمضان به شهادت رسید و پیکر مطهرش بعد از گذشت ۲۵ روز چشم انتظاری، پیدا شد.  خط‌قرمز:👇🏻🚫 خط قرمزهایش حرام ‌ها بود، آنقدر به حلال و حرام و حجاب اهمیت می ‌داد که شیشه جلو سمت عروس را دسته گل چسباند تا نگاه نامحرمی به همسرش نیافتد. برایش مهم بود که به مجالس شادی حلال برود، در مراسم عروسی خودش هم مولودی خوان دعوت کرد، بعضی مسخره ‌اش کردند که عروسی ‌ات شبیه مراسم ختم صلوات است اما برای او مهم نبود، او کاری را انجام می ‌داد که خدا می ‌پسندید، نه مردم. فیلمی‌که‌منتشرشد:👇🏻🤭 او در فیلمی که بعد از شهادتش منتشر شد گفته بود: « اگر خدا لطف کرد و شهادت را نصیبم کرد، بنده از آن شهدایی هستم که حتما یقه بی حجابی ها و آنها که ترویج بی حجابی می‌ کنند را در آن دنیا خواهم گرفت» شجاع‌بود:🤗👇🏻 آقا جواد جگر شیر داشت، زمانی که شهید مرتضی زارع به در
🦋💙 _ نام: علی‌قمی🧔🏻 محل‌تولد: قم☺️ تاریخ‌تولد: ۱۳۳۹❣ تاریخ‌شهادت: ۱۳۶۳/۰۴/۱۲🥀 محل‌شهادت: نزدیکی‌استان‌کردستان💔 آدرس‌مزار: بهشت‌زهرای‌تهران💛 _ نگاهی‌گذرا‌به‌زندگی‌شهید:👇🏻😊 شهید علی قمی کردی سال ۱۳۳۹ و در شهر قم به دنیا آمد و در سن ۲۴ سالگی و تاریخ دوازدهم تیر سال ۱۳۶۳ در منطقه ای به نام سه راه نقده در نزدیکی استان کردستان به شهادت رسید. دوران‌انقلاب:🍃👇🏻 در دوران انقلاب شکوهمند اسلامی، هنگام پخش اعلامیه و نوار، مورد اصابت گلوله مزدوران رژیم قرار گرفت و به شدت مجروح شد و این جراحات باعث شد یک پای او مقداری کوتاه شود. پس از انقلاب نیز هنگامی که او مشغول آموزش نظامی به نیروها بودند، از ناحیه پای سالم خود به شدت شکستگی استخوان پیدا می کند و به همین دلیل تا لحظه شهادت از ناحیه پاهای خود ناراحتی و مشکل داشتند. کردستان:👇🏻🏰 وی به همراه شهیدان بروجردی، کاظمی، محمود کاوه و علی گنجی زاده عازم کردستان شد و تیپ ویژه شهدا را که بعدها تبدیل به لشگر شد، پایه گذاری نمودند و تا سال ۶۳ در سِمَت فرماندهی عملیات و قائم مقام تیپ مشغول فعالیت بود. پس از شهادتش، تلاش خانواده برای یافتن وصیتنامه از او به نتیجه نرسید. تا اینکه محمود کاوه در خواب شهید قمی را می بیند و علی به او می گوید که وصیت نامه ام میان یکی از کتاب هایم قرار دارد و نام کتاب را نیز به شهید کاوه می گوید. شهید کاوه به منزل او در پیشوای ورامین می رود و وصیت نامه را در میان اوراق همان کتاب می یابد. مزار:👇🏻😭 علی را در قطعه ۲۴ به خاک سپردند، بالای قبر چمران و کنار قبر حاجی پور. همان جایی که بارها روی
🌿🔆🌿 ✍من از تراکم سیاه ابرها می ترسم... و هیچ کس مهربانتر از تو نیست صدا می زنم... کجاست آن یوسف گمگشته مهربانی که چراغ هدایت به دست در زمین دادگری کند؟ کجاست مهـدی...؟ مرا در یاب... در انتظارت هستم و خواهم بود...بیا... مهدیا دل شکسته ام را به تو می سپارم...دلدارم تو باش😔 🤲اللهم عجل لولیک الفرج🤲
🕊🌷🕊🌷🕊 🌹‌شهـــید عباس دانشگر: ✅حرکت در مسیر مجاهدت، چه در جنگ سخت، چه در جنگ نرم، بیداری می خواهد. بیداری روح، بیداری جان و بیداری فکر . کار دشواری است.👌 👈 شناخت مسیر، پاگذاشت، ادامه دادن و تمام کردن، که فقط به کمک خود خداوند امکان پیمودن این راه را ما داریم. خیلی کار دشواری است مجاهدت ، مجاهدت های شخص من اسمش مجاهدت نیست. مجاهدت واقعی را شهدا کردند✔️ 🔸سپاه ولیعصر یار می خواهد، حضرت مهدی در غربت و تنهایی سیر می کند از طرفی استکبار فکر و قلب منطقه و کشورهای مختلف را گرفته است و ما باید به این نکات دقت داشته باشیم خیلی کار داریم ...👌
🌾🔆🌾 ☀️ 🌴 عليه السلام: 🕋 السَّعيدُ مَنِ استَهانَ بِالمَفقودِ 🌱 خوشبخت، كسى است كه به آنچه از دست رفته بى اعتنا باشد
.. 🍃 °•این روزها... سعۍڪن مدافع‌قلبٺ‌باشۍازنفوذشیطان شایدسخت تراز مدافع‌قلب‌شدن‌باشد " الْقَـلْبُ حـــــَرَمُ اللَّه "ِ قلب‌حرم‌خداوندمتعال‌اسٺ...❤️ پس‌درحـرم‌او غیراو راساڪن‌نڪن...^•^💫
...💔 ...✨ بهش‌ میگی‌ حجاب،‌ میگه‌ نماد فقره😳 ولی خودش‌ ... یه‌ شلوار‌ پوشیده‌، همه‌ جاش پاره پاره... ؟😶😂 تا کی این روشـنفکری رو داشته باشیم؟😐 ‌
🙂🌿☺️🌿😊🌿😁 😃لبخندانه😁 معلمي👨‍🏫 از نهضت سواد آموزي به منطقه آمده بود. بعد از تقسيم نيرو به واحد ما ملحق شد. مثل آبي💦 که دنبال گودال مي گردد، اينجا و آنجا در پي برادران بي سواد بود تا کلاس نهضت را برايشان داير کند . چند نفر جمع شديم.👥👥 روز اول پرسيد:«در ميان دوستان کسي هست که خواندن و نوشتن بداند؟🧐» يک نفر دست بلند کرد.☝️ از او خواست بيايد پاي تخته سياه. آمد. گفت: « بنويس نان 🍞.» او کمي گچ را در دستش پايين بالا کرد. معلوم بود نمي داند. مکثي کرد و پرسيد:« آقا نان بربري🥖 يا لواش❓» همه خنديدند. 😂😂 گفت :« برو بنشين تا بگويم بربري يا لواش !»🤨🤨😂😂
🕊🌷🕊🌷🕊 🇮🇷به وقت شهدا توی کوچه پیرمردی 👴دیدم که روی زمین سرد خــوابیده بود ...سن و سالم ڪم بود و چیزی نداشتـم تا کمکش کنم؛😔 اون‌شب رخت‌وخواب آزارم می‌داد! و خــوابم نمی‌برد از فڪر پیرمرد ... رخت و خوابم را جمــع ڪردم و روی زمیـــن سـرد خـوابیدم ،می‌خـواستم توی رنــج پیرمــرد شریڪ باشــم اون شـب ســرمـــا توی بدنم نفـــوذ ڪرد و مـریـض شدم 🤒🤧 اما روحم شفا پیدا کرد. چه مریضی لذت بخشی ...😌