eitaa logo
🌴صوتها ونواها🌴تاسیس ۱۴۰۰
457 دنبال‌کننده
787 عکس
693 ویدیو
119 فایل
((باسلام)) صوتها بانواها درخدمت شماست باارائه شعرو مطلب برای محبین اهل بیت(ع) ((السلام علیک یااهل بیت النبوه)) https://eitaa.com/RobAbEnorozi313 «برای سلامتی امام زمان عج الله وتعجیل در فرج ظهور ایشان صلوات بفرستیم برمحمد وآل محمد»
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر خداحافظی با ماه رمضان قسم به عشق جدایی ز آشنا سخت است جدایی از سحر و محفل دعا سخت است برای دیده شب زنده دار خود گریم قسم به اشک سحر دوری از بکا سخت است صفای هر دل عاشق مرو مرو رمضان دوباره رویت دلهای بی صفا سخت است بیا مرو که شیاطین دوباره می آیند بدون جلوه تو انس با خدا سخت است دوباره وقت اذان غفلت عارضم گردد غم جدایی از ذکر ربنا سخت است پرستوی دل ما را ز بام خود مپران که ترک سفره شاهانه بر گدا سخت است بعید نیست به زودی فرارسد مرگم امان که این سفر آخرت دلا سخت است قیامتی است قیامت که روز وانفساست اگر نظر ننماید امام رضا(ع) سخت است مرا به ساحل دیدار دلبرم برسان شکسته کشتی و دریایی از بلا سخت است بگو به خیمه نشینان جبهه ای شهدا فدائیان حسین دوری از شما سخت است هنوز مرغ دل خسته ام مهیا نیست هنوز پر زدنم سوی کربلا سخت است خدا کند به دلم مهر نوکری بزنند خدا کند خودشان سوی دلبرم ببرند سید محمد میرهاشمی
متن شعر وداع با ماه مبارک رمضان به پاى درد و دل بنده چاه کم آورد مقابل جگر من که آه کم آورد. به پيش هيچ کسى کج نگشت گردن من ولى مقابل اين بارگاه کم آورد. تمام شد رمضان, تازه ما شروع شديم به شب نشينى عشاق ماه کم آورد به بارگاه کريمت گناهکار آمد ولى ببخش اگر که گناه کم آورد. شدم شبيه به “جون”غروب عاشورا کنار نور تو رنگ سياه کم آورد اگر نگاه کنى کم مياورم حتما زهير در قبل يک نگاه کم آورد. براى کوه گناهى به کاه راضى شد بدا بحال هر آنکس که کاه كم آورد خدا زياد کند بين توبه ها کم را زمان توبه چه خوب ست گاه کم آورد. زمان توبه من هم نريخت گريه من همينکه رفت دم قتلگاه, کم آورد. خودت بيا و بگو ياعلى بلندم کن دوباره بنده تو بين راه کم آورد استاد علی اکبر لطیفیان ♦ ♦ ♦
شعر مناجات وداع با ماه رمضان رفتی ای ماه خدا ماه جلی ماه مهمانی حق ماه علی مه عشق و مه شور و مه نور مه دلدادگی و ماه سرور مه عفو و مه غفران گناه ماه دلبستگی دل به الاه با نوایی همه لبریز دعا داشتم در دل شب با تو صفا همنوا با دل زارم بودی چلچراغ شب تارم بودی همه شب با دل پر از غم و آه خجل از معصیت و بار گناه می زدم توبه به هر شعله نفس رو به درگاه تو می کردم و بس اینکه سرمست ز صهبای توام عاشق خلوت شب های توام می روی ای مه پر قدر و بها ای صفا بخش دل و دیده ما اشک ما بدرقه راهت باد نرود خاطره هایت از یاد بشود گر ز من این عمر تمام می خورم حسرتت ای ماه صیام تا شوم بار دگر مهمانت ز کرم ریزه خور احسانت محمد مبشری
شعر در مورد وداع ماه رمضان دارد بساط ماه خدا جمع می شود از سفره نان و آب و غذا جمع می شود آن دامنی که دست کرم پهن کرده بود دارد ز دست های گدا جمع می شود فرصت گذشت این رمضان هم تمام شد زیباترین بهانه ما جمع می شود یک ماه شهر ما نفس راحتی کشید اما چه زود حال و هوا جمع می شود نزد طبیب حال دلم خوب می شود وقتی طبیب هست شفا جمع می شود من تازه انس تازه گرفتم به نام تو ربّ کریم سفره چرا جمع می شود؟ دیگر ببخش هرچه نبخشیده ای زما دیگر ببخش هرچه گدا جمع می شود مارا بخر ؛ بیا و معطل نکن مرا لحظه های لطف و صفا جمع می شود امشب که رفت جز عرفه ،ای خدای من دریای رحمت تو کجا جمع می شود این بار من که ریخته در راه آخرش با رحمت امام رضا جمع می شود امشب که رفت وعده ما در محرم است در صحن ارک اهل عزا جمع می شود آخر به لطف فاطمه این جمع بی ریا در صحن شاه کرب و بلا جمع می شود
شعر وداع با ماه رمضان یکبار دگر وقت وداع رمضان شد این ماه پر ازنور زهر دیده نهان شد افسوس مه روزه وایام دعا رفت در بدرقه اش اشک زهر دیده روان شد بر چیده شده سفره ی پرفیض الهی بیچاره همان بنده که بی بهره زخوان شد ترک دل ما کرد دل آرام خدایی ایام بهار دل هر بنده خزان شد آن شوق غروب ودم افطار سرآمد محروم زفیض سحری پیروجوان شد ای کاش که یکسال دگر باشم وبینم این ماه خدا بر سرمان نور فشان شد
ترک ما را می کند ماه خدای دادگر واگذارد عاشقان خویش تا سالی دگر بهره ها بردیم ازاین ماه پرفیض ونکو خیربادا یاد هر افطار وهر صبح سحر به به ازآن ختم قرآنهای فرد روزه دار از شکوفایی قرآن در بهاری پرثمر شامهای قدر والطاف خدا یادش بخیر یاد جوش، لحظه ربانی قرآن بسر طی شده ماهی که کار خیر رونق داشته رحم بوده در تمام روزهایش جلوه گر خوان پر فیض الهی لاجرم برچیده شد هر که بوده بر سر این سفره، باشد معتبر بندگان دلتنگ این ماه الهی می شوند درهوایش می زند مرغ دل ما بال وپر کاش باشیم و دوباره صائم این مه شویم دیده ها روشن شود از نور آن بار دگر ♦ ♦ ♦
اشعار زیبای وداع با ماه رمضان آخرین شبهاست کم کم رفع زحمت می‌کنیم جیبمان خالیست احساس خجالت می‌کنیم بین مسجد بیشتر باخود تعلق می‌بریم حق صاحبخانه را کمتر رعایت می‌کنیم هرچه روزی می‌دهی خرج معاصی می‌شود ما فقط سواستفاده از رفاقت می‌کنیم بیشتر دارد اجل سر به جوانان می‌زند پس چرا ما اینقدر داریم غفلت می‌کنیم؟ کار دنیا را ببین که متهم شاکی شده جای تو ما دائما از تو شکایت می‌کنیم سهمماه رمضان رفت و مرا یار نیامد ما از قال صادق‌ها به این و آن رسید وقت منبر هم فقط داریم صحبت می‌کنیم ماه رمضان رفت و مرا یار نیامد آن روشنی سینه تبدار نیامد در این شب آخر، دم افطار بگویم مولای همه، حامی و غمخوار نیامد ای ماه خدا رفتی و بی تاب شدم چون ماهی دور گشته از آب شدم ای کاش تمام سال را می ماندی تو رفتی و من دوباره در خواب شدم ♦ ♦ ♦
❁﷽❁ 💔🖤 ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ سحر بیست و هفتـــم است و دلم رو به ســمت نجـف ، روانه شـــده هفــت روز است یـار مظلــــــومان راهــیِ کـــوی جـــاودانــه شــــده چشم خورشیدهم نشسته به خون مـــاه ، رخــت عـــــزا بـه تــن دارد ابر چشـــــمان آســــــمان هـر شب در عـــزایش ستــــاره مــی بـــارد از زمـــین ، ســــوز ناله می خیـزد شــده دلتـــــنگ ِگامــــهای علـــــی گوش شب تشـــنهٔ شنیــدن هسـت مانده در حســرت صـــدای علــــی چنــد روز است کوچه هم تنهاست خبــر از کیـــسه های خرمـا نیست چشــم ایتـــام مـــانده بر راهــش خبـری از حضـــور بـابـا نیســت نه فقـــط کـــوفه ، داغ دل دیـده یک جهان در غمــش عزادار است شکـــر حق ، شیــعه ایم و دلـداده حضــرت بـوتـراب ، دلــدار است ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ۱۴۰۳/۱/۱۹