eitaa logo
علیرضا سکاکی | رمان امنیتی
4هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
848 ویدیو
32 فایل
☫ شاعر و نویسنده رمان‌های امنیتی آثار چاپی: سوژه ترور - یک و بیست-برای آزادی ۱ ‌ آثار در دست چاپ: عملیات بیولوژیک - برای آزادی ۲ - حلقه‌ی شیطانی - سلام مسیح - ستاره آبی - حریم امن - سارق میراث - امیرارسلان خان و... ارتباط با ادمین: @alirezasakaki
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام ارادت خیلی ممنونم از لطفتون، چقدر این انرژی‌های مثبت خوبه و انگیزه بخشه 🙏🙏
😂😂این بَده
سلام ارادت مزه‌ی رمان آنلاین به همینه دیگه😁 حالا مونده همچنان قسمت‌های حساس
سلام ارادت اِی بیچاره کمیل😢
سلام ارادت با کمال احترام مخالفم. به نظرم تصور شما از مامور امنیتی یه مقدار هالیوودی و غیر قابل باوره... مامور امنیتی دل داره، عاشق میشه، گریه می‌کنه، می‌خنده و شبیه بقیه‌ی آدم‌هاست. این که بخاطر شغل حساسی که داره نباید شوکه بشه و اشک نریزه باور پذیر نیست.
سلام ارادت ممنونم از لطف و انرژی مثبتتون🙏🙏
گریه بخاطر اتفاقی به این سادگی؟؟!! کمیل توی قسمت‌های اول از عشقی با عماد حرف زد که چند وقته توی دلش نگه داشته و در موردش با کسی صحبت نکرده، پس طبیعیه که برخورد چاقو به سینه‌ی کسی که عاشقشی برات خیلی ساده نباشه. در ضمن کمیل توی اون سکانس نمی‌دونست خانم تابش میمیره یا نه! همونطور که ما خودمون هم الان نمی‌دونیم چه اتفافی قراره بیفته!
اون بندگان خدا هم شبیه تمام آدم‌های دیگه عاشق میشن.😁
سلام ارادت دقیقا👌 ممنون از نظرتون🙏 🙏
سلام ارادت تعریف کتاب 《مثل بیروت بود》رو شنیدم؛ اما نخوندمش متاسفانه... مثال شما بیشتر کنجکاوم کرد بخونم. موافقم باهاتون و ممنون از نظرتون🙏
سلام ارادت دوست عزیز، من با یک بخش زیادی از حرف شما موافقم؛ اما همونطور که عاشق شدن، شوکه شدن و نگران شدن برای یک آدم طبیعیه، گریه هم طبیعیه... به نظرم این تصور ماست که فکر میکنیم مرد نباید به هیچ عنوان گریه کنه و یا مامور باید بی احساس باشه. من نگفتم تعهدی نداره؛ گفتم دلیل بغض و گریه‌ای که کرده به خاطر علاقه ش بوده. بعد هم اگه کمیل توی دستگیریش تعلل داشت یا احساساتش باعث فرار کردن متهم میشد ما می‌تونستیم بهش این اشکال رو بگیریم که چرا خودش رو کنترل نکرد. باز هم از نظرتون و اینکه رمان رو میخونید ممنونم🙏🙏