گریه بخاطر اتفاقی به این سادگی؟؟!!
کمیل توی قسمتهای اول از عشقی با عماد حرف زد که چند وقته توی دلش نگه داشته و در موردش با کسی صحبت نکرده، پس طبیعیه که برخورد چاقو به سینهی کسی که عاشقشی برات خیلی ساده نباشه.
در ضمن کمیل توی اون سکانس نمیدونست خانم تابش میمیره یا نه!
همونطور که ما خودمون هم الان نمیدونیم چه اتفافی قراره بیفته!
سلام ارادت
دوست عزیز، من با یک بخش زیادی از حرف شما موافقم؛ اما همونطور که عاشق شدن، شوکه شدن و نگران شدن برای یک آدم طبیعیه، گریه هم طبیعیه...
به نظرم این تصور ماست که فکر میکنیم مرد نباید به هیچ عنوان گریه کنه و یا مامور باید بی احساس باشه.
من نگفتم تعهدی نداره؛ گفتم دلیل بغض و گریهای که کرده به خاطر علاقه ش بوده. بعد هم اگه کمیل توی دستگیریش تعلل داشت یا احساساتش باعث فرار کردن متهم میشد ما میتونستیم بهش این اشکال رو بگیریم که چرا خودش رو کنترل نکرد.
باز هم از نظرتون و اینکه رمان رو میخونید ممنونم🙏🙏
آقا چقدر خوبه که نسبت به نظرها واکنش نشون میدید و بی تفاوت نیستید😍😍
نظر های موافق و مخالف زیادی اومد که همه رو هم باهاتون به اشتراک گذاشتم.
فقط خواهشی که ازتون دارم اینه که این اختلاف نظرها باعث دلخوری نشه و بتونه به پیشرفتمون کمک کنه.🙏🙏🙏🇮🇷🇮🇷🇮🇷💙