eitaa logo
خط زندگی
1.3هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
990 ویدیو
124 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 صفحه 370 ✨تلاوت دسته جمعی قرآن کریم هدیه به روح پاک و مطهر همه برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا عجل الله تعالی فرجه الشریف ان شاءالله الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج رایگان خوش خط شو با...! https://eitaa.com/Roohollahkhalili59 💠 خط زندگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_4355455103.mp3
8.21M
✋ چله ششم روز 2⃣ ام 😇 عزیزان ارجمند ! 😊 🌹 دعای عهد فراموش نشه! اگه نخوندی تا قبل ظهر وقت داری اگر 0⃣4⃣ روز خوندی ان شاء الله از یاران امام زمان (عج)🌹 خواهی بود. 😍 رایگان خوش خط شو با...! https://eitaa.com/Roohollahkhalili59 💠 خط زندگی
🌴🇮🇷🌴 سلام علیکم و رحمة الله و برکاته 🍀 بسم الله الرحمن الرحیم 🙏 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ☀️ صبح روز دوشنبه هفتم خردادماه و هجدهم ذی القعده و نیز عاقبت شما و منتسبین محترم به خیر ، روزگارتان منور به نور هدایت و رحمت الهی و متبرک به برکات آل الله صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین باشد ان‌شاءالله. 📿 ذکر روز دوشنبه: 💐 یا قاضی الحاجات💐 ☘️🌴☘️🌴☘️🌴☘️ دیگر رها ز غصه و مِحنَت شدم حسین از خاطرات خویش چه راحت شدم حسین با کس نگفته‌ام ز چهل سال پیش من از کوچه‌ی مدینه که غارت شدم حسین از کوچه‌ی مدینه که مادر به خاک خورد از کوچه‌ای که غرق خجالت شدم حسین قَـدَّم نمی‌رسید که او را کمک دهم خیلی در آن میانه اذیت شدم حسین خیلـی عـزیز بودم و در بین طائفه محکوم به شنیدن تهمت شدم حسین دیدی برادرم جگـرم تکه پاره شد کشته میان خانه به غربت شدم حسین گفتی که دیگر عطر به مویت نمی زنی گفتی: ” حسن ز داغ تو غارت شدم” حسین اما بدان چو روز تو روزی حسین نیست من گریه کن برای گلویت شدم حسین نوكر نوشت: امـام‌‌ حـسـن آخـر نتیجه داد مسیر گـدایی‌ام این هم دلیل این که چرا کربلایی‌ام یک عده زینبی شده‌اند و حسینی‌اند این لطف مادر است که من مجتبایی‌ام صلي الله عليک يا سيدنا المظلوم يا اباعبدالله الحسين 🙏🙏🌴🌻🌴🙏🙏 *
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا 🔹️با نوای استاد علی فانی السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) 💚💚💚💚💚 رایگان خوش خط شو با...! https://eitaa.com/Roohollahkhalili59 💠 خط زندگی 💝التماس دعا💝
با دور تند یا سرعت ×2 گوش بدین.
السلام علیکَ یا ابا عبدالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح آمده دفتر اين زندگى را باز کن زيستن را با سلام تازه اى آغاز کن گل بخند و گل شنو در گلشن اين بوستان زندگی را با عشق تازه ای آغاز کن... سلام روزتون بخیر علیه السلام: بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الْمَوْعِظَةِ حِجَابٌ مِنَ الْغِرَّةِ ميان شما و پندپذيرى، پرده اى از غرور و خودخواهى وجود دارد 🗓 دوشنبه ۷خرداد ۱۴۰۳ ۱۸ ذیقعده ۱۴۴۵ ۲۷ می
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوش خط شو با...! https://eitaa.com/Roohollahkhalili59 💠 خط زندگی
بی تو گَر صَد جٰان بُوَد یِک لَحظه نتوان زیستَن. مسیح کاشانی خوش خط شو با 👇👇👇 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ https://eitaa.com/Roohollahkhalili59 💠 خط زندگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻🎥جوری که سیاسیون این روزها به سوال «آیا نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری میشوید» پاسخ میدهند😁 خوش خط شو با 👇👇👇 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ https://eitaa.com/Roohollahkhalili59 💠 خط زندگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوره جدید آموزش رایگان مجازی مقدماتی خط تحریری نستعلیق ☘ ثبت نام و تشکیل گروه های پشتیبانی از فردا سه شنبه ۸ خرداد ماه ۱۴۰۳ ☘ شروع دوره از جمعه ۱۸ و ۲۵ خرداد ماه ۱۴۰۳ کلاس بندی دوره: دانش آموزان چهارم تا ششم ابتدایی متوسطه اول و دوم معلمین، دانشجویان و حوزویان عزیز. خردسال و بزرگسال. @Roohollahkhalili درخواست پشتیبانی رایگان رو اینجا ارسال کنید. 👆👆👆
دوره های آموزشی تابستانه ۱۴۰۳ 👇👇👇
۱_ دوره جدید آموزش مجازی مقدماتی خط تحریری نستعلیق (بصورت رایگان) شروع دوره از جمعه ۱۸ خرداد ماه(رایگان) ✅ ۲_ دوره آموزش مجازی فونت زیبای دستنویس از ۲۵ خرداد ماه(با تخفیف ویژه ۱۸۰ هزارتومان) ✅ ۳_ دوره آموزش مجازی فونت زیبای دوئل از تاریخ ۱ تیر ماه(با تخفیف ویژه ۲۵۰ هزار تومان) ✅ ۴_ دوره آموزش مجازی تکمیلی خط تحریری نستعلیق از ۱۸ تیر ماه ۱۴۰۳ آغاز خواهد شد.(با تخفیف ویژه ۶۶ درصدی ۴۰۰ هزار تومان) ✅ ۵_ انتخاب سه دوره آخر باهم ( ویژه به مبلغ فوق العاده تخفیفی ۵۰۰ هزار تومان) 💦 کلاس بندی دوره: دانش آموزان چهارم و پنجم و ششم متوسطه اول و دوم معلمان و حوزویان و دانشجویان عزیز @Roohollahkhalili درخواستتون رو اینجا ارسال کنید. 👆👆👆
فصل سیزدهم صمد به چند نفر از دوستانش سپرده بود خانة مناسبی برایمان پیدا کنند. خودش هم پیگیر بود. می گفت: «باید یک خانة خوب و راحت برایتان اجاره کنم که هم نزدیک نانوایی باشد، هم نزدیک بازار؛ هم صاحب خانة خوبی داشته باشد تا اگر من نبودم به دادتان برسد.» من هم اسباب و اثاثیه ها را دوباره جمع کردم و گوشه ای چیدم. چند روز بعد با خوشحالی آمد و گفت: «بالاخره پیدا کردم؛ یک خانة خوب و راحت با صاحب خانه ای مؤمن و مهربان. مبارکتان باشد.» با تعجب گفتم: «مبارکمان باشد؟!» رفت توی فکر. انگار یاد چیزی افتاده باشد. گفت: «من امروز و فردا می روم مرز، جنگ شده. عراق به ایران حمله کرده.» این حرف را خیلی جدی نگرفتم. با خوشحالی رفتیم و خانه را دیدیم. خانه پشت انبار نفت بود؛ حاشیة شهر. محله اش تعریفی نبود. اما خانة خوبی بود. دیوارها تازه نقاشی شده بود؛ رنگ پسته ای روشن. پنجره های زیادی هم داشت. در مجموع خانة دل بازی بود؛ برعکس خانة قبل. صمد راست می گفت. صاحب خانة خوب و مهربانی هم داشت که طبقة پایین می نشستند. همان روز آینه و قرآن را گذاشتیم روی طاقچه و فردا هم اسباب کشی کردیم. اول شیشه ها را پاک کردم؛ خودم دست تنها موکت ها را انداختم. یک فرش شش متری بیشتر نداشتیم که هدیة حاج آقایم بود. فرش را اول کارم دستمال کشیدن وسایل و جارو کردن و چیدن وسایل سر جایشان بود. تا مویی روی موکت می افتاد، خم می شدم و آن را برمی داشتم. خانة قشنگی بود. دو تا اتاق داشت که همان اول کاری، در یکی را بستم و کردمش اتاق پذیرایی. آشپزخانه ای داشت و دستشویی و حمام، همین. اما قشنگ ترین خانه ای بود که در همدان اجاره کرده بودیم. عصر صمد آمد؛ با دو حلقه چسب برق سیاه. چهارپایه ای زیر پایش گذاشت و تا من به خودم بیایم، دیدم روی تمام شیشه ها با چسب، ضربدر مشکی زده. جای انگشت هایش روی شیشه ها مانده بود. با اعتراض گفتم: «چرا شیشه ها را این طور کردی؟! حیف از آن همه زحمت. یک روز تمام فقط شیشه پاک کردم.» گفت: «جنگ شده. عراق شهرهای مرزی را بمباران کرده. این چسب ها باعث می شود موقع بمباران و شکستن شیشه ها، خرده شیشه رویتان نریزد.» چاره ای نداشتم. شیشه ها را این طوری قبول کردم؛ هر چند با این کار انگار پرده ای سیاه روی قلبم کشیده بودند. صمد می رفت و می آمد و خبرهای بد می آورد. یک شب رفت سراغ همسایه و به قول خودش سفارش ما را به او کرد. فردایش هم کلی نخود و لوبیا و گوشت و برنج خرید. گفتم: «چه خبر است؟!» گفت: «فردا می روم خرمشهر. شاید چند وقتی نتوانم بیایم. شاید هم هیچ وقت برنگردم.» بغض ته گلویم نشسته بود. مقداری پول به من داد. ناهارش را خورد. بچه ها را بوسید. ساکش را بست. خداحافظی کرد و رفت. خانه ای که این قدر در نظرم دل باز و قشنگ بود، یک دفعه دلگیر و بی روح شد. نمی دانستم باید چه کار کنم. بچه ها بعد از ناهار خوابیده بودند. چند دست لباسِ نَشسته داشتم. به بهانة شستن آن ها رفتم توی حمام و لباس شستم و گریه کردم. کمی بعد صدای در آمد. دست هایم را شستم و رفتم در را باز کردم. زن صاحب خانه بود. حتماً می دانست ناراحتم. می خواست یک جوری هم دردی کند. گفت: «تعاونی محل با کوپن لیوان می دهند. بیا برویم بگیریم.» حوصله نداشتم. بهانه آوردم بچه ها خواب اند. منی که تا چند روز قبل عاشق خرید وسایل خانه و ظرف و ظروف بودم، یک دفعه از همه چیز بدم آمده بود. با خودم گفتم: «جنگ است. شوهرم رفته جنگ. هیچ معلوم نیست چه به سر من و زندگی ام بیاید. آن وقت این ها چه دل خوش اند.» زن گفت: «می خواهی هر وقت بچه ها بیدار شدند، بیایم دنبالت.» گفتم: «نه، شما بروید. مزاحم نمی شوم.» آن روز نرفتم. هر چند هفتة بعد خودم تنهایی رفتم و با شوق و ذوق لیوان ها را خریدم و آوردم توی کمد چیدم و کلی هم برایشان حظ کردم. شهر حال و هوای دیگری گرفته بود. شب ها خاموشی بود. 📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
371-shoara-ar-parhizgar.mp3
1.28M
سوره مبارکه قاری: اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج رایگان خوش خط شو با...! https://eitaa.com/Roohollahkhalili59 💠 خط زندگی