eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
112 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
اَللّهُمَّ‌ اِنّى‌ اَسْئَلُکَ‌ خَیْرَ‌ ما‌ سَئَلَکَ مِنْهُ‌ عِبادُکَ‌ الصّالِحُون..^^ خدایا‌..! ازت‌ میخوام‌ اون‌ چیزایی‌ که‌ به‌ بنده های‌ خوبت‌ میدی‌ به‌ منم‌ بدی...
هدایت شده از ✍ نظرات شما...
در مورد این موضوع یه روزی مفصل باهاتون حرف دارم...
4_6005850574715619455.mp3
12.41M
پلی کنید و پیام ها رو با دقت بخونید...👇
خیره شدن به نداشته‌ها، تو رو از بی نهایت داشته‌ها باز میداره...
تو دنیایی که آدما همه چی رو با پول می‌سنجن تا حالا به این فکر کردی قیمت وجودی و مادی خودت چنده؟ براشون شکر گذار بودی یا به تبعیت از اکثریت فقط شاکی بودی از خدا و...
نمیخوام تک تک براتون مثال بزنم اما یه نگاه به خودت بنداز... پات درد میکنه؟ فدای دوچشم بینات قطع نشده که! انگشتت قطع شده ؟ فدای ستون فقرات سالمت تو هنوز خیلی چیزای دیگه برا شکر گذاری داری... عزیزت فوت شده..!؟ حق داری ناراحت باشی اما آیا دنیا تموم شده؟
استاد میگفت تو سن ۲۰ سالگی ازدواج کردم هردو عاشق بچه بودیم...
تا یک روز خانمم حالش بد شد بردیمش دکتر نتونستن تشخیص بدن دردش چیه..! دکتر عوض کردیم و... تااینکه یکیشون گفت؛
خانمت سرطان تخمدان و یک مشکل سنگین دیگه داره! باید جراحی بشه و بخشی از بدنش خارج بشه خلاصه بعد چندماه جراحی و تخلیه محتوایی که دقیقا باعث ناباروری خانمم میشد مرخصش کردن
یک روز دکترش تماس گرفت گفت فلانی باید ببینمت!
رفتم پیشش با شرمندگی خاصی گفت حاجی حلالم کن.. من اشتباه تشخیص دادم و مشکل خانمت یک ویروس ناشناخته بوده که به مرور خوب میشد!
حالا من چه کاری میتونستم انجام بدم؟ باید می‌گفتم زندگی تموم شده! هنوز زندگی ادامه داشت من تازه تو سن ۲۱/۲۲ سالگی با کلی چالش مواجه شده بودم... با توافق خانمم فرم پر کردیم و یک سال بعد آقا محمد رو از پرورشگاه گرفتیم چند سال بعد یکی دیگه و الان ۲۰ سال از اون ماجرا میگذره و فرزند سومم حدود ۱۰ سالشه! یعنی ده سال از تحویلش به ما میگذره حالا من و خانمم سه تا بچه داریم و باعشق و محبت داریم ادامه میدیم آره رفقا زندگی با تموم چالش هاش ادامه داره...
اگه به اون جایگاهی رسیدی که مثل امام بعداز پیروزی انقلاب بهش گفتن چه حسی داری! بگی مردی.. وقتی فرزند عزیزشون به رحمت خدا رفتن بازهم صبر امام مثال زدنی بود... چون امام خودش رو مامور به وظیفه میدونست نه نتیجه اگه تونستی تو شادی و غم هات یک حس رو داشته باشی بدون مجذوب خدا شدی و عاقبت بخیر میشی..‌
سال ۹۶ بنده خدایی تنها داراییش موتورش بود...
دزد میاد تنها وسیله نقلیه و ابزار کارش که موتورش بود رو از جلو در خونشون میبره! از خدا و دین و همه شاکی میشه که این رسمش نبود چرا هرچی سنگه برا پای لنگه و...😔
یک ماه بعد خانمش تو قرعه کشی اسمش در میاد ۸ میلیون تومن! آقا میبینه داره اذیت میشه و نون آور خونشونم که موتور بوده دزد برده! با توافق خانم میره یک پرایدی می‌خرن تا هم به مسافرکشی ادامه بده هم یه وسیله نقلیه ای داشته باشن..
گذشت و گذشت چند سال بعد موتورش پیدا شد! صحیح و سالم حالا هم موتور رو داره هم ماشین رو! به نظرتون اگه همون موقع که خانمش تو قرعه کشی برنده شد اگه موتوره رو قبلش دزد نبرده بود چیکار میکرد؟ قطعا میذاشت بانک تا سودش رو بگیره و با تورم روز افزون این چندسال تنها چیزی که بی ارزش میشد همین پول بود!
بذار یه داستان رو باهم مرور کنیم...👇
تو روستایی در زمان های قدیم که فقط بعضیا الاغ داشتن یه بنده خدایی اسب داشت ! هرکی این رو میدید میگفت خوشبحالش چه کیفی میکنه ، راحت مسافرت میره و... اما این حرفی برا گفتن نداشت و یجورایی بی خیال بود!
یک روز اسبش فرار میکنه همه میگن چقدر بدشانسه خدا روزی کسی نکنه ، ما همه الاغ داریم این هیچی نداره باید پیاده بره شهر یا وسیله هاش رو با منت براش بیارن ، تنها اسب روستاهم که واسه این بود در رفته و... خلاصه چیزایی که باید ناراحت بشه اما نمیشد!
گذشت و گذشت تا چندماه بعد چنتا کره اسب وحشی رو تو جنگل پیدا میکنه میاره تربیتشون میکنه و همه اهالی روستا میگن خوشبحالش چنتا اسب داره و...!
یک روز یکی از همین کره اسب ها لگد میزنه پای پسرش رو میشکنه! همه میگن این چی بود آوردی چقدر فلانی بدبخته پسرش رو اسب هاش چلاق کردن و...!
چند روز بعد از ارتش میان تو روستا و پسر های جوون رو برای خدمت سربازی فرا میخونن و میبرن! به خونه اینا که میرسن و اوضاع پاش رو میبینن میگن نمیخواد بیای! مردم میگن خوش بحالش پسرش پیششه سربازی نرفت جونش در امانه! رفقا بنظرتون این اقا باید خوشحال بشه یا ناراحت؟ ...
یک سال بعد به روستا سیل میزنه خیلیا فرار میکنن و بعضیا میمیرن از جمله پسر همین آقا! اونایی که سربازی بودن زنده می‌مونن و...
این داستان زندگی همه ماست وقتی از آینده خبر ندارم میتونم خوشحال بشم یا ناراحت؟ نه پ امیدت به خودش باشه و زندگی‌کن از چالش ها بگذر ، از گذشته عبرت بگیر و برای آینده تلاش کن از داشته هات لذت ببر اما غرق در ناراحتی یا خوشی نشو...