حاج حسین یکتا:
از شخصیتهای آمریکایی کسی در تراز #حاج_قاسم_سلیمانی نیست تا مقابله به مثلی شود. برای #انتقام_سخت باید آرمان حاج قاسم محقق شود:
- خروج آمریکا از منطقه
- نابودی دولت غاصب اسرائیل
عملیات شهید سلیمانی #سیلی محکمی بود بر هیمنه پوشالی آمریکا اما آغازی بود برای تحقق آرمان حاج قاسم. انتقام حاج قاسم یک پروژه نیست، یک پروسه است. سپاه این پروسه را شروع کرد؛ ادامه آن را دلبستگان مقاومت دنبال خواهند کرد و تا رسیدن به اهداف حاج قاسم از پای نخواهند نشست.
هیچ وقت نگفت #ریشت را تیغ نزن،
#آهنگ گوش نکن،
یا شلوار پاره نپوش ...! اگر با او میگشتی #نماز اول وقتخوان میشدی، ناخودآگاه؛
بدون این که یک کلمه به تو بگوید،
#غیبت نمیکردی.
هر وقت قرار بود ببینمش از روز قبل ریشهایم را #تیغ نمیزدم،
و لباس #سنگین میپوشیدم ...
بس که حضورش #موثر بود👌
📚 عمار حلب
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#یادش_باصلوات
به ابراهیم هادی بسیار علاقه داشت. خاطراتش را برای دوستان تعریف میکرد.
بارها کتاب سلام بر ابراهیم را خریده و به دیگران هدیه میداد.
در صفحه اول می نوشت: وقف در گردش. پس از مطالعه در اختیار دیگران قرار دهید.
شهید سید مصطفی صدر زاده فرمانده گردان عمار لشکرفاطمیون، ابراهیم هادی را الگوی خودش قرار داد و حتی نام جهادیش را سید ابراهیم نهاد.
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#سفر_به_كانى_مانگا
🌷آنها كه رفته اند، مى دانند كانى مانگا چه شيب و ارتفاعى دارد. عمليات والفجر چهار آنجا انجام شد و نيروهاى ما مدتى روى آن مستقر بودند.
🌷اواسط سال ٧١ بود كه براى آوردن پيكر شهدايى كه در منطقه جا مانده بودند به آنجا رفتيم. صبح زود كه شروع كرديم به صعود، ظهر بود كه در اوج خستگى و هن و هن كنان به نزديك قله رسيديم. لختى نشستيم تا نفسى تازه كنيم. هنوز بدنم را روى سنگ ها رها نكرده بودم كه در چند مترى خودمان در سراشيبى تند قله كانى مانگا، متوجه پيكر شهيدى شدم كه دمرو به كوه چسبيده بود رفتيم كه براى آغاز پيكر او را برداريم. نزديك كه شديم، ماتمان برد.
🌷شهيد كفش هاى طبى مخصوص افراد معلول را به پا داشت كه با ميله هاى مخصوص به كمرشان بسته مى شود. ما در زمان صلح، بدون هرگونه خطرى، از صبح تا ظهر طول كشيده بود تا خودمان را به آنجا برسانيم ولى او در اوج عمليات و جنگ، در زير آتش دوشكا و خمپاره هاى دشمن، مردانه و دلاورانه، خود را در شب عمليات تا آنجا بالا كشيده بود؛ كسى كه بدون شك راه رفتن به روى زمين عادى برايش خيلى مشكل بوده.
🌷متأسفانه هرچه گشتيم از پلاك يا كارت شناسايى اش خبرى نشد ولى آنجا محورى بود كه بچه هاى لشكر ١٤ امام حسين(عليه السلام) اصفهان عمليات كرده بودند. روزهاى بعد به يگانشان كه اطلاع داديم، سريع او را شناختند و گفتند: او نوجوانى بود كه پاهايش معلول بود ولى با اصرار زياد به عمليات آمد و شهيد شد و جنازه اش همان بالا ماند.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
شب بود..
یکی داد میزد:
ساکت شو
ساکت شو
تو نمیتونی اشک منو در بیاری..
رفتم سمت صدا
دیدم یک نفر انگشت هایش قطع شده
این حرفها را
به دست خونیاش می گوید:
ساکت شو..!
ساکت شو..!
تو نمیتونی اشک منو در بیاری..