4_5870455196747825193.mp3
5.43M
روایتگری شهدایی
🔊 مرگ میخوای یا شهادت؟
حاج حسین یکتا
#خاطرات_تفحص
در فکه کنار یکی از ارتفاعات، تعدادی شهید پیدا شدند که یکی از آنها حالت جالبی داشت. او در حالی روی زمین افتاده بود که دو دبه پلاستیکی 20 لیتری آب در دستان استخوانی اش بود. یکی از دبه ها ترکش خورده و سوراخ شده بود. ولی دبه دیگر، سالم و پر از آب بود. درِ دبّه را که باز کردیم، با وجود این که حدود 12 سال از شهادت این بسیجی سقا می گذشت، آب آن بسیار گوارا و خنک مانده بود
كار به توهين و بد و بی راه گفتن كشيده بود. حاجی خون سرد نشسته بود و بحث می كرد. ديگر نمی توانستم تحمل كنم. نيم خيز شدم كه ورامينی دستم را كشيد و مجبورم كرد بنشينم.
خودمان بوديم توی چادر و حاجی كه توی خودش بود. داشتم فكر مي كردم الان است كه دستور اخراج آن ها را از لشكر بدهد. بلند شد و از چادر رفت بيرون.
دو ركعت نماز خواند. آمد كنارمان نشست و كارهای لشكر را پيش كشيد. مثل اين كه هيچ اتفاقی نيفتاده بود.
📚 يادگاران، جلد 2 كتاب شهيد محمد ابراهيم همت
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
1567394490650.mp3
2.23M
@salambarebrahimm
🏴 ممنون که به دلهای ما آمدی ...
قشنگه گوش کنید
4_6008202185274295676.mp3
7.74M
@salambarebrahimm
#حاج_محمود_کریمی
بوی حرم گرفتیم ...
چرا خودت رو رها نمیکنی ،داد بزنی از حسین(ع)بخوای؟!
برو در خانه ی اباعبدالله(ع) منتش رو بکش
دورش بگرد
مناجات کن با حسین(ع)
بگو حسین(ع) من با تو آغاز کردم
ولم نکنی ...
دیگه نمی کشم ادامه بدم ...
متوقف شدم ..
حسین(ع) باز هم دستت رو میگیره
بخواه ازش ...