eitaa logo
کانال کمیل
6.1هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روايت رهبرانقلاب از ماجرای جانگداز شهادت حضرت قاسم بن الحسن عليه‌السلام در روز عاشورا @salambarebrahimm
کانال کمیل
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #خاطرات_شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی ✍
جای شهید مرادی خالی که .... همسرش مگفت: خیلی سینه میزد،وقتی برمیگشت خونه از هیئت بهش میگفتیم حمید کمتر سینه بزن،گفت این سینه هیچوقت تو اتیش جهنم نمیسوزه،موقع ای که پیکرشو دیدم همه جاش پر از تیر و ترکش بود جز سینش...
نمازش را میخواند، روزه‌اش را هم میگرفت، آشکارا هم فسق و فجور نمیکرد، و شاید اهل و هم نبود... معاویه و ابن‌زیاد و هم همینطور..... یادمان باشد، که میخوانیم وقتی رسیدیم به « ...»هایش؛ لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم: نکند این «لعن الله...» شامل حال ما هم بشود؟؟؟!!!!! مایی که گاه خودمان را "ارزانتر" از شمر و عمر و ابن‌زیاد میفروشیم...... جمله ای بس سنگین از : "کربلا"به رفتن نیست... به شدن است!.. که اگر به رفتن بود! شمر هم "کربلایی" است! @SALAMbarEbrahimm
تازه #عقدکرده بود گفتم: نرو به صحنه #درگیری گفت: #شهادت🕊در راه انقلاب واسلام از #عروسی برایم شیرین تر ولذت بخش تراست #احلی_من_العسل همرزم‌شهید #مهدی‌جودکی #درگیری‌باگروهک‌پژاک @SALAMbarEbrahimm
گاهی اوقات تو #چادر مشغول به خودمون بودیم که محمد تقی #غیبش میزد! می رفتیم دنبالش، می دیدیم در حال شستن #جوراب و یا مشغول #واکس زدن پوتین بچه هاست....! #شهید_محمدتقی_سالخورده 🌷 #شهید_مدافع_حرم @SALAMbarEbrahimm
ای #حسینی ‌مسلکان یاران خاموش #امام تا شمــا بودیـــد هرشب #کربلایی داشتیم ... #شبتون_شهدایی 🌹 التماس دعا..
یڪ لحظہ چشم دیدن خود را بہ من ببخـش آیینہ هاےروشن خود را بہ من ببخـش پـرواز را تو تجربہ ڪردے مبارڪتــــــ حالا پرِ پریدن خود را بہ من ببخـش #سلام_برابراهیم ❤️ @SALAMbarEbrahimm
🌷شهید مرحمت بالا زاده🌷
کانال کمیل
🌷شهید مرحمت بالا زاده🌷
✍ سال 1362 زمانی که رییس جمهور از ساختمان ریاست جمهوری در خیابان پاستور خارج می‌شد، متوجه سر و صدایی شد که از‌‌ همان نزدیکی شنیده می‌شد. چند محافظ‌ دور کسی حلقه زده بودند و چیز‌هایی می‌گفتند. او فریاد می‌زد آقای رییس جمهور! آقای خامنه‌ای! من باید شما را ببینم... 🔹آقای خامنه ای پرسید چی شده؟ کیه این بنده خدا؟ یکی از محافظان گفت: حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل اومده و با شما کار واجب داره, بچه‌ها میگن با عز و التماس خودشو رسونده تا اینجا، گفته می‌خوام با آقای خامنه‌ای حرف هم بزنم. ♦️پسرک 13 ساله با صورت پر اشک، از حلقه محافظان بیرون آمده و خودش را به آقا می‌رساند. آقا دستش را دراز کرده و با صدای بلند می‌گوید سلام بابا جان! خوش آمدی. حالت چطوره؟ سرتیم محافظان می‌گوید: این هم آقای خامنه‌ای! بگو دیگر حرفت را. ناگهان آقا با زبان آذری می‌پرسد: اسمت چیه پسرم؟ 🔹پسر نوجوان با شنیدن زبان مادری جان گرفته و با هیجان به ترکی می‌گوید: آقاجان من مرحمت بالازاده هستم از اردبیل، تنها اومدم تهران که شما را ببینم. آقا دست روی شانه او گذاشته و می‌گوید: ‌افتخار دادی پسرم صفا آوردی چرا این قدر زحمت کشیدی؟ بچهٔ کجای اردبیل هستی؟ ♦️-انگوت کندی آقاجان! آقاجان! من از اردبیل آمدم تا اینجا که خواهشی از شما بکنم. +بگو پسرم. چه خواهشی؟ -آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند! +چرا پسرم؟ 🔹نوجوان دوباره بغضش می ترکد: آقاجان! حضرت قاسم 13 ساله بود که امام حسین(ع) به او اجازه داد برود میدان و بجنگد، من هم 13 ساله‌ام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم. می‌گوید 13 ساله‌ها را نمی‌فرستیم. اگر جنگ رفتن 13 ساله‌ها بد است، چرا این همه روضه حضرت قاسم (ع) می‌خوانند؟ ♦️+پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است. نوجوان هیچ نمی‌گوید، فقط هق هق گریه می‌کند. +آقای...! یک زحمتی بکش با امام جمعه تبریز تماس بگیر، بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ماست, هر کاری دارد راه بیاندازید و هرکجا خواست ببریدش. ماشین بگیرید تا برگردد. 🔹آقا خم می شود صورت او را می بوسد و می گوید «ما را دعاکن, پسرم. درس و مدرسه را هم فراموش نکن, سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان» . ...نوجوان 13 ساله، روز 21 اسفند 1363 در عملیات بدر به فاصله اندکی از شهادت مرادش شهید مهدی باکری به شهادت رسید و میهمان حضرت قاسم (ع) شد.
🌷....چند روز گذشت و تعداد اسرای عملیات رمضان روز به روز افزایش می‌ یافت زیرا من و دوستانم که در آسایشگاه‌ های سمت غربی اردوگاه بودیم، همگی در مرحله اول عملیات رمضان اسیر شده بودیم و تعدادی از رزمندگان ما در مراحل بعدی عملیات رمضان به اسارت در آمده بودند و لذا اسرای جدیدتری وارد اردوگاه شده و به تدریج آسایشگاه‌ های شرق اردوگاه نیز از اسرای جدیدالورود پر شد و تعداد اسرای این عملیات به حدود ١٢٠٠ نفر رسید. 🌷متأسفانه عراقیها توانایی تأمین پوشاک مورد نیاز اسرای جدیدالورود را نداشته و بسیاری از آنان تا ماه‌ ها فاقد دمپایی بودند و برای رفتن به توالت و حمام و یا قدم زدن در فضای اردوگاه دچار مشکل بودند. 🌷در این گیر و دار برخی از اسرا به فکر تهیه دمپایی افتادند تا بتوانند لااقل برای رفتن به دستشویی، طهارت لازم را داشته باشند. یکی از برادران با استفاده از حلبی ‌های روغن نباتی، قسمتی از آن را بریده و برای خود یک جفت دمپایی از جنس حلبی ساخته بود و هنگام راه رفتن، صدای چالاک چالاک توجه هر شنونده ‌ای را به خود جلب می‌ کرد. 🌷یکی از نگهبانان عراقی که متوجه صدای دمپایی او شده بود، رو به اسیر ايرانى کرده و پرسید: این دمپایی چیست که پوشیده‌ای؟ او بلافاصله با زیرکی و مزاح خاصی به نگهبان گفت: هذا صنع العراق یعنی این ساخت عراق است!! @salambarebrahimm
اگر نبود عشق به ثارالله سیزده ساله‌های لشکر روح الله در طلبِ أحلی من العسلِ قاسم رختِ رزم بر تن نمی کردند ... 🌷شهید رمضان رسولی(فاطمیون) 🌷شهید علی رشیدی(دفاع مقدس)
برای شهید شدن باید راه و رسم با ما همراه شو حیف است بمیریم... 🌷 @SALAMbarEbrahimm